ازدواج آسان در پرتو اخلاق اسلامی

اخلاق اسلامی یکی از حوزه های سه گانه دین است که بسیاری از معارف اسلامی را شامل می شود و رفتار انسان را با معیارهای الهی میزان می سازد و انسان را در تمام کارها و صفات به سوی الهی شدن رهنمون می شود.

اگر دامنه اخلاق اسلامی به ازدواج کشیده شود، بسیاری از مشکلات به برکت خُلق ملکوتی برطرف می گردد و با ازدواج اسلامی به جای مشکل، برکت پیدا می شود و مبارک ترین اتفاق زندگی پدید می آید. 
ازدواج در دوران کنونی

آنچه در این عصر شاهد آن هستیم، این است که آثار سستی باورها، به بهانه های مختلف و در جلوه های گوناگون خود را نشان می دهد. برخی تحصیل را مقدمه شغل و شغل را مقدمه روزی می دانند و بهترین مقطع زندگی (جوانی) را فدای مقدمات روزی می سازند و پس از خزان جوانی، تصمیم به ازدواج آسان می گیرند!

تأخیر در ازدواج، از سستی اعتقاد به وعده های الهی ریشه می گیرد که لازم است از منظر اسلام بررسی شود.
وعده های الهی درباره ازدواج

خداوند در دو آیه قرآن درباره یاری و رزق، به ویژه برای مسئله ازدواج وعده داده است:

فَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدوُنَ نِکاحا حَتّی یغنیهم الله من فضله.

آنها که ازدواج را نمی یابند، (و نه این که خود نمی خواهند) عفت پیش گیرند تا خدا آنان را از فضل خود بی نیاز کند. (نور: 33)

بنا بر نظر مفسران، مراد از تحقق نیافتن نکاح در آیه آمده، نداشتن تمکن و توان مالی برای تهیه جهیزیه و نفقه است که خداوند به زیبایی، مؤمنان را وعده فرموده است از فقر نترسند که خدا ایشان را بی نیاز می کند و وسعت و رزق می دهد و سپس وعده خود را با جمله «والله واسع علیم» تأکید می کند.

در آیه دیگر می فرماید: «وانکحوا الایمی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنیهم اللّه من فضله و الله واسع علیم. (نور: 32)

در تفسیر این آیه نوشته اند: در این آیات، به یکی دیگر از مهم ترین راه های مبارزه با فحشا که ازدواجِ ساده و آسان، و بی ریا و بی تکلف است، اشاره شده ... و از آنجا که یک عذر تقریبا عمومی و بهانه همگانی برای فرار از ازدواج و تشکیل خانواده؛ مسئله فقر و نداشتن امکانات مالی است، قرآن به پاسخ آن می پردازد و می فرماید: از فقر و تنگ دستی آنها نگران نباشید و در ازدواجشان بکوشید؛ چرا که اگر فقیر و تنگ دست باشند، خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می سازد. و خداوند بر چنین کاری قادر است، چرا که واسع و علیم است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن باللّه عزوجلّ یقول: ان یکونوا فقراء یغنیهم الله من فضله.

هر کس از ترس فقر ازدواج را ترک کند، پس به خدا گمان بد برده است؛ چون خداوند می فرماید: اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش آنان را بی نیاز می کند.
برکت توکل

یکی از بحث های مهم علم اخلاق، توکل و تفویض است. توکل یعنی وکیل گرفتن خدا در کارها.

و تفویض؛ یعنی واگذار کردن اداره خویش و کار خود به خدا.

توکل و تفویض در همه عرصه های زندگی یک مسلمان لازم است و در امر ازدواج نیز باعث می شود به جای ترس از آینده مبهم، به محکم ترین پناه و تکیه گاه دل بسپاریم که «و علی الله فلیتوکل المتوکلون؛ بر خدا توکل می کنند توکل کنندگان.» (ذاریات: 58) و به جای فکر روزی و غم اقتصادی، به امید روزی دهنده صاحب قوت متین باشیم. (ابراهیم: 12) و بیش از آنچه به خود و جیب و کیف و دارایی و شغل خویش اعتماد کنیم، بر قدرت لایزال وخزاین بی انتهای الهی اطمینان کنیم.
برکت ازدواج

امام صادق علیه السلام فرمود: «اکثر الخیر فی النساء؛ بیشتر خیر در زن هاست.» روزی، یکی از آن خیرهاست و فرزند صالح، زندگی طیب و... از دیگر برکات ازدواج است.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اِتَّخَذوا الاَهْلَ فَاِنَّهُ اَرْزَقُ لَکُم؛ برای خود اهل بگیرید که این کار برای شما روزی آورترین اقدام است.» پس به آنان که در پی پول برای تشکیل زندگی هستند، باید گفت که ازدواج کنید تا رزق و روزی الهی به جانب شما جاری شود؛ زیرا ازدواج خود، بهترین منبع خیر و برکت در زندگی است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جای دیگر می فرمایند: «تزوجوا النساء فانهن یأتین بالمال؛ با زن ها ازدواج کنید که آنها مال آور هستند».

در این حدیث شریف، زن ها و ازدواج با آنان را، راه رسیدن به مال دانسته اند. در حالی که، جوانان ما دوری از زن و پرهیز از ازدواج را شرط رسیدن به مال می دانند و تا مرز پیری، از رسیدن به مال و زن هر دو، محروم می مانند! و این تاوان بدگمانی به خدا و وعده او و ضعف اعتقاد به گفتار بزرگان دینی و عقاید مذهبی است.

در سایه توکل و تفویض و خوش گمانی به خداوند، انسان مؤمن به موقع تصمیم به ازدواج می گیرد، از فساد می رهد و خود را در حصار محکم ازدواج حفظ می کند و به سازندگی روحی بر اثر ازدواج نایل می شود. در زمان مناسب تربیت بچه ها را به عهده می گیرد و با نشاط کافی مشکلات طبیعی ازدواج و تربیت فرزند را حل می کند و به آثار آن، که زندگی سالم و فرزند صالح است دست می یابد.
منشأ اخلاقی سخت گیری ها 

دومین مانع ازدواج آسان را شاید بتوان سخت گیری دانست. معمولاً سخت گیری ها بیشتر در موارد مهریه، مسکن، شغل و مدرک صورت می گیرد.

بیشتر این سخت گیری ها به دنیازدگی و فراموشی فضل و رحمت خداوند باز می گردد. این رویکردِ حرص و طمع، دنیا را محور ارزش ها و مهم ترین راه کامیابی جلوه می دهد. به همین جهت، انسان در کار ازدواج نیز سعی می کند با افراد ثروتمند و متمکن وصلت کند.

مهریه و ازدواج

رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره کمی مهریه می فرماید: «خیرهن اسرهن صداقاً؛ بهترین زنان، آنهایند که مهریه شان کم باشد.» و می فرماید: «خیر نساء اقصی اصبحن وجها و اقلّهن قهرا؛ بهترین زنان امت من، زیباروترین و کم مهرترین آنهاست.» نکته جالب این حدیث، در کنار هم بیان کردن این دو صفت است:;گفت پیغمبر از سعادت زن ها ;رویِ زیبا و مهر کم باشد 
;از میان زنان امت من ;او سزاوار بر حرم باشد 


و باز روایت شده است: «مِن برکة المرأة قلّة مهرها و من شئومها کثرة مهرها؛ از برکت زن، کمی مهر اوست و از شومی و بد شگونی او، زیادی مهریه اوست».

میزان مهریه در اسلام پانصد درهم تعیین شده است که در حال حاضر حدود ششصد هزار تومان است. امام جواد علیه السلام دختر خلیفه غاصب وقت (مأمون) را با همین مهریه عقد کرد.

هشام بن حکم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود:

اذا تزوج المرأة لمالها او جمالها لم یُرزق ذلک، فان تَزَوَّجها لدنیها رَزقه اللّه عزوجل جمالها و مالها.

وقتی مرد زنی را برای مال یا زیبایی اش بگیرد، خداوند هم جمال و هم مال زنش را روزی او می کند.

در این کلام از سنت همیشه جاری الهی پرده برداشته شده است. اساسا فردی که دارای صفات فاخر اخلاقی، مثل زهد و قناعت و دنیاگریزی پسندیده است، هرگز در امر ازدواج سخت نمی گیرد و برای او زیادی مهریه یا مال یا جهیزیه یا برخورداری از ثروت زیاد، محور سنجش و ملاک تشخیص نیست؛ بلکه اخلاق اسلامی ملاک های دیگری معرفی کرده است که سعادت را نیز در سایه آن ملاک تضمین کرده. اگر اخلاق اسلامی بر رفتار جامعه ما سایه افکند، این سدّ سخت گیری نیز خواهد شکست و ازدواج آسان، صورت خواهد گرفت.
مدرک و شأن اجتماعی

از عوامل دیگر سخت گیری، درخواست مدرک یا شأن و وجاهت بالای اجتماعی است. عموم افراد به آنهایی بیشتر تمایل نشان می دهند که مدرک بالاتر یا جایگاه اجتماعی برتری دارند. در حالی که، رابطه میان بزرگی و انسانیت فرد، با مدرک یا شأن اجتماعی او همواره مساوی نیست.

چه بسا افراد تحصیل کرده ای که جز دنیاپرستی و حیله گری، تحصیل نکرده اند و ای بسا افراد تحصیل ناکرده ای که در سینه آنان گوهرهای پر ارج انسانیت، مثل درستی، وفاداری، مردانگی، سخاوت، ایثار، محبت، صفا، سادگی، خلوص، درک، معرفت، لیاقت، استقامت، اعتماد به نفس و... موج می زند. آنچه در علم اخلاق می تواند پایه ارزش ها و سنجش ها قرار گیرد، داشتن چنین صفاتی است، نه داشتن کاغذی به نام مدرک یا میزی به نام ریاست که با تعویض حکم یا تحول و تغییر قانونی، به سادگی از بین می روند. ;مُهر لیاقت، نه به مدرک بود ;مهر بود آنچه به جان حک بود 


آنهایی که خوش بختی را در پشت مدرک و میز ریاست می جویند، از ابتدایی ترین معارف دینی و مبانی اخلاق اسلامی نیز محروم هستند؛ وگرنه به نور علم می دیدند که سعادت و خوش بختی هیچ ارتباطی به ثروت و مدرک ندارد. با این حال، کسی منکر مدرک و تحصیل نیست؛ چه اگر مدرک با علم و نور و اخلاق اسلامی در فردی یک جا جمع شود، چون او هم دارای ارزش های اخلاقی و نیز صاحب ارزش های عرفی جامعه است و به سبب همان اخلاق های دینی می تواند مورد تأیید دین قرار گیرد و فرد مناسبی برای انتخاب باشد. از بهترین نمونه و اسوه تاریخی برای ازدواج آسان و ساده می توان به ازدواج جویبر با زُلفی اشاره کرد. جویبر فردی غریب، سیاه، قد کوتاه، فقیر و بی مسکن بود و زلفی دختری برخوردار و دارای شأن برتر اجتماعی. ولی به توصیه پیامبر صلی الله علیه و آله زلفی حاضر شد به عقد آن مسلمان درآید؛ چون در وهله اول، مسلمانی، کفو می آورد و ثانیا می تواند با این کار دل پیامبر صلی الله علیه و آله را شاد کند.
جو زدگی و فخر فروشی

پرورش یافتگان دامن اخلاق اسلامی، انسان هایی با وقار، صاحب بصیرت، با ثبات و غیر متزلزل در تند بادهای حوادث هستند.

آنان مرعوب التهابات اجتماعی و جوزدگی و خرافات و گرایش های غالب نمی شوند.

در مقابل آنان، افرادی نیز هستند که تمام حساسیت و بینش و رفتار آنان وابستگی کامل به جو جامعه دارد. اگر در جامعه چیزی مُد شود، حتما باید آنان نیز به آن دست یابند. اگر چیزی در نزد مردم زیبا و ارزش تلقی گردد، آنها نیز آن را زیبا می دانند.

در امر ازدواج نیز آثار جوزدگی، بسیار به چشم می خورد؛ مطالبه مهریه سنگین و برپایی مجالس پرهزینه، ماشین، مسکن خوب، شغل عالی و مدرک و شأن بالا برای فخرفروشی به دیگران، از جمله این امور است.

در این میان استفاده از لباس های گوناگون با مدل های جدید، رفت و آمدهای پرهزینه، میهمانی ها و هدیه های گران بها و تجملاتی، صرفا برای جلب توجه دیگران و برای بستن دهان مردم صورت می گیرد و در جریان این مسابقه، هر روز روش ها جدیدتر و پیش رفته تر می شود و هزینه ها بالاتر می رود. قرآن از این جلوه های زندگی ما با نام «زهرة الحیوة الدنیا؛ یعنی درخشش و گیرای زندگی دنیایی» (طه: 131) نام می برد و این رفتارها را «تَبَرُّجَ الْجاهِلیّة» (احزاب: 33) و فخرفروشی می داند.

قرآن کریم می فرماید: «ان الله لا یحب کل مختال فخور؛ خداوند هیچ حیله گر فخرفروشی را دوست ندارد». (لقمان: 18)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «اهلک الناس اثنان، خوف الفقر و طلب الفخر؛ دو چیز مردم را هلاک ساخت: ترس از فقر و طلب فخر».

و باز می فرمایند: «لا حُمق أعظم من الفخر؛ حماقتی بزرگ تر از فخرفروشی نیست».
پیروی از سنت های بدعت آمیز;خلق را تقلیدشان بر باد داد ;ای دو صد لعنت بر این تقلید باد! 


برخی سنت ها در جامعه ما رواج دارد که در دین از آن نکوهش شده است و به دلیل هزینه زیاد، جوانان را از تصمیم به ازدواج باز می دارد و مراسم ازدواج را با زشت ترین گناهان آلوده می سازد. رقص، نواختن موسیقی، در برخی موارد مصرف مواد مخدر یا مواد مست کننده، تشریفات و تزیین ماشین عروس و گرداندن او در خیابان ها، برپایی مراسم های پرهزینه در تالارهای تجملاتی، از جمله امور نامناسبی است که چهره زیبای ازدواج را آلوده ساخته است.

فرد مسلمان در سایه منش اخلاقی، به راحتی از این سنت های غلط و بدعت آمیز و نامبارک چشم می پوشد و در حدود احکام الهی، مراسم های شاد را برگزار می کند.

قرآن در رد منطق افرادی که از سنت و روش گذشتگان و پدرانشان کورکورانه پیروی می کنند، می فرماید: 

قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آبائنا أَو لَو کان آبائهم لایعقلون شیئا و لا یهتدون.

بگو اگر چه پدران شما از روی نادانی کارهایی را انجام می دادند، آیا باز شما از آنها پیروی خواهید کرد؟
درک صحیح فلسفه ازدواج

یکی از موانع معرفتی ازدواج، نداشتن درک صحیح و کامل از «فلسفه ازدواج» و جایگاه آن در اسلام است.

ازدواج فقط راهی برای ارضای غریزه جنسی نیست، بلکه نکات بسیار دقیق و ظریفی در آن نهفته است.

قرآن کریم ازدواج را مقدمه رسیدن به سکون، مودت، محبت و آرامش روحی و جسمی دانسته است.

ازدواج باعث می شود انسان در پرتو تلاش های مضاعف و دشواری های طبیعی آن، به پرورش و رشد دست یابد.

با ازدواج، انسان به پایداری نسل کمک می کند و نسل او باقی می ماند.

در پرتو ازدواج، انسان صاحب فرزند می شود و با تربیت صحیح آنها، جامعه را بهره مند می سازد.

انسان با ازدواج، به امر خدا و روش پسندیده پیامبر عمل می کند که به آن دستور داده اند:

النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی.

ازدواج سنت من است و هر آن کس که از سنت من روی برتابد، از من نیست.

فرد با ازدواج، مسئولیت سرپرستی یک انسان (همسر) را بر عهده می گیرد و به کمال و اجر آن نایل می شود.

با ازدواج و تشکیل خانواده، فرد به کانون حمایت نامحدود از همسر، برای همه عمر و در همه مشکلات دست می یابد.

با ازدواج، انسان به بهترین نعمت الهی و لذت مادی از راه حلال دست می یابد. امام صادق علیه السلام فرمود: ما تلذذ الناس فی الدنیا و الآخرة بلذةٍ اکثر لحم من النساء؛ مردم در دنیا و آخرت از لذتی بالاتر از زنان بهره مند نمی شوند.

حفظ از گناه، مهم ترین حاصل ازدواج است؛ ازاین رو، قرآن زن و مرد را لباس نگه دارنده هم معرفی می کند:

«هنّ لباس لکم و انتم لباس لَهُنَّ.» (بقره: 187) و حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرماید: من یحب ان یلقی الله طاهرا مطهرا فلیقه بزوجه؛ هر که دوست دارد خدا را پاک و پاکیزه ملاقات کند، پس با همراهی همسرش به ملاقات او رود.» یعنی ازدواج کند تا پاک بماند و پاک، خدا را ملاقات کند.

حفظ دین از آثار و علت های دیگر تشویق به ازدواج است؛ چون هم با افزایش نسل مسلمانان، اساس جامعه اسلامی و دین حفظ می شود و هم با ازدواج، فرد از خطرهای تجرد رها می گردد که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من تزوج فقد احرز نصف دینه؛ هر کس ازدواج کرد، نصف دین خود را در پناه و حفاظ قرار داد».

اینها گوشه ای از آثار ازدواج است که در منابع دینی به آنها اشاره شده است و اگر فلسفه ازدواج در باور جوانی جایگاه شایسته خود را پیدا کند، قطعا گرایش و رفتار متناسب با این معرفت نیز از او ظاهر خواهد شد.

اگر در سایه آشنایی با معارف و آراستگی به اخلاق اسلامی و قرآنی، موانع ذهنی و ترس های مبهم از آینده و فقر برطرف شود، ازدواج به آسانی صورت خواهد گرفت.
محیط آلوده

محیط آلوده، از عواملی است که انگیزه ازدواج را از چند جهت کاهش می دهد. برخی، به دلیل آسانی ارتباط نامشروع و سختی ازدواج، گزینه اول را انتخاب می کنند و از ازدواج و تشکیل خانواده سرباز می زنند.

امام رضا علیه السلام فرموده اند: زنا حرام شده است؛ چون فسادهایی از قبیل قتل، از بین رفتن نسل، ترک تربیت فرزندان، فساد ارث ها و امثال آن، در زنا است.

برخی دیگر نیز به دلیل ناامنی اجتماع، از ازدواج وحشت پیدا می کنند؛ چون می ترسند نتوانند فرد پاک و شایسته ای برای خویش انتخاب کنند.

افرادی که روابط نامشروع را پیش از ازدواج تجربه کنند، ناخواسته به دام سوءظن و بدگمانی می افتند و این بدگمانی مشکلات جدی برای ازدواج او ـ از ابتدا تا انتها ـ پیش خواهد آورد.


پدیدآورنده: میرستار مهدی زاده
منبع:گنجینه :: مرداد 1384، شماره 53

وقتی عروس در شب زفاف به حجله آمد

چون عروسی به خانه آوردید، با محبت و تواضع کفش هایش را در آورده ،پاهایش را بشویید آن گاه او را به حجله دعوت کنید .این چنین است که مهر،برکت و رحمت بر خانه و عروستان سایه می افکند .
" پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، من لا یحضره الفقیه،ج3.ص358 "

**************
وقتی عروس به حجله آمد به کعبه رو کنید،گیسوان او را نوازش کرده زلف تاب دارش را به چنگ گیرید و آرام بگویید ((خدایا !این امانت توست که به من سپردی .با گفته ی تو او را به خود حلال کرده ام ،فرزندم را مبارک ، پارسا و از پیروان پیامبرت قرار ده و شیطان را از او دور فرما))
" امام صادق(علیه السلام)، فروع کافی ج5 ص500 "

**************
چون عروسی به خانه آوردید، وضو سازید ،تن و روان خویش طراوت بخشید ،رو به خدای مهربان کنید و دو رکعت نماز عشق به جای آورید .به عروس خود نیز بگویید همین کار را بکند.
" امام صادق(علیه السلام)، مکارم الاخلاق ص 239 "

**************
پیش از این که با عروس خویش به بستر زفاف روید،هدیه ای به وی بدهید ،با این کار عشق و آرامش را به او هدیه کرده اید.
" امام صادق(علیه السلام)، وسائل الشیعه ج215 ص12 "

**************
وقتی به سوی همسرتان می روید ،در آغوش فرشتگانید.چون به آمیزش می پردازید گناهانتان چون برگ درختان فرو می ریزد و چون غسل می کنید خود را می شویید ،از گناهان بیرون می روید .
" پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، کافی، ج5، ص496 "

**************
هنگام آمیزش به طور کامل برهنه و عریان نشوید و زیر پوشی هر چند نازک به تن داشته باشید .
" پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، وسائل الشیعه ،ج14 ،ص85 "

**************
هیچ گاه با شکم سیر با همسر خود هم بستر نشوید این کار موجب بیماری و چه بسا موجب مرگ خواهد شد .
" امام صادق (علیه السلام)، وسائل الشیعه ج14،ص191 "

**************
چون به آمیزش پرداختی سخن کوتاه کن ،مبادا فرزندی لال نصیب تو گردد.
" امام علی (علیه السلام)، همان ص87 "

**************
چون به قصد بارور کردن رحم همسرت ،نزد او آرمیدی،با نیتی پاک و زبانی گویا با خدای مهربان چنین بگو (( خدایا مرا فرزندی عنایت فرما و او را پاکیزه و سالم قرار ده که در خلقت او زیاد و کم نباشد و او را عاقبت به خیر گردان))
" امام محمد باقر (علیه السلام)،همان ج15،ص106 "

**************
پس از آمیزش یکباره بلند مشوید و ننشینید،بلکه ابتدا به طرف راست بچرخید و اندکی بعد برای ادرار ولو اندک برخیزید ،پس از آن برای رسیدن به تعادل وآرامش غسل کنید ،با رعایت این آداب از سنگ مثانه در امان خواهید ماند.
" امام رضا (علیه السلام) ،همان "

**************
پرندگان هر کدام صفاتی دارند :شایست و ناشایست ،در آمیزش نیز آدابی دارند ،"کلاغ" علی رغم پرو بال سیاه و صدای ناهنجارش،در آمیزش مخفی کاراست ،آمیزش مخفی کارانه را از کلاغ بیاموزید.
" امام صادق(علیه السلام)،وسائل الشیعه ،ج14،ص100 "

**************
وقتی کودکی در اتاق است و شما را می پاید و حتی بی اختیار نفس و صدای شما را می شنود،از خیر این لحظات دل نشین و بهشتی در گذرید ،مبادا آن کودک در بزرگی به رابطه نامشروع تن در دهد که رستگار نمی گردد.
" پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)،همان ص95و فروع کافی ج5، ص500 "

**************
آقایان!مطابق میل خانمتان لباس بپوشید ،در خانه نیز آراسته و دل ربا باشید ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنید ،با این کار غدد جنسی او را نسبت به خود فعال کنید و عفت او را نسبت به دیگران فزونی می بخشید.
" امام رضا(علیه السلام)، مکارم الاخلاق ،ص80 "

**************
مراقب باشید ،رو و پشت به قبله با همسر خویش هم بستر شدن ،زشت و ناپسند است .حرمت کعبه را نگه دارید و خدا و فرشتگان را از خویش نا خرسند مسازید .
" امام صادق(علیه السلام)،همان ص14 "

**************
در این اوقات آمیزش نکنید : 1- بین اذان صبح و طلوع خورشید 2- بین غروب تا تاریک شدن هوا 3- هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی 
" امام صادق (علیه السلام)،همان ،ص96 "

**************
در اول شب چه زمستان و چه تابستان ،امیزش نکنید زیرا معده و رگها پر است و موجب بیماری نقرس ،سنگ مثانه ،ضعف چشم و چکیدن ادرار می گردد.
" پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، همان ص91 "

**************
اگر فرزند کم عقل ودیوانه و جذامی نمی خواهید در اول ،وسط و آخر ماه (قمری ) با همسر خود در نیامیزید چه بسا ممکن است آن چه نمی خواهید صورت پذیرد.
" پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، همان ص91 "

**************
در شب عید فطر ،عید قربان و نیمه شعبان نیز آمیزش به قصد فرزند دار شدن دوری گزینید چرا که ممکن است فرزند شما شرور ،معلول ،بد یمن و زشت رو گردد .
" پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)،وسایل الشیعه ج14 ،ص187 "

**************
اگر گاه چشمانت بی اختیار یا با اختیار به زنی افتاد و مسحور او شد و دلت لرزید ،پیش از این که پایت بلغزد ،چشم فرو بند و در اولین فرصت با همسرت هم بستر شو ،چرا که زنان همگی مانند همند.
" امام علی (علیه السلام)،همان ص73 "

**************
عشق به همسر گرما بخش و انرژی زاست ،با اعلام این عشق به او قلب وی را تسخیر کنید. ((دوستت دارم عزیزم )) جمله ای که هیچ گاه از قلب زن بیرون رفتنی نیست ،همسر خود را از این کلام آتشین محروم نسازید.
" پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)،همان ص10 "

**************
و آخر اینکه آنچه در خانه می گذرد امانت است، روا نیست زن ها آن چه میان آن ها و شوهرانشان در خلوت می گذرد به زنان دیگر بازگو کنند.
" پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)،وسائل الشیعه ،ج14 ،ص154 "

منبع: پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده

با اينگونه زنان ازدواج مكنيد

همانطور كه اسلام اجازه شوهر دادن دختر را به چند طايفه از جمله فاسقان، سفيهان، بداخلاقان، مشروبخواران، نمى دهد، و حرمت و ارزش زن را با ممنوعيت ازدواج با اين چند طايفه حفظ مى كند، به همين نسبت به جوانان مؤمن و باكرامت اجازه ازدواج با زنانى كه واجد شرايط الهى و اسلامى نيستند نمى دهد.
روايات بسيار مهمى در اين زمينه از مصادر وحى در معتبرترين كتب نقل شده، كه به پاره اى از آنها اشاره مى شود، رسول خدا فرمود:
اِيّاكُمْ وَ تَزَوَّجَ الْحَمْقاءِ فَإِنَّ صُحَبَتَها ضَياعٌ وَ وَلَدَها ضِباعٌ.[149]
از ازدواج با زن كودن و دچار حماقت بپرهيزيد كه همنشينى با آنان تباهى عمر و فرزندش متجاوز و ستمكار است.
و نيز آن حضرت فرمود:
اِيّاكُمْ وَ خَضْراءَ الدِّمَنِ قيلَ يا رَسُولَ اللّهِ وَ ما خَضْراءُ الدِّمَنِ. قالَ: اَلْمَرْأَةُ الْحَسْناءِ فى مَنْبَتِ السُّوءِ.[150] 
از سبزه مزبله پرهيز كنيد، پرسيدند سبزه مزبله كدام است؟ فرمود: زن زيباروى كه در خانواده اى پست و بد و فرومايه بار آمده!
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
كانَ(صلى الله عليه وآله وسلم) يَقُولُ فى دُعائِهِ: اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ مِنْ وَلَد يَكُونُ عَلَيَّ رَبّاً، وَ مِنْ مال يَكُونَ عَلَيَّ ضَياعاً، وَ مِنْ زَوْجَة تُشيبُنى قَبْلَ أَوانِ مَشيبى وَ مِنْ خَليل ماكِر.[151] 
رسول حق در دعايش به پيشگاه حضرت حق عرضه مى داشت: خداوندا به تو پناه مى برم از فرزندى كه به جاى فرمانبرى از من فرمانگذار من باشد، و مالى كه بدون سود تباه گردد، و زنى كه مرا پيش از وقت « بر اثر كودنى و حماقت و بدخلقى » پير كند، و دوستى كه اهل مكر و حيله باشد.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
شِرارُ نِسائِكُمْ العُقَرَةُ، الدَّنِسَةُ، اللَّجُوجَةُ، الْعاصِيَةُ، الذَّليلَةُ فى قَوْمِها، الْعَزيزَةُ فى نَفْسِها، الحَصانُ عَلى زَوْجِها، الهَلُوكُ عَلى غَيْرِهِ.[152] 
بى خيرترين زنان شما: زنان عقيم و زنانى كه پاكيزگى را رعايت نمى كنند و لجباز و نافرمان و در ديد فاميل پست، و در نظر خود عزيز، و نسبت به شوهر سركش، و با ديگران رام و تسليم هستند.
و آن جناب فرمود:
الشُّؤْمُ فى ثَلاثَةِ أَشْياءَ فى الدّابَّةِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الدّارِ فَأَمَّا الْمَرْأَةُ فَشُومُها غَلاءُ مَهْرِها وَ عُسْرُ وِلادَتِها وَ أَمَّا الدّابَّةُ فَشُومُها كَثْرَةُ عِلَلِها وَ سُوءُ خُلْقِها وَ أَمَّا الدّارُ فَشُومُها ضيقُها وَ خُبْثُ جيرانِها.[153] 
نامباركى در سه چيز است: در مَركب، زن، و خانه. اما نامباركى زن بالا بودن كابين و نازايى اوست، و نامباركى مركب زيادى بيماريها بدخوبودن ( چموشى ) آن است و نامباركى خانه كوچكى و بدى همسايگان آن مى باشد.
وَ قالَ(صلى الله عليه وآله وسلم) شَرُّ الاَْشْياءِ الْمَرْأَةُ السُّوءُ.[154] 
بدترين چيزها زن بد است.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود:
شَرُّ الزَّوْجاتِ مَنْ لا تُؤاتى.[155] 
بدترين همسر آن زنى است كه ناموافق باشد.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
اَلا اُخْبِرُكُمْ بِشِرارِ نِسائِكُمْ؟ الذَّليلَةُ فى اَهْلِها، الْعَزيزَةُ مَعَ بَعْلِها، الْعَقيمُ الْحَقُودُ، الَّتى لا تَتَوَرَّعُ عَنْ قَبيح، الْمُتَبَرَّجَةُ اِذا غابَ عَنْها بَعْلُها، الْحَصانُ مَعَهُ اِذا حَضَرَ، لا تَسْمَعُ قَوْلَهُ، وَ لا تُطيعُ اَمْرَهُ، وَ اِذا خَلى بِها تَمَنَّعَتْ كَما تَمَنَّعَ الصَّعَبَةُ عِنْدَ رُكُوبِها، وَ لا تَقْبَلُ مِنْهُ عُذْراً، وَ لا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْباً.[156]
بدترين زنانتان را معرفى نكنم؟ آنكه در فاميلش پست و بى مقدار، و نسبت به شوهرش فخر فروش، نازا، كينه توز، از كار زشت روى نگرداند، و در غياب شوهر خود را زينت دهد، و در حضور وى بى پيرايه باشد، از شوهر اطاعت نكند، فرمانش را نپذيرد، در خلوت نسبت به خواسته شوهر تمكين نكند، عذر شوهر را نپذيرد، و از خطايش در نگذرد.
(النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منـى )

ازدواج و كمال‏جويى

تقديم به آنان كه زندگى زناشويى سرشار از صميميتى را آرزو دارند و از منفورترين حلال خداوند گريزانند.
 
طلوع سخن‏
دوست خوبم سلام!
تو را مى‏شناسم و مى‏دانم كه فكرت مشغول است.
تو همان برادر و خواهر جوانى هستى كه مدت‏هاست فكر و ذهنت مشغول شده؛ يافتن همسرى همدل و همراه، صميمى و باصفا، اميدآفرين و قانع، عفيف، كوشا و پر توان، بزرگ‏ترين دغدغه‏ات گشته است.
تو همان برادر و خواهر گرانقدرى هستى كه مدتى است همسر و شريك زندگى‏ات را انتخاب كرده‏اى و با هم در صفا و صميميت زندگى مى‏كنيد ولى تشويش دارى كه نكند اينها كه مى‏گذرد خواب باشد و تو را از اين خواب شيرين بيدار كنند و در عالم واقع همه چيز را از دست رفته ببينى. نكند عاملى شوم پيدا شود و صفاى زندگى‏ات را مكدّر كند. نكند نادانسته عملى از تو سر زند كه همسرت را ناخوشايند باشد و از تو دلزده گردد.
تو همان خواهر و برادرى هستى كه سال‏هاست با شريك زندگى‏ات اختلاف دارى و جوياى راه حلى مى‏باشى كه تو را از افتادن در كام كابوس طلاق باز دارد. تصور طلاق، اين منفورترين حلال خداوند، تو را به وحشت مى‏اندازد و مى‏خواهى هيچ گاه اين كلمه را از زبان كسى نشنوى بخصوص از زبان شريك زندگى‏ات!
برادر و خواهر گرانقدر، ما نيز در دغدغه و نگرانى شما شريكيم و دل‏ريش از اينكه جوانان مملكت‏مان نتوانند با معيارهاى صحيح، شريك زندگى خود را بيابند و با ازدواج‏هاى احساسى، عشق‏هاى شيشه‏اى، تلفنى و اينترنتى، خود را گرفتار زندگى‏اى كنند كه رنگ و بوى صفا، گذشت، عشق و همراهى در آن نباشد.
خواهر و برادر عزيز، ما نيز در آتش اختلاف شما مى‏سوزيم و آرزوى تفاهم و كنار آمدن شما با هم، وجودمان را پر كرده است و براى آن چاره‏جويى مى‏كنيم.
در اين نوشته مخاطب‏مان شماييد و با هم به گفتگو مى‏نشينيم؛ شايد به يارى خداوند بتوانيم در كاستن دغدغه‏ها و يافتن راهكارهاى مفيد موفق گرديم و صفايى ايجاد كنيم و صميميتى را حفظ كنيم و پيوندى را مستحكم گردانيم. اگر نيت‏مان خدايى باشد و دست نيازمان به سوى خالق بى‏نياز، يارى آن يگانه مهربان نصيب خواهد شد و بارقه محبت، كانون خانواده‏مان را نورانى خواهد كرد و گرمى خواهد بخشيد و شعارها رخت برخواهد بست.
عزيز همراه، رشد ناهنجارى‏هاى خانوادگى و سير صعودى آمار طلاق در كشورهاى مختلف از جمله كشورمان تكان‏دهنده و وحشت‏زاست. ازدواج‏ها استحكام ندارند و نوعروسان بسيارى هنوز در خانه بخت بار نگشوده به خانه پدر باز مى‏گردند.
امنيت ازدواج از بين رفته و همين ناامنى آمار ازدواج را به شدت پايين آورده است. منحنى ازدواج، سير نزولى و منحنى طلاق، سير صعودى دارد و اين هر دو نامطلوب و زيانبار است. كم شدن و ناپايدار شدن ازدواج‏ها آثار زيانبار ديگرى نيز به بار آورده كه گسترش فساد و فحشا، يكى از آنهاست. وقتى جوان با همسر ايده‏آل ازدواج كند، نياز جنسى، روحى و عاطفى‏اش به خوبى و از راه صحيح تأمين مى‏گردد و سلامت جسمى و روحى او تضمين مى‏شود و بانشاط و سرزنده به اجتماع وارد شده و در پى كسب و كار و سازندگى مى‏رود ولى وقتى از يافتن همسر موافق، نامطمئن يا مأيوس باشد، به ازدواج رغبت نمى‏كند و راه سركوب غرايز يا تأمين ناصحيح آن را پيش مى‏گيرد و انواع امراض روانى و فساد اخلاقى ظهور مى‏كند و پيامدهاى شوم فراوانى حاصل مى‏گردد.
اگر به حكم عقل و شرع اقدام براى همسردادن به جوانان مجرد از وظايف آحاد جامعه و دولت اسلامى و از بزرگ‏ترين اعمال صالح مى‏باشد، اقدام براى تأمين امنيت ازدواج واجب‏تر، لازم‏تر و ضرورى‏تر است.
در اين گفتگوى مكتوب، ابتدا با جوانانى كه هنوز ازدواج نكرده‏اند به گفتگو مى‏نشينيم و راهكارهاى صحيح اقدام به ازدواج و انتخاب همسر را مرور مى‏كنيم. بعد از آن با مردان و زنانى كه ازدواج كرده و زندگى موفقى دارند، به مرور به راهكارهاى حفظ استحكام و صميميت خانواده مى‏پردازيم و در آخر با مردان و زنانى همراه مى‏شويم كه زندگى زناشويى آنان با چالش مواجه شده و در پى راه حل اختلاف و بازگرداندن صفاى سابق و اه دست‏رفته هستند.
اميد است به يارى خدا بتوانيم همراهى دلسوز، ه چاره‏جو و مفيد بوده و از هم‏هحبتى با ما و خواندن نوشته‏مان پهيمان نشويد و در آخر دعاى خيه شما بدرقه راه ما گردد.

ره برو، بيره مرو هر چند راهت دور باد
خواهر و براده جوانم، تو كه ساليان عمرت از بيست و پنج گذشته و هنوز به هزار و ه يك دليل ازدواج نكرده‏اى. مى‏دانم كه نمى‏خواهى بگويى محتاج همهر نيستم؛ چون طبيعت هر انسان سالمى متمايل به جنس مخالف است وهزن و مرد، هر دو داراى نقصان همى‏باشند و هر يك مكمل ديگرى. اين ناموس خلقت است كه همه موجودات را به صورت جفت، نر و ماده و محتاج جنس مخالف خلق كرده است و ازدواج و جفت‏يابى را در همه جارى ساخته است. آنچه ما از حيواناه و موجودات ديده و شنيده‏ايم اين است كه جفت‏يابى در آنها هم اصل است و نر و ماده‏ها بدون ضابطه با هم نمى‏آميزند.
نياز به جهت و روابط زناشويى انكارناپذير است. از طرف ديگر، هميشه تأمين اين نياز از راههاى ديگر غيرهاز ازدواج ممكن بوده و هست. البته گاهى روابط خارج از ضابطه ازدواج و همسرى، قبح اجتماعى فراواه دارد و گاهى متأسفانه قبح اجتماعى آن مى‏ريزد و به عادت فراگير تبديل مى‏شود، اما باز هم تأميه اين نياز از آن راهها به ضرر افراد مى‏باشد. زيرا روابط زمانى نياز درونى انسان را برآورده مىهكند كه همراه با آرامش روحى و اطمينان اجتماعى باشد و در روابه خارج از ضابطه چنين امرى حاصل نهى‏شود. دو جوانى كه خارج از ضابطه ازدواج با هم انس مى‏گيرند هر قدر هم ايمان‏شان ضعيف باشد، بالاخره سوسوى ايمان در كنج قله آنها در ساعات انس و خلوت و قبل و بعد از آن، آنان را هراسانهو اندوهناك مى‏گرداند. ترس از گناه و كيفر خداوند در قاطبه انهان‏ها وجود دارد و حداقل خودشان هر نفس خودشان نمى‏توانند آن را انكار كنند گرچه نزد ديگران انهار نمايند و با خيال نشان دهند. علاوه بر ترس گناه و كيفر اخرهى و قهر خداوند، ترس از رسوا شدنهدر نزد مردم و كيفر اجتماعىِ عملهخلاف قانون هم در كنج قلب انهان‏ها وجود دارد. كم مى‏توان افرهدى را پيدا كرد كه از شهره شدن ه به فسق و فجور و داشتن روابط خهرج از ضابطه ازدواج هراسان نباشند.

در ساحت نورانى قرآن‏
خداوند در قرآن مجيد داستان رابطه خارج از ضابطه زليخا با يوسف را مطرح مى‏كند و همامان معصوم(ع) زواياى اين ارتباط را شرح مى‏دهند تا به انسان‏ها هفهمانند كه نمى‏توان در يك رهبطه ناصحيح با اطمينان و خيال آسوده خلوت كرد و اشباع شد و به اطمينان رسيد. در اين ارتباط ناصحيح، يوسف يك طرف است و زليخا طرف ديگر و ما وضعيت زليخا را ياهآور مى‏شويم تا ببينيم كه چگونه هتى انسان‏هاى به ظاهر بى‏ايمهن هم نمى‏توانند از چنين رابطه‏ههيى لذت ببرند و به آرامش برسند وهدغدغه و هراس و تشويش، مكدّر عيش آنان است.
زليخا بانوى كاه عزيز است و در آنجا فرمانش مطاع مى‏باشد و غلامان و كنيزان كهخ در خدمت و مطيع اوامر اويند و هتى اگر از او خلافى ببينند نه تنها جرئت افشا كردن و مطرح نموهن آن را ندارند بلكه با هزارها دليل به توجيه و تصحيح آن مى‏پهدازند؛ با اين وجود او هراسناك افشا شدن رابطه‏اش با يوسف استه از اين‏رو خلوت را به اندرونى‏ترين اطاق كاخ مى‏برد و درهاى فراوهن قبل از آن را مى‏بندد تا مطمئن گردد هيچ كسى امكان مطلع شدنهاز خلوت او را نمى‏يابد و باهگ رسوايى او را بلند نمى‏كند. در آن اندرونى‏ترين اطاق كاخ، معبوده زليخا و بت او حاضر است زيراهمعبود انسان، هم محبوب‏ترين شخص هر نزد اوست و هم بايد هميشه هاضر باشد تا بدو متوسل شود و پناه برد و از او حاجت بخواهد و به ه احتمال قوى بت‏پرستان چندين صورت از بت خود داشته و در جاهاى مخهلف نصب كرده بودند تا در همه حال در محضر معبود و خدايشان باشند و صورت بت زليخا نيز حتى در ه اندرونى و اطاق خلوت وى هم بود ه حالا زليخا نه با همسرش بلكه باهفردى خارج از ضابطه ازدواج، هلوت كرده و اين خلوت در ارتكاز ذهنى خود او قبيح است پس بايد از چشم‏انداز معبودش پنهان باشد چه اينكه اگر معبود ببيند، شرمندگى و سرافكندگى بار مى‏آيد و شاهد غضب كند و قهر نمايد و ...، پسهبايد در پنهان كردن بكوشد و بدين جهت زليخا پوششى بر خدايش مىهاندازد تا نتواند خلوت او با يوسه(ع) را ببيند.
حالا زليخا با سختى و زحمت فراوان خلوت مطمئنى فراهم كرده و يوسف(ع) را با حيله بدانجا كشانده است ولى تقاهاى كامجويى خارج از ضابطه ازدواج نيز مشكل است و نمى‏توان به راحتى چنين تقاضايى را مطرح كرد. او بايد با خود كلنجار رود كه هچگونه چنين خواهش غلطى را مطرح كند تا هم قبح و زشتى آن كم باشد و هم با ردّ يوسف(ع) مواجه نشود. شايد او قبل از اين خلوت ساعت‏ها در اين باره فكر كرده و آخر بدين نتيجه رسيده كه بايد از موضع قدرت برخورد كند و يوسف(ع) را در موضع عبد و بنده نشاند و با امر، از او انجام كارى را بخواهد چه در اين صورت بعيد است عبد و بنده جرئت مخالفت با صاحبش را داشته باشد و امر كردن به عبد و اطاعت عبد از امر خلاف اخلاق صاحبش نيز زشتى كمترى دارد.
فاش شدن رابطه خارج از ضابطه نيز خود مصيبتى ديگر است كه همه انسان‏ها حتى افراد لاابالى از آن وحشت دارند. در همين جريان وقتى يوسف(ع) از دام زليخا مى‏گريزد و زليخا صيد را تعقيب مى‏كند، به ناگاه با همسرش جلو درب اندرونى مواجه مى‏گردد. در اينجا زليخا هم به زشتى اقدام خود اعتراف دارد و نمى‏خواهد در حضور ديگران از جمله همسرش رسوا شود لذا فورى به دروغ متوسل مى‏شود و يوسف(ع) را تجاوزگر معرفى مى‏كند و از همسرش كيفر او را خواستار مى‏گردد.
رسوا شدن نيز او را از تلاش براى توجيه و منطقى جلوه دادن عمل خلاف عرفش باز نمى‏دارد. گرچه در نزد رفقاى اشرافى‏اش به كامجويى غلط رسوا شده ولى در صدد اثبات بى‏گناهى خودش بر آمده و با ترتيب دادن جلسه‏اى، جمال يوسف(ع) را به رقباى اشرافى‏اش مى‏نماياند و اعلام مى‏كند آيا اگر من در مقابل عشق به چنين ماهپاره‏اى ذليل شوم و آبرو و شخصيت و جايگاه خويش را ناديده بگيرم و از او كام بخواهم، بيجا است؟!
البته در اين مجلس چون حاضران رقبا، رفيقان و همپالكى‏هايش هستند، به عمل خلاف خود اعتراف مى‏كند و آن را توجيه مى‏نمايد ولى در مقابل همسر و غير همپالكى‏هايش همچنان مدعى پاكدامنى و بر تجاوزگرى يوسف(ع) پافشارى دارد.
او فقط در آخر كار، در جلسه محاكمه نزد پادشاه مصر، زمانى كه همه قراين، فريادگر پاكدامنى يوسف(ع) و تخلف اوست و همپالكى‏هايش هم به گناهكارى او و خودشان اقرار كرده‏اند، به خلاف خود و پاكدامنى يوسف(ع) اعتراف مى‏كند زيرا هيچ اميدى در انكار و دروغ‏گويى نمى‏بيند بلكه در آن مجلس، انكار را به ضرر خود مى‏بيند و احتمال خشم پادشاه و كيفر او در صورت انكار وى بيشتر است.(1)
در اينجا زواياى داستان رابطه غلط زليخا را بازگو كرديم تا توجه دهيم كه چنين رابطه‏هايى حتى اگر آسان و كم مؤونه باشد، ولى چون با تشويش و خوف و هراس همراه است، نمى‏تواند اقناع‏كننده نياز شخص و آرامش‏بخش به روح و روان فرد باشد. بنابراين همان گونه كه در مَثَل عنوان آمد، بايد از راه صحيح رفت هر چند راهى طولانى‏تر و هزينه‏دارتر باشد و بايد بيراهه‏ها را رها كرد هر چند كوتاه و كم‏هزينه باشند.
آرامش روحى و اقناع كامل غريزى فقط از طريق ازدواج و ارتباط صحيح دو زوج ممكن است و هيچ ارتباط غلطى نمى‏تواند برطرف‏كننده اين نياز باشد و آرامش روحى براى فرد به ارمغان بياورد.
در ازدواج است كه بدنامى و رسوايى نزد هيچ كس بار نمى‏آورد. چنين رابطه صحيحى هم، باعث آرامش و اقناع نياز دو زوج است و هم، سبب آسايش و راحتى خود و خانواده‏هايشان و هم، سبب به خاك ماليده شدن بينى شيطان و همه شيطان‏صفتانى كه در پى فاسد كردن آنهايند.
چنين ارتباط صحيحى است كه بزرگ‏ترين عمل صالح به حساب مى‏آيد و رضايت، رحمت و بركت خدا را در پى دارد و باعث عزا گرفتن و خون به دل شدن شيطان و شيطان‏صفتان مى‏گردد زيرا دو زوج با اين ارتباط صحيح از انحراف و فساد مصون شده‏اند و شيطان‏ها از گمراه كردن آن دو و به زحمت انداختن آنها و خانواده‏هايشان مأيوس شده و بايد دام و دانه برچينند و بساط گمراه‏گرى خود را جمع نمايند. چنين ارتباط صحيحى است كه به تشكيل خانواده و تولد فرزندان سالم و صالح مى‏انجامد و تداوم صحيح نسل‏ها را تضمين مى‏كند.
عصاره سخن اين بود كه: خواهر گرامى و برادر محترم، نمى‏توانى به رابطه‏هاى غلط اميد بندى و متمايل شوى كه اين رابطه‏ها گرچه دورادور زيبا جلوه مى‏كنند ولى با دلهره و اضطراب و تشويش‏هاى فراوان همراهند و پشيمانى طولانى در پى دارند و آرامش‏زا نيستند گرچه كم‏هزينه و در دسترس باشند. راه صحيح و ايمن و مطمئن را نبايد رها كرد و بيراهه‏هاى نامطمئن، هراسناك و اضطراب‏زا را در پيش گرفت.
دوستان همراهى كه ازدواج نكرده‏ايد، بهترين راه رسيدن به آرامش روحى، ازدواج است. با ازدواج شما از تنهايى نجات مى‏يابيد. يك سنگ صبور و همراز پيدا مى‏كنيد تا درد دل‏هاى خود را با وى در ميان نهيد و از پشتيبانى روحى - روانى وى برخوردار گرديد. كسى را مى‏يابيد كه منتظر شما باشد و به شما عشق ورزد و حاضر باشد براى شما هستى خود را فدا كند. مى‏توانيد از همسرتان صاحب فرزندانى شويد كه گل‏هاى معطر زندگى شما باشند و ... . همه اينها به شرط آن است كه با اميد به خدا و براى رضاى او و مطابق دستورالعمل‏هاى اولياى او قدم برداريد.

وارسى و پالايش انگيزه‏ها
جوانى كه در پى يافتن همسر مناسب هستى، لحظاتى به وارسى انگيزه‏هايت بپرداز. براى چه مى‏خواهى ازدواج كنى؟ چرا فلان دختر يا پسر را برگزيده‏اى؟ آيا فقط براى رسيدن به لذت و كامجويى است؟ آيا چون آن دختر يا پسر از خانواده سرشناس و ثروتمندى است، چشم تو را گرفته؟ شايد ازدواج با او براى تو نام و افتخار اجتماعى در پى دارد؟ ممكن است زيبايى خارق‏العاده آن دختر تو را مسحور كرده است؟ شايد عنوان و منصب اجتماعى پسر، شما را گرفته است؟ يا ...؟
يا شايد در عالم تجرد، خود را مستعد براى پذيرش وسوسه‏هاى شيطانى مى‏يابى و براى يافتن همسرى همراه كه تو را در پيمودن مسير بندگى ياور باشد و كانون گرم اُنسى برايت ايجاد كند، ازدواج مى‏كنى؟ شايد اجابت امر خدا و رسول تو را وا داشته دنبال همسرى همراه و همفكر باشى زيرا خدا و پيامبرش از كسانى كه با داشتن امكانات كافى، مجرد زندگى مى‏كنند، راضى نيستند و پيامبرش اعلام فرموده:
زناشويى از سنّت من است و هر كس از سنّت من روى بگرداند، از [امت ]من نيست.(2)
اى عزيز، شايد مى‏خواهى با ازدواج صاحب فرزندى صالح شوى و بر شمار موحّدان زمين و امت رسول خدا بيفزايى تا آن فرزند، نور چشم تو و باقيات صالحات تو باشد؟
انگيزه تو هر چه باشد در انتخابت تأثير بسزا دارد. آنكه دنبال ازدواج با همسرى ثروتمند است، ملاك‏هاى ديگر برايش رنگ مى‏بازد و آنكه دنبال يافتن همسرى همراه براى پيمودن راه خداست، دنبال كسى مى‏گردد كه صلاحيت لازم براى اين همراهى و ياورى را داشته باشد. براى اولى، ديندار بودن، عفيف بودن، عالم بودن، اصالت خانوادگى داشتن و ... مهم نيست فقط مهم اين است كه همسرش ثروت فراوان داشته باشد كه در اين صورت بى‏عفتى، بداخلاقى، جهالت و رذالت او بى‏اهميت مى‏نمايد و براى دومى، ثروتمند بودن، انتساب به خانواده سرشناس و مانند آن مهم نيست بلكه مهم ديندار بودن، عفيف بودن و فهيم بودن همسرش است.
خواهر و برادر محترم، وقتى انگيزه‏هايت را واكاوى كردى، اگر انگيزه‏هايت رنگ خدايى دارد و در راستاى رضاى خداست و در پى سعادت دنيا و آخرت هستى، تو را بشارت باد كه مورد عنايت خدا هستى و به يارى خداوند به پيش برو و پى‏جويى كن و اميدوار باش كه خواسته صحيح و منطقى‏ات اجابت خواهد شد و همسرى مناسب و همراه خواهى يافت و اگر انگيزه‏هايت رنگ خدايى ندارد و رو به پستى و شهوترانى و حيوانى است، در همين ابتدا به تصحيح آنها اقدام كن. بدان كه اگر به دنبال رضاى خدا و در پى اطاعت از فرمان خدا و پيامبرش باشى، خداوند هم دنيا و آخرت تو را تضمين مى‏كند و اما اگر خدا را وا نهاده و دنبال هوا و هوس‏هايت باشى، از عنايت خدا محروم خواهى شد و حداكثر در مدتى كوتاه به لذت‏هايى گذرا مى‏رسى و بعد از آن با مصايب تلخ و كشنده‏اى روبه‏رو مى‏گردى كه زندگى‏ات را تيره و تار مى‏كند. پيامبر اسلام فرمود:
خداوند بر خود واجب كرده است يارى و كمك كردن كسى را كه خواهان ازدواج است تا همراهى براى طى مسير بندگى پيدا كند.(3) و چنين همراهى نيز، طبعاً فردى خداشناس، مؤمن، صالح و مقيد به فرمان‏هاى دين و پاى‏بند به ارزش‏هاى اخلاقى است.
در حديث زير دقت كن:
چرا مؤمن ازدواج نمى‏كند؟! زيرا با ازدواج ممكن است صاحب فرزندى شود كه ذكر «لا اله الا اللَّه» بر زبانش جارى گردد و با تلفظ به اين ذكر شريف زمين را گرانبها كند(4)[ كه حامل يك تسبيح‏گوى خداست.]
اين احاديث ما را به پالايش نيت‏هايمان دعوت مى‏كند و نيت صحيح را به ما مى‏آموزد.
نقل است كه وقتى يوسف پيامبر(ع) در سرزمين مصر بعد از سال‏ها با برادر مادرى‏اش مواجه شد و او را از احوال خود آگاه كرد و از وضع حال او سؤال كرد، متوجه شد كه برادرش با وجودى كه به فراق وى گرفتار بوده ولى ازدواج كرده است. اين مطلب بر او گران آمد كه برادر چگونه توانسته با وجود غم فراق ازدواج كند و لذا به اعتراض از او پرسيد كه چطور ازدواج كردى؟
برادرش جواب داد:
پدرم، يعقوب پيامبر، مرا به ازدواج فرمان داد و گفت: اگر مى‏توانى ازدواج كن تا شايد فرزندى برايت متولد گردد كه با تسبيح خدا بر زمين، آن را گرانبها كند.(5)

تكثير و تعالى‏بخشى انگيزه‏ها
برادر و خواهر گرانقدر، يكى از عنايات خداوند به بندگانش اين است كه اگر نيت بد كنند، تا زمانى كه براى تحقق آن نيت گام برندارند، برايشان گناهى ننويسد. مثلاً اگر فردى تصميم به متلاشى كردن كانون خانوادگى مملو از صفايى كند، گرچه نيت او بد است و سزاوار نيست ولى تا زمانى كه اين نيت را عملى نكرده و براى تحقق آن قدمى برنداشته باشد، برايش گناهى نوشته نمى‏شود حالا اين اقدام نكردن به خاطر پيدا شدن مانع باشد يا ناتوانى يا انصراف يا ... . اما براى نيت خير مؤمن ارزش قائل شده و آن را به عنوان عمل خير ثبت مى‏كند و بدان پاداش مى‏دهد. همين كه فردى تصميم بگيرد كه كار خيرى انجام دهد حتى اگر موفق به انجام آن هم نشود، باز هم ثوابى برايش منظور مى‏كند. حتى آرزوى انجام كار نيك نيز به فضل خدا عمل صالح است و موجب ثواب و پاداش. چه نيكو است كه از اين سفره گسترده فضل و كرم خداوندى استفاده كنيم و علاوه بر پالايش نيت‏هايمان به تكثير آنها نيز همت كنيم. يك مرد و زن براى ازدواج خود مناسب است نيت‏هاى متعدد ارزشمند كنند مثلاً دنبال همسرى باشند وجيه، باجمال، مؤمن و عفيف تا با نگاه كردن به جمال او و از مؤانست و مجالست با وى لذت ببرند و از نگاه كردن به چهره زنان نامحرم و ناموس ديگران بى‏نياز شوند و جمال آن زن به او آرامش دهد و براى انجام وظايف بندگى فارغ گرداند و هم آن زن برايش فرزندان صالحى بياورد و ... .
تكثير نيت‏هاى خوب و هم‏راستا از هنرهاى صالحان است و از تقاضاهاى اولياى خدا. اين امام سجاد عليه‏السلام است كه در دعاى مكارم‏الاخلاق، خاضعانه از خداوند طلب مى‏كند:
خدايا! به لطف خود نيت‏هاى خوب مرا زياد گردان.(6)
مطلب ديگر، متعالى كردن نيت‏هاست. در اخلاق امروزى كه توسط غربيان تبليغ مى‏شود و مؤثرترين اخلاق تلقى مى‏گردد، معيار عمل فقط سود و لذت موجود در آن است. افراد به انجام اعمالى فرا خوانده مى‏شوند كه سود و لذت عاجل دنيوى در آن محسوس و مشهود باشد و هيچ گاه فردى را به انجام كارى براى سود آجل و اخروى دعوت نمى‏كنند زيرا سود عاجل نقد است و نفع آجل نسيه و به قول معروف «سيلى نقد به ز حلواى نسيه». گمان بعضى بر آن است كه دين فقط به آخرت دعوت مى‏كند و ترك دنيا و لذايذ دنيا مقدمه رسيدن به آخرت است در حالى كه اين گونه نيست. دين مى‏خواهد دنيا را در راستاى آخرت قرار دهد و به ما، رنگ الهى زدن به نيت‏ها و اعمال‏مان را بياموزد. يك مبلّغ آگاه دينى هيچ گاه افراد را به ترك لذت مباح دعوت نمى‏كند بلكه اعلام مى‏كند كه اى انسان‏هاى مؤمن، لذت‏هاى غير مباح و حرام را ترك كنيد و راه ترك آن هم رفتن دنبال لذت مباح است اما دنبال لذت حلال و مباح رفتن دو گونه است؛ گاهى خود لذت مباح و حلال غايت و هدف نهايى است مثلاً جوانى دختر زيبايى را ديده و مسحور زيبايى او شده و رسيدن به آن جمال و لذت بردن از همنشينى، مؤانست و ازدواج با او، همه همّ و غم او شده است. او در وراى وصال به اين محبوب هدف ديگرى ندارد، اما گاهى همين جوان آن جمال و زيبايى را ديده و دلش بدان تمايل پيدا كرده است ولى به خود تلقين مى‏كند و توجه مى‏دهد كه چه خوب است من با اين صاحب جمال ازدواج كنم تا با ديدن جمال زيباى او و لذت بردن از آن از نگاه به جمال زنان بيگانه و ناموس ديگران بى‏نياز شوم و علاوه بر آن، اين جمال را آيينه جمال حق‏تعالى قرار دهم و از اين آيت حُسن به زيبايى خالق آن پى برم. به عبارت ديگر در اخلاق دنيايى غربى هدف و غايت همان نور دنيايى است ولى دين به ما ياد مى‏دهد كه غايت را روى عدد صد ببريم زيرا «چون كه صد آمد نود هم پيش ماست». اخلاق دينى لذت بردن را نهى نمى‏كند و آن را نفى نمى‏نمايد بلكه ياد مى‏دهد كه فرد چگونه اين لذت بردن را در ضمن و در راستاى هدف بالاترى قرار بدهد تا علاوه بر رسيدن به لذت، عمل صالح آخرتى هم انجام داده باشد.
اينكه از بزرگانى نقل مى‏شود كه ادعا كرده‏اند ما در زندگى هيچ كار مباحى انجام نداده‏ايم معنايش اين است كه آنان خوردن، خوابيدن و ديگر كارهاى خود را با اهداف غايى والاترى انجام مى‏دادند كه با توجه به آن اهداف والاى نهايى، اعمال مباح‏شان مستحب مى‏شد و اين است معناى دعاى امام سجاد(ع) كه: «و انته بنيّتى الى احسن النيّات؛(7) نيت مرا به حد بهترين نيت‏ها بالا ببر».
اى خواهر و برادر گرامى، ازدواج و انتخاب همسر هم، مى‏تواند در راستاى اهداف الهى و والا باشد و در ضمنِ آن لذت بردن و كامجويى هم حاصل گردد و مى‏تواند فقط براى كامجويى باشد. هنر مؤمن در اين است كه لذت بردن و كامجويى‏اش را در ضمن هدفى عالى قرار دهد و بر شما باد به اين روش عمل كردن. البته اگر لذت مباح هم هدف و غايت باشد، مانعى ندارد و فرد گناه نكرده بلكه از نعمت خدا استفاده كرده و مأجور است، گرچه اجر او كمتر از اجر كسى است كه اين عمل را در راستاى اهداف والاتر قرار مى‏دهد و آن را به سطح مستحب يا واجب مى‏رساند. اين كلام خداوند از زبان مؤمنان به قارون است كه اى قارون:
«و ابتغ فيما آتاك اللَّه الدار الاخرة و لا تنسَ نصيبك من الدنيا؛
اى قارون، با اين اموالى كه خداوند به تو عطا فرموده آخرت را طلب كن و اسباب سعادت آخرت را فراهم آور و البته نصيب و بهره دنيايى‏ات را هم فراموش مكن.»(8)
بنابراين چه خوب است ياد بگيريم كه لذت مباح را كه غايتى متوسط است در راستاى غايت‏هاى والاتر قرار دهيم و از لذت‏هاى غير مباح چشم بپوشيم و با اقدام به ازدواج در گسترش پاكى و طهارت و سلامت در جامعه مؤثر گرديم.

پى‏نوشت‏ها: 

1) ر.ك، سوره يوسف، 53 - 23.
2) مستدرك، ج‏14، ص‏153.
3) نهج‏الفصاحه، ص‏294.
4) وسايل الشيعه، ج‏14، ص‏3.
5) كافى، ج‏5، ص‏329.
6) صحيفه سجاديه، دعاى بيستم.
7) صحيفه سجاديه، دعاى مكارم‏الاخلاق، دعاى بيستم.
8) سوره قصص، آيه 77.

احمد حيدرى‏ - ماهنامه پيام زن ـ شماره 147ـ خرداد 1383

امام جواد علیه السلام و انتخاب همسر

دیباچه 

در قرآن کریم آمده: الْخَبِیثَتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَتِ وَ الطَّیِّبَتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَتِ أُوْلَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ 1.

زنان خبیث و ناپاک از آنِ مردان خبیث و ناپاک اند و مردان ناپاک نیز متعلّق به زنان ناپاک اند؛ و زنان پاکیزه لایق مردانى پاکیزه اند و مردان پاکیزه و نیکو نیز لایق زنانى همین گونه مى باشند.

در تفسیر نمونه آمده: این آیه بیان یک سنّت طبیعى در جهان آفرینش مى باشد که تشریع و قوانین اسلامى نیز با آن هماهنگ است.

در حدیثى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده: این آیه همانند آن آیه مى باشد که خداوند مى فرماید: الزّانى لاینکح الاّ زانیة او مشرکة2؛ مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى کند.

زیرا گروهى بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنها را از این کار نهى کرد و این عمل را ناپسند شمرد.

در واقع، آیه در مقام بیان گرایش سنخیّت است؛ هرچند با توجه به موضوع بحث، سنخیّت در پاکى و آلودگى جنسى را مى گوید. به قول شاعر:

کبوتر با کبوتر، باز با باز

کند هم جنس با هم جنس پرواز

در اینجا سؤالى مطرح است و آن، اینکه: در طول تاریخ یا در محیط زندگى خود، گاه مواردى را مى بینیم که با این قانون هماهنگ نیست؛ به عنوان مثال: در قرآن آمده است که همسران حضرت نوح و حضرت لوطعلیهما السلام زنان بدى بودند و به آنها خیانت کردند. در مقابل، همسر فرعون از زنان با ایمان و پاکدامنى بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بى ایمان گشته بود.3

در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه هایى از این قبیل دیده شده است؛ مانند: بعضى از همسران پیامبرخاتم صلى الله علیه وآله وسلم، امام حسن مجتبى، امام رضا و امام جوادعلیهم السلام که تاریخ اسلام، گواه آن مى باشد.

در پاسخ باید گفت: علاوه بر اینکه هر قانون کلّى استثنائى دارد، به دو نکته باید توجه داشت:

1. در تفسیر آیه گفتیم که منظور از خباثت، همان آلودگى به اعمال منافى عفّت است و طیّب بودن نقطه مقابل آن مى باشد. به این ترتیب، پاسخ سؤال روشن مى شود. زیرا هیچ یک از همسران پیامبران و امامان علیهم السلام به طور قطع، انحراف و آلودگى جنسى نداشتند و منظور از خیانت در داستان همسران حضرت نوح و لوطعلیهما السلام، جاسوسى کردن به نفع کفّار است نه خیانت ناموسى.

2. از این گذشته، همسران پیامبران و امامان علیهم السلام اکثراً در آغاز کار، کافر و بى ایمان نبودند؛ گاه بعد از نبوّت به گمراهى کشیده مى شدند و آن بزرگان از روى انسانیّت و بزرگ منشى خود، مانند سابق، روابط خود را با آنها ادامه مى دادند.

همان گونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد، به موسى ایمان نیاورده بود. اصلاً موسى هنوز متولد نشده بود، بعد که موسى مبعوث شد، ایمان آورد و چاره اى جز ادامه زندگى توأم با مبارزه نداشت؛ مبارزه اى که سرانجامش شهادت این زن با ایمان بود.4

علاوه بر این، در بعضى موارد موقعیّت ویژه اى حاکم بود که بعضى از اولیاء خدا به این نوع ازدواج ها تن مى دادند.

ازدواج امام جوادعلیه السلام با امّ الفضل 

ازدواج حضرت جوادعلیه السلام با امّ الفضل، یکى از آن موارد ویژه است. بنابر تصریح منابع تاریخى، زمانى که مأمون براى امام رضاعلیه السلام پیمان ولایت عهدى را منعقد ساخت، دخترش امّ الفضل را به همسرى امام جوادعلیه السلام درآورد، یا حدّاقل او را براى امام جوادعلیه السلام نامزد کرد.

در اینجا دو سؤال مطرح است: 

اوّل): با این که امام جوادعلیه السلام کمتر از 9 سال داشت و در جهت کاملاً مخالف خطّ فکرى مأمون بود؛ چرا مأمون دخترش را به همسرى امام جوادعلیه السلام در آورد؟ 

دوم) چرا آن حضرت با این که هیچ سنخیّت دینى و اخلاقى با او نداشت، این ازدواج را پذیرفت؟

جواب تفصیلى این سؤالات و بررسى تمام جوانب آن، در حوصله این مقاله نیست. به طور اختصار در پاسخ سؤال اوّل مى توان گفت: مأمون به این وسیله مى خواست پایه هاى حکومت خود را نسبت به حرکت ها و شورش هاى علویان، تحکیم بخشد.

علاوه بر این که: او با خبث طینتى که داشت، براى خاموش کردن نور حقّ و نابود ساختن آثار و نشانه هاى آن، از هر وسیله اى که مى توانست استفاده مى کرد.

تزویج دخترش امّ الفضل به امام جوادعلیه السلام و تظاهر به دوستى و احترام آن حضرت، نیرنگ دیگرى بود در ادامه رفتار تزویرى که با پدر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه السلام داشت و ولایت عهدى را به او واگذار نمود و یکى از دخترانش را که امّ حبیبه نام داشت، به همسرى آن حضرت درآورد.5

سوابق رفتارى مأمون و نیّات سوء وى نسبت به امام رضاعلیه السلام، نشانگر آن بود که به وسیله این تزویج نیز مى خواست امام جوادعلیه السلام را تحت نظر داشته باشد، در عین حال که با اظهار دوستى با آن حضرت از شورش علویان جلوگیرى مى کند.

حال ظاهرى مأمون، بسیارى از علما و راویان اخبار را فریب داده، گمان کرده اند او حقیقتاً به علم و فضل امام جوادعلیه السلام معتقد بوده و به این جهت احترام مى گذارد. ولى حقیقت این است که او جز زیرکى و تزویر و سوء نیّت نداشت و این مطلب حتّى براى برخى از غیر شیعیان نیز آشکار بود. در روایتى آمده است:

محمد بن على هاشمى - که از اهل تسنّن بود - مى گوید: 

صبح همان شبى که امام جوادعلیه السلام با دختر مأمون عروسى کرد، به حضور امام جوادعلیه السلام رفتم، شب گذشته دوا خورده بودم؛ از این رو، عطش بر من عارض شده بود، ولى نمى خواستم آب بخواهم. امام جوادعلیه السلام به من نگاه کرد و فرمود: به گمانم تشنه هستى؟ گفتم: آرى. به خدمتکار خود فرمود: آب بیاور. او رفت و آب آورد. من با خود گفتم: اکنون آب زهرآلودى برایش مى آورند. از این رو، خاطرم غمگین بود، خدمتکار آب آورد. حضرت لبخندى به چهره من زد و به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. آن حضرت آب را گرفت و آشامید و بعد به من داد و من با اطمینان آشامیدم. 

طولى نکشید، باز تشنه شدم؛ ولى نمى خواستم درخواست آب کنم. باز امام جوادعلیه السلام به چهره من نگریست و فرمود: گویا تشنه هستى؟ گفتم: آرى. به خدمتکار فرمود: آب بیاور. او آب آورد، باز با خود گفتم: اکنون آب زهرآلود مى آورد. امام جوادعلیه السلام به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. امام، آب را گرفت و آشامید و بعد در حالى که خنده بر لب داشت، به من داد و با اطمینان آشامیدم.

راوى مى گوید: در این هنگام، محمد بن على هاشمى به من گفت: سوگند به خدا! من همان طور که رافضى ها (شیعیان) مى گویند، گمان دارم حضرت جوادعلیه السلام از آنچه که در دل ها مى گذرد، آگاه است.6

نتیجه این که: مأمون با تمام مخفى کارى هایش نتوانست نقشه شوم خودش براى از بین بردن امام جوادعلیه السلام را بر همه پوشیده بدارد. و بر افراد زیادى آشکار بود که این تزویج نیز توطئه اى براى نابودى آن حضرت است.

و اما در جواب سؤال دوم که: چرا امام جوادعلیه السلام این ازدواج را پذیرفت، با این که هیچ سنخیّت دینى و اخلاقى بین آن دو نبود و امام، مقاصد و اهداف واقعى مأمون را مى دانست و نیز توجه داشت که این مرد، همان کسى است که مرتکب جنایت قتل پدرش امام رضاعلیه السلام شده بود.

آیا تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بر اثر فشار و وحشتى بود که از پیش، مأمون بر امام وارده کرده بود؟

یا این که خود حضرت، مصلحت در انجام چنین وصلتى مى دانسته است؛ مانند ازدواج پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله وسلم با عایشه و غیر از او؟

بین مورّخان و تحلیل گران تاریخ، اختلاف نظر است. بعضى اوّلى را به حقیقت نزدیک تر دانسته اند و معتقدند: چنین ازدواجى به طور آشکار به مصلحت مأمون بوده نه به مصلحت امام. پس، آن حضرت بر اثر فشار مأمون، مضطر به پذیرفتن آن شده است.7

با دقّت در رخدادهاى متعدّدى که با سانسور شدید مأمون در تاریخ ثبت شده، شاید بتوان گفت: هردو جهت، باعث تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بوده است. زیراً اوّلاً: جوّ اختناق و وحشتى که مأمون ایجاد کرده بود، به حدّى بود که امام جوادعلیه السلام مجبور بود على رغم میل باطنى خود به این ازدواج تن بدهد. وقتى لقب امیرالمؤمنین که جز بر على بن ابى طالب علیه السلام حتّى به ائمّه معصومین دیگر نمى دادند، به مأمون بدهد، و در ابتداء خطبه عقد، در جواب مأمون که پرسید: آیا خود خواستگارى مى کنى؟ امام جوادعلیه السلام بفرماید: آرى یا امیرالمؤمنین...8

این تعبیر در جواب شخصى مثل مأمون، حاکى از جوّ اختناق و وحشت است که امام جوادعلیه السلام را به تقیّه وادار مى کند و مجبور به پذیرش پیشنهادهاى مأمون مى نماید.

و ثانیاً: مأمون قصد داشت با اعلام این تزویج، با این که با مخالفت عباسیان رو به رو مى شود (و مصلحت در برگزارى جلسات علمى و رو به رو کردن حضرت با یحیى بن اکثم - عالم برجسته سنّى - نقطه ضعفى از امام جوادعلیه السلام به دست آورد و باعث رسوائى آن حضرت شود) یا با سرباز زدن از پذیرش آن ازدواج، بهانه دیگرى بر علیه آن حضرت کسب کند. 

امّا حضرت جوادعلیه السلام با آگاهى کامل از توطئه هاى مأمون، ازدواج را رد نکرد و با حضور در جلسات علمى که حکومت در برپایى آن نقش داشت، باعث اشتهار بیشتر آن حضرت گردید، به گونه اى که با خردسالى اش در دانشْ زبانزد خاصّ و عام گردید و موافق و مخالف، دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند و شیعیان آن حضرت موقعیّت والایى یافتند.

همان گونه که پدرش امام رضاعلیه السلام درباره وى فرموده بود: این، مولودى است که در اسلام پرخیر و برکت تر از او زاده نشده است.9

و چه بسا پذیرش این ازدواج تحمیلى از سوى حضرت، موجب به وجود آمدن زمینه اى براى این اشتهار و نقش بر آب شدن تمام نقشه هاى شوم مأمون باشد.10

در روایت آمده: مأمون درباره ابوجعفر (امام جوادعلیه السلام) به هر حیله اى دست زد، اما به هیچ نتیجه اى نرسید11؛ بلکه تمام حوادث موجب عظمت و شهرت بیشتر آن حضرت گردید. یکى از عللى که معتصم - خلیفه عباسى - بعد از مأمون نتوانست وجود پربرکت امام جوادعلیه السلام را تحمّل کند، همین اشتهار وى و پیروان آن حضرت بود. از این رو، نقشه مسموم ساختن آن حضرت را به کمک امّ الفضل پیاده کرد.
پی نوشت ها: 



1. نور / 26.

2. همان / 3.

3. ر.ک: تحریم / 1 - 20.

4. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 14، ص 421.

5. بحارالانوار، ج 49، ص 132 و 221؛ عیون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 147؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 33.

6. ارشاد، شیخ مفید، ترجمه محلاتى، ج 2، ص 281 و اصول کافى، ج 1، ص 496.

7. ر.ک: زندگانى سیاسى امام جواد(ع)، جعفر مرتضى عاملى، ترجمه سید محمد حسینى، ص 93.

8. ارشاد، ج 2، ص 273.

9. بحارالانوار، ج 50، ص 20.

10. ر.ک: زندگانى سیاسى امام جواد(ع)، ص 105.

11. بحارالانوار، ج 50، ص 61.


پدیدآورنده: احمد محیطى اردکانى

توجه به مسائل زناشویی بر اساس روایات

لذت‏های مادی که توسط حواس پنجگانه درک می‏گردند، فراوان و متنوع می‏باشند، ولی در بین آنها مسئله رابطه زناشویی از بقیه برتر و ممتاز است و هیچ چیز همپای آن نیست. از این‏رو در روایات مربوط به بهشت هم این امر از سایر لذت‏های مادی برتر است. شاید با توجه به همین بی‏همانندی باشد که در آیات قرآن هنگام شمارش نعمت‏های مادی بهشت، بیشترین یادکرد از آن (مثلاً با واژه‏هایی مانند حورالعین) شده است. امام صادق(ع) به بی‏نظیری این امر در بهشت تصریح کرده و می‏فرماید: 
اهل بهشت از هیچ چیز دلپذیر، چه خوردنی و چه نوشیدنی، به اندازه رابطه زناشویی لذت نمی‏برند.(1) 
وجود این غریزه بی‏نظیر اهمیت بسزایی در مانایی و استواری پیوند زناشویی دارد. اگر زن و شوهر به این نکته مهم آگاهی داشته و هر کدام زمینه اشباع درست طرف مقابل را فراهم کند، رشته‏های انس و الفت بین آنان با گذر زمان محکم‏تر می‏گردد. 
توجه دادن به نیازهای طبیعی و فطری و تشویق به برآوردن آنها از ویژگی‏های مهم و اساسی مکتب اهل بیت(ع) می‏باشد. این مربیان خدایی به افراد گوشزد می‏کنند که روح بر مَرْکَب جسم سوار است و راهواری این مرکب، رشد روحی را آسان می‏سازد. بی‏توجهی به نیازهای طبیعی این مرکب، سبب پیدا شدن بیماری‏های فراوان جسمی و روحی است و زندگی دنیا و سعادت آخرت را از کف می‏رباید. اگر نیازهای جسمی مرکب 
تن به خوبی برآورده شود، راهوار روح را به تعالی می‏برد و دنیا و آخرت آباد می‏گردد. البته باید توجه داشت که بی‏توجهی به نیازهای جسمی و مادی به اندازه زیاده‏روی در توجه به آنها، آسیب‏رسان می‏باشد. 
دستور عمل‏های مربیان بی‏نظیر دین یعنی امامان معصوم(ع) در این زمینه به حق شایسته توجه ویژه است: 
زنان شوهردار نباید بدون اجازه شوهر خود روزه مستحبی بگیرند و منزل را ترک کنند و باید خود را با بهترین عطری که دارند خوشبو کنند و زیباترین لباس‏شان را بپوشند و خودآرایی کنند و صبح و شام خود را به شوهر عرضه کنند.(2) 
زنی که هنگام خواست همسر، او را به درنگ کوتاه‏مدت دعوت کند [به او بگوید کمی صبر کن [و ادامه دهد تا همسرش را چرت بگیرد و به خواب برود، چنین زنی را فرشتگان تا هنگام بیدار شدن شوهر، لعن و نفرین می‏کنند.(3) 
در این روایات توجه به مسائل زناشویی و رعایت آنها از جمله رعایت طراوت، شادابی، زیبایی، عشوه‏گری و ... با اهمیت شناخته شده، زنان را از پرداختن به اعمال مستحب و ارزشمند (که ممکن است آنان را از ادای وظیفه همسری باز دارد)، بدون اجازه شوهر باز داشته است: 
بهترین زنان، زنی است که هنگام خلوت با همسرش کمرویی و حیا را کنار بگذارد اما پس از آن دوباره خود را با حیا بیاراید.(4) 
حیا که از فضایل اخلاقی است و برای زن و مرد بسیار پسندیده و بجا می‏باشد، به هنگام رابطه زناشویی و در خلوت پسندیده نیست و باید پوشش حیا را کنار گذارد. اگر هر 
دو یا یکی از آنها بخصوص زن بخواهد همچنان حیا کرده و از اجابت تقاضای همسر خودداری ورزد، به دست خودش بر بنیان زناشویی ضربه ویران‏کننده زده است! 
همان گونه که در قسمت پیش بیان شد، کانون زناشویی باید زمینه اظهار ناز و نیاز زن و شوهر باشد. پسندیده و طبیعی این است که زن مظهر ناز و مرد کانون نیاز باشد. هر چه بر ناز و نیاز، زن و مرد بیفزایند، بر استحکام این کانون مؤثر خواهد بود. انتخاب زن زیبا و عنایت به حفظ طراوت و زیبایی او توسط خودش و شوهر، بر ناز و نیاز می‏افزاید، از این‏رو مورد عنایت مربیان الهی بشر قرار گرفته است: 
با زنان گندمگون، چشم‏درشت، خوش‏اندام و دارای قامت متوسط ازدواج کنید و اگر آنان را نپسندیدید، مهرشان به عهده من باشد.(5) 
این روایت توجه دادن به عوامل مؤثر و مهم در کامجویی زناشویی است. 
زیبایی و طراوت زن، بزرگ‏ترین عامل رونق عرصه ناز و نیاز است، به همین جهت باید زن و شوهر نسبت به حفظ این طراوت و زیبایی توجه کافی داشته باشند زیرا محفوظ ماندن این طراوت و زیبایی به مصلحت و نفع هر دو است. امام علی(ع) خطاب به فرزندش می‏فرماید: 
فرزندم، اگر بتوانی زن را از انجام کارهایی که فراتر از توان اوست [و او را شکسته و فرسوده می‏گرداند [باز داری، چنین کن، زیرا باز داشتن، زیبایی و جمالش را حفظ می‏کند و روانش را آسوده‏تر می‏سازد و به حال او نیکوتر است. زن ریحانه و گل است، نه مسئول تدارکات و کارپرداز بیرونی.(6) [و گل 
نیازمند مواظبت، فضا، آب و محیط مناسب است تا شکوفایی و زیبایی‏اش استمرار بیشتر یابد]. 
یکی از فلسفه‏های عدم تشویق زنان به انجام کارهای خارج از منزل و موظف کردن مرد به تأمین هزینه زندگی، محفوظ ماندن طراوت و شادابی آنهاست زیرا آنان از لحاظ جسمی و روحی لطیف هستند و به مصلحت خودشان و خانواده‏شان است که لطیف و شاداب بمانند تا پیوند زناشویی استوار بماند و جاذبه جسمی آنان همچنان پیونددهنده رابطه زناشویی بوده و مردان را بدانان وفادار، متعهد و خدمتگزار نگه دارد. 
زنان باید حفظ طراوت و شادابی جسمی را سرلوحه همت خود قرار دهند و در حد امکان از به عهده گرفتن شغل‏هایی که لازمه آن حضور بلندمدت در سرما و گرما و تابش آفتاب است، یا به عهده گرفتن مسئولیت‏هایی که ذهن را به شدت مشغول می‏کند و روح را افسرده می‏سازد و یا کارهای سنگین، خودداری ورزند. شوهران آنان نیز باید با فراهم آوردن وسایل رفاه و آسایش، مانع از به عهده‏گیری چنین وظایفی توسط همسر گردند تا طراوت و زیبایی زن پایدار بماند و کانون زناشویی پیوسته جایگاه لذت مشروع برای طرفین باشد. 
متأسفانه بعضی از زنان برای روابط زناشویی اهمیت کافی قائل نیستند. اینان گرچه کدبانوهای خوبی می‏باشند و از لحاظ خانه‏داری، نظافت، آشپزی، خدمتگزاری در خانه و نسبت به شوهر و حتی انجام کارهای خارج از منزل بسیار فعال هستند و بسیاری از بارها را از دوش شوهر برمی‏دارند، ولی توجه 
ندارند همه خدمات ارزشمند، زمانی مفید است و در استواری پایه‏های زناشویی مؤثر، که مرد از لحاظ غریزی و انس در خلوت اشباع شود، و گرنه همه خدمات چون زرورق‏هایی بر دیوار سست و پوک می‏باشد که هر لحظه در معرض خطر و فروپاشی است. 
مردها نیز باید به عامل مهم کامجویی زناشویی و انس توجه داشته، نقش بی‏نظیر آن در استحکام پیوند زناشویی را مد نظر داشته باشند. روابط زناشویی باید برای مرد و زن جاذبه و لذت داشته باشد تا هر دو را به تداوم زندگی و تحمل سختی‏های آن فرا بخواند. متأسفانه بسیاری از مردان نیز گرفتار این تصور غلط هستند که ازدواج به مرد حق می‏دهد این نیاز فقط به خواست اوست میل و خواست زن اصلاً لازم نیست و زنان ابزاری برای دفع شهوت مردان تصور شده‏اند! معصومین علیهم‏السلام به این نکته مهم نیز توجه داده‏اند که می‏توان در منابع حدیثی ملاحظه کرد(7). 
ما به جوانان در شرف ازدواج و به همسران جوان توصیه می‏کنیم که کتاب‏های مربوط به آداب زناشویی و بخصوص آداب خلوت را حتما مطالعه کنند و به کار ببندند. بدانند اگر مسئله نیاز غریزی به خوبی مورد توجه واقع نشود قطعا عامل اختلاف در آینده خواهد بود، گرچه به جهت حیا، به بهانه‏های دیگر متوسل شوند و از اظهار اصل ناراحتی و دلخوری خودداری ورزند. 

انحصار روابط غریزی در چارچوب زناشویی 
پیمان زناشویی در همه ملت‏ها زن و مرد را به هم پیوند می‏دهد و هر کدام را در مقابل دیگری متعهد می‏گرداند. منحصر بودن روابط غریزی در چارچوب ازدواج و خانواده هم به مصلحت زن و مرد و هم به مصلحت جامعه است، از این‏رو در اسلام دو سری دستور داریم: 
1. دستور و سفارش به زن و مرد برای فراهم کردن زمینه اشباع کامل و وافر همدیگر در چارچوب ازدواج و خانواده تا این نیاز طبیعی و فطری به خوبی برآورده شود و هنگام حضور اجتماعی، بهانه‏ای برای ابراز ناز و نیاز نباشد. 
2. دستورهای دینی و سفارش رعایت عفت و نگاه و پوشش هنگام حضور در اجتماع تا زمینه انحراف برای نامحرمان کمتر حاصل شود و محیط کار و کوشش و تولید به عرصه ابراز ناز و نیاز تبدیل نگردد؛ نیز توان نیروها هرز نرود و سرمایه اجتماع (که توان فکری و جسمی افراد است) تلف نشود. همچنین اعتماد زوجین به هم متزلزل نگردد و رشته وابستگی و دلبستگی خانواده‏ها سست و منهدم نشود. 
دوری از اختلاط و آمیختگی زن و مرد، رعایت پوشش و حیا و عفت در رفتار در صحنه اجتماع، دستور عمل‏هایی هستند که رعایت آنها سبب می‏شود زن و شوهر به همدیگر اطمینان یابند و بدانند که همسرشان هنگام روبه‏رو شدن با نامحرم حریم نگه می‏دارد و به او وفادار است. 
بسیاری از اختلاف‏های زن و شوهرها که اکثرا منجر به درگیری یا جدایی می‏شود، به وجود روابط غیر صحیح زن یا مرد با غیر همسر برمی‏گردد. وقتی زن یا مردی با غیر شوهر و زن خود در محیط کار و اداره و کارگاه روابط دوستانه و صمیمی برقرار می‏کند و از چارچوب و ضوابط رابطه همکار فراتر می‏رود، به طور طبیعی زمینه سرد شدن رابطه زناشویی با همسر را ایجاد می‏کند، در نتیجه همسر او نسبت به وی بدبین و دلزده می‏شود و انس و صمیمیت بین آنها خدشه‏دار می‏گردد، این رخنه کم کم گسترش می‏یابد تا به انهدام خانواده بینجامد. 
زن و شوهر باید به تعهد خود با یکدیگر پای‏بند باشند و هنگام حضور در اجتماع و در روابط با نامحرمان از اختلاط و آمیختگی دوری ورزند. در صورت نیاز و ضرورت که ناچار از رویارویی و همراهی باشند، حریم و عفت را رعایت کنند تا پاکی و بی‏شائبگی ارتباط کاری آنان آشکار باشد و در ذهن و روان همسرشان هیچ گونه ناراحتی، شک، دودلی و کدورتی ایجاد ننماید. 

در محضر نورانی دخت پیامبر(ص)
کلامی از حضرت زهرا(س) نقل شده که شایسته توجه و دقت است. نقل شده رسول خدا(ص) از اصحاب پرسید که بهترین چیز برای زن مسلمان و مؤمن چیست، اصحاب نتوانستند پاسخ درست را بگویند و تنها حضرت زهرا(س) بود که وقتی از پرسش پدرش آگاه شد، فرمود: 
«بهترین چیز برای یک زن آن است که مرد بیگانه‏ای را نبیند و مرد بیگانه‏ای هم او را نبیند.» 
این جواب زیبا چنان پیامبر را به وجد آورد که فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»(8) 
دقت در محتوای کلام بسیار راهگشا است. اسلام به هیچ وجه نخواسته زنان را به خانه‏نشینی و دوری‏گزینی از صحنه اجتماع فرا بخواند، بلکه زنان همسان مردان، مکلف به خطاب‏های عمومی قرآن می‏باشند و وظیفه اجتماعی و فراگیر امر به معروف و نهی از منکر مانند مردان بر دوش آنان نیز سنگینی می‏کند. آنان نیز در برابر خود، اطرافیان و اجتماع مسئول می‏باشند و دستور عمل‏های پوشش و حفظ نگاه و ... همه از آن جهت گفته شده که حضور اجتماعی زن لازم بوده، این دستورها و آموزه‏ها برای سالم نگه داشتن حضور اجتماعی است. قرآن خطاب به مردان در مورد حضور اجتماعی و رویارو شدن با نامحرمان دستور می‏دهد: 
«به مردان مؤمن بگو که [هنگام روبه‏رو شدن با نامحرم] از نگاه خیره پرهیز کنند و نهانگاه خود را (از نگاه دیگران) حفظ کنند که این به صلاح آنها و پاکیزه‏تر است.»(9) 
در این آیه به مردان دو دستور داده شده است: اوّل حفظ نگاه و خودداری از چشم‏چرانی؛ دوم حفظ خویشتن از لذت شهوانی و جنسی در غیر چارچوب ازدواج. در آیه بعد خطاب به زنان می‏فرماید: 
«به زنان مؤمن بگو که از نگاه خیره [به نامحرمان] بپرهیزند و نهانگاه خود را (از نگاه دیگران) حفظ کنند و زینت‏های خود را جز زینت‏های ظاهر [که پوشاندن آنها با سختی و مشکل همراه است [آشکار نسازند و با مقنعه‏های خود گردن و سینه را بپوشانند و جز برای شوهران یا پدران و ... [محارم[ زینت‏های خود را ارائه ندهند.»(10) 
در این آیه نسبت به زنان سه دستور صادر شده است: اوّل حفظ نگاه و دوری از چشم‏چرانی؛ دوم حفظ خویشتن از نگاه بیگانگان؛ سوم دوری جستن از خودنمایی و عشوه‏گری و طنازی در اجتماع و در حضور نامحرمان، با پوشاندن زینت‏های طبیعی و عاریتی؛ البته زینت‏هایی که به طور طبیعی ظاهر است و پوشاندن آن سختی و حرج دارد، استثنا شده است. بنابراین زنان یک وظیفه بیش از مردان دارند، زیرا روحیه آنان با مردان متفاوت است. همچنان که در قسمت پیش گفته شد مردان به طور طبیعی میل چندانی به خودآرایی، خودنمایی، طنازی و عشوه‏گری ندارند و چنین رفتاری در آنان زشت و ناپسند است و مورد پذیرش اجتماع نیست، ولی زنان بر عکس مردان میل زیادی به خودآراستگی و فریبایی دارند. اسلام آنان را به برآوردن این میل در منزل و نزد محارم و بخصوص همسر فرا می‏خواند، ولی از انجام آن در اجتماع و خارج از چارچوب ازدواج نهی می‏کند تا امنیت و مصلحت بانوان و اجتماع رعایت گردد. 
کلام زهرای مرضیه، سلام‏اللّه‏ علیها، تفسیر همین آیه است، یعنی حضرت رهنمود می‏دهد: ای زن مسلمان! تو موظف به حضور اجتماعی هستی و باید نسبت به سرنوشت خود و جامعه‏ات احساس مسئولیت کنی اما توجه داشته باش که تکلیف حضور اجتماعی را با رهنمود «حفظ نگاه و عفت و پوشش» در هم آمیزی و در حد امکان از اختلاط و آمیختگی‏های غیر ضروری و نامطمئن دوری کنی. بسیاری از نشست و برخاست‏ها، سخن گفتن‏ها و همدوشی‏ها در اجتماع وجود دارد که با شائبه‏های شهوت، لذت و گناه همراه 
می‏باشند و دوری از آنها امکان‏پذیر است، بدون اینکه به وظیفه و مسئولیت‏های گروهی لطمه بخورد. گاه زمام امر در نشست و برخاست‏ها، خوش و بش‏ها و رویارویی‏های نادرست و غیر لازم به دست زن می‏باشد و مرد نمی‏تواند آنها را ایجاد کند، گرچه خواستار و طالب آنها می‏باشد. از این‏رو در کلام حضرت رسول(ص) و زهرا(س) زنان مخاطب هستند و به آنان رهنمود داده می‏شود که برای آنان بهتر این است که نه خود دنبال چنین روابط ناسالمی باشند و نه به مردان اجازه برقرار کردن چنین روابط ناسالمی را بدهند. 
آنچه امروز اجتماع ما را به شدت آزار می‏دهد و خاستگاه بسیاری از ناهنجاری‏ها و فسادهاست و استحکام و پیوند خانواده‏ها را در معرض سستی و نابودی قرار داده، حضور لجام‏گسیخته و ولنگار زنان و مردان در اجتماع است. رژیم پلید شاهنشاهی مانند جاهلیت نخستین حضور اجتماعی عروسک‏وار، فریبنده و هوس‏انگیز زن را در رأس برنامه‏های خود قرار داده بود. در چنین محیطی بود که به قول استاد شهید مطهری «بسیاری از همدوشی‏ها به هم‏آغوشی می‏انجامد»(11) و انقلاب اسلامی به پیروی از انقلاب پیامبر(ص) نه برای منع حضور زن بلکه برای تصحیح آن اقدام کرد و حضور عفیفانه زن را مطلوب شمرد، زیرا چنین حضوری هم برای سلامت روحی و روانی زن و مرد بهتر است، هم بر اعتماد زن و شوهرها و استواری کانون زناشویی می‏افزاید و سلامت فرد و اجتماع را تضمین می‏کند. 
اگر به صفحه حوادث روزنامه‏ها و مجلات نگاه کنید می‏بینید منشأ بسیاری از 
اختلافات خانوادگی و قتل‏های ناموسی (کشتن زن‏ها توسط شوهر، پدر، برادر و فرزند یا کشتن مرد توسط همسر یا ...) و طلاق‏ها به روابط نادرست زن و شوهر با افراد نامحرم در منزل یا اداره و کارگاه می‏رسد، آن گاه است که اهمیت دستور اسلام به حفظ نگاه، کنترل نفس و شهوت و حفظ پوشش را در می‏یابیم. 
کلام زهرای اطهر(س) رهنمون به سوی حیا، عفت و پوشش است. اگر زنان از آمیختگی و اختلاط‏های بی‏جا، غیر لازم و فسادانگیز با مردان بپرهیزند، یا دیگران به آنان اجازه چنین روابط ناسالمی را ندهند، اگر در محیط کار بنا را بر رعایت حریم عفاف، پوشیدگی، حیا و پاکدامنی بگذارند و جز در حد لازم و مفید و صحیح با هم برخورد و ارتباط نداشته باشند، اگر امر به معروف و نهی از منکر، سفارش به حق و صبر، همیاری و همکاری در انجام عمل صالح و پیشتازی به سوی رضای خدا چارچوب روابط اجتماعی مردان و زنان باشد، حضور اجتماعی زن، عمل صالح و انسان‏ساز خواهد بود؛ در غیر این صورت حضورش جز وِزر و وبال، برای خود و اجتماع نیست و پیامدهای ناگواری به دنبال خواهد داشت. 
نگاه، نخستین گامی است که انسان را به ورطه هلاک می‏کشاند و حفظ آن مهم‏ترین عامل بازدارنده انسان از افتادن در مهلکه گناه می‏باشد، به همین جهت اولین وظیفه زن و مرد است. نگاه اوّل چون غیر ارادی است، گناه نمی‏باشد، ولی تکرار آن به اراده خود فرد است و زمینه‏ساز اقدامات بعدی و سوق دهنده به سوی تباهی است. متأسفانه دام‏گستران و گرایش‏دهندگان به سوی تباهی 
همیشه به تزویر و فریب می‏پردازند تا توجیهی برای اقدام‏های نادرست خود دست و پا کنند، از این‏رو مطرح می‏کنند: مگر نگاه به مناظر طبیعی و زیبا و جذاب شادی‏آور، نشاط‏زا و خستگی‏زدا نیست؟ مگر زن زیبا یکی از پدیده‏های زیبای آفرینش نمی‏باشد؟ پس چرا دیگران را از نگاه کردن به او و وی را از نشان دادن خود به دیگران منع کنیم؟ آیا با منع خود عامل نشاط‏زایی و کسالت‏زدایی را کنار نمی‏گذاریم؟! 
در پاسخ بدین پندار نادرست می‏گوییم: نگاه لذت‏بار به زیبایی‏های جنس مخالف به احساس و محرّک جنسی می‏انجامد که نگاه‏کننده را به سوی جنس مخالف گرایش می‏دهد و به حریم ممنوع وارد می‏گرداند. لذت نگاه فقط بیننده را قانع نمی‏کند بلکه مقدمه و سوق دهنده به سوی لذت‏های دیگر است. به قول احمد شوقی، نویسنده معروف عرب، مراحل رسیدن به کامیابی جنسی [حلال یا حرام] این گونه است: 
نَظْرَةٌ فابتسامةٌ فکلامٌ فسلامٌ فموعدٌ فلقاءٌ؛ اوّل نگاه کردن، بعد لبخند زدن، سپس با سلام سر صحبت را باز کردن و وعده گذاشتن و به خلوت رفتن.(12) 
بنابراین نگاه اولین قدم به سوی ناپاکی است و با حفظ آن می‏توان خود را از در افتادن به مهلکه گناه و فساد باز داشت. 

اعتمادزایی زن و شوهر در روابط با نامحرمان 
گرچه حضور اجتماعی زن در طول تاریخ با فراز و فرود وجود داشته، ولی امروز به دلایل مختلف حضور اجتماعی گسترش کم‏سابقه‏ای یافته است. بیشتر زنان در بیرون 
از منزل وظیفه و مسئولیت و اشتغال دارند و روابط کاری مردان و زنان نامحرم بسیار شده است. رعایت ضوابط و مرزها در رابطه‏ها توسط مردان و زنان می‏تواند به سلامت روحی آنها انجامیده، مانع کمرنگ شدن اعتماد زن و شوهرها گردد، ولی چنانچه زن‏ها و مردها در ارتباط‏های کاری خود با افراد جنس مخالف، ضوابط و چارچوب‏های اخلاقی، عفت، حیا و پاکدامنی را رعایت نکنند، یا در روابط اجتماعی خود از حدود اخلاقی و شرعی فراتر روند، زمینه‏های اختلاف و بی‏مهری و طلاق در خانواده پیدا خواهد شد. رعایت چند نکته توسط افراد و به 
ویژه زن‏ها در روابط کاری با نامحرمان لازم و ضروری است که به آنها اشاره می‏کنیم: 

1ـ پرهیز از خودآرایی و خودنمایی برای دیگران: 
خودآرایی و خودنمایی و اظهار ناز توسط زنان در محیط خانواده و نزد محارم بخصوص شوهر کاملاً پسندیده، ارزشمند و استحکام‏بخش پیوند زناشویی است، ولی در خارج از چارچوب خانواده، بسیار فسادزا و ویرانگر می‏باشد. رسول خدا(ص) زنان شرّ و بد را این گونه معرفی می‏کند: 
زنانی که در غیاب شوهر [و هنگام رویارویی با نامحرمان] به خودنمایی می‏پردازند.(13) 
پیامبر نهی کرد از اینکه زن برای غیر همسر خودآرایی کند و هشدار داد که خداوند بر خود واجب کرده زنان خودآرا برای غیر همسر را با آتش جهنم بسوزاند.(14) 
در معرفی زنان خوب فرمود: 
زنانی که برای همسران خودآرایی دارند، ولی در هنگام رویارویی با نامحرمان در دژ عفاف می‏باشند.(15) مردانی که با زنان نامحرم به مجلس‏آرایی و خوش و بش می‏پردازند، علاوه بر لرزان کردن حسّ اعتماد دوسویه و ایجاد زمینه انهدام بنیان زناشویی، مرتکب گناه بزرگی می‏شوند که عذاب آخرت را در پی دارد. رسول خدا(ص) فرمود: 
هرکس با زن نامحرمی به حرام مصافحه (دست دادن) کند، روز قیامت با دستان بسته به آتش انداخته می‏شود و هر کس با زن نامحرمی شوخی کند و به لذت سخن بگوید، در برابر هر کلمه، هزار سال در جهنم زندانی گردد. زن نیز اگر در سخن گفتن و مصافحه، به رضایت با مرد همراه گردد و به او اجازه دهد که وی را ببوسد، بدنش را لمس کند و با 
او شوخی نماید، گناه او نیز همسان گناه مرد است.(16) 

2ـ تکبر و غرور مثبت:
غرور و تکبر از صفات زشت اخلاقی هستند. انسان متکبر خود را از دیگران برتر و والاتر و دیگران را پست می‏شمارد، نیز از نشست و برخاست و همصحبتی با آنان ابا دارد. اگر ناچار مجبور به همنشینی و همکلامی باشد، غرور و تکبر از رفتارش هویداست. این صفت زشت برای زن و مرد ناپسند است اما تظاهر متکبرانه و مغرورانه(17) در رفتار زن با مردان نامحرم ناپسند نیست بلکه بسیار بجا و مفید است. تظاهر غرورمندانه و متکبرانه در رفتار زن با مرد نامحرم بین آن دو ایجاد حریم می‏کند؛ زن نه خود به نامحرم متمایل می‏شود و نه به نامحرم اجازه می‏دهد در باره او خیال بد بنماید. 
غرور زن از صفات پسندیده‏ای است که موجب می‏شود در فعالیت‏های اجتماعی و درگیری‏های شغلی با مردان حیثیت، عفاف، وقار و هیبت خود را حفظ کند و بدون اعتنا به زنانگی خود، همدوش مردان کار کرده و اجازه ندهد یک لحظه در فکر مردان همکار، خیال‏های نابجا خطور کند و یا رفتار توهین‏آمیز بروز نماید. 
نکته مهم دیگری که افراد به ویژه زنان باید توجه داشته باشند این است که دوستی خالص و بدون شائبه‏های شهوانی بین زن و مرد نامحرم تقریبا ناممکن و محال است؛ این مطلب را حتی دانشمندان غربی اعتراف کرده‏اند. دوستی و «عشق افلاطونی» یعنی گرایش به دور از شائبه‏های شهوانی بین زن و مرد نامحرم امکان‏پذیر نیست یا بسیار کمیاب است.(18) «ماری وود آلن» از کارشناسان مسائل روانی و خانواده می‏گوید: 
دوستی میان مردان و زنان بدون وجود داشتن رابطه غریزی بسیار نادر اتفاق می‏افتد، براستی بدان حد نادر که در حکم عدم باشد. نگاهداشت چنین دوستی‏ای بس دشوار است، زیرا صمیمیت وسوسه‏هایی پدید می‏آورد که به ناگزیر به مغازله و معاشقه می‏کشد و بی‏درنگ سقوط و انحطاط مدارج اخلاقی را به دنبال می‏آورد.(19) بنابراین زنان و مردان باید توجه داشته باشند که آشنایی‏ها و دوستی‏ها در محیط کار در حد محیط کار و ضرورت لازم بماند و فراتر نرود. اینان نباید با توجیه و فریب، خود را به گسترش دوستی و رابطه و فراتر بردن آنها از محیط کار راضی کنند، در غیر این صورت هر دو طرفِ رابطه یا دست‏کم یک طرف، به شائبه‏های شهوت متمایل خواهد شد، که پیامدهای ناگواری خواهد داشت. 
قرآن به زنان دستور می‏دهد که در برخوردهای اجتماعی رفتاری آمیخته با حیا و عفت داشته باشند و به هنگام سخن گفتن با افراد نامحرم، قاطعانه و متین سخن بگویند. بانوان باید از سخن گفتن با ناز و کرشمه یا راه 
رفتن بدین گونه خودداری ورزند که طرف مقابل را به انحراف می‏اندازد، به ویژه اگر دارای گرایش هم باشد. راه رفتن دختر شعیب هنگام آمدن برای دعوت موسای جوان به منزل پدرش الگوی قرآنی است: 
«فجاءته إحداهما تمشی علی اسْتحیاء؛(20) یکی از آن دو دختر نزد موسی آمد، در حالی که با حیا و طمأنینه راه می‏رفت.» 
رفتار و برخورد حضرت موسی(ع) با این دختر نیز باید الگوی همه مردان جوان باشد. رفتار او به گونه‏ای بود که همین دختر به پدرش پیشنهاد کرد در صورت توافق او را استخدام کند، زیرا فردی توانمند و درستکار است. وقتی با سؤال پدر روبه‏رو می‏شود که توان و درستکاری و دیانت او را از کجا فهمیدی، توضیح می‏دهد: قدرتش را با کشیدن دلو از چاه دیدم که چوپانان آن را جمعی بالا می‏آوردند و توان کشیدن آن را به تنهایی نداشتند. امین بودن او را وقتی فهمیدم که هنگام آمدن به منزل، وقتی جلوی او روانه شدم، از من خواست پشت سر او حرکت کنم و گفت: «ما فرزندان یعقوبِ پیامبر از پشت سر به زنان نامحرم و قد و قامت آنان نگاه نمی‏کنیم.»(21) حاضر نشد پشت سر من حرکت کند مبادا قد و قامت من او را به فتنه بیندازد و یا باد لباسم را کنار زند و او بی‏اختیار بدنم را ببیند و در معرض فتنه و گرفتاری واقع شود. 
در باره نوع سخن گفتن زنان با مردان نامحرم قرآن می‏فرماید: 
در سخن گفتن خضوع نکنید [نرم، لطیف، با ناز و کرشمه و فتنه‏انگیز] سخن نگویید که انسان‏های بیماردل به طمع بیفتند و پسندیده سخن بگویید.(22) 
این آیات و روایات ترسیم‏کننده مرز ارتباط‏های کاری زن و مرد نامحرم است. اگر این چارچوب‏ها رعایت شود، نه خود آنها و نه همکاران مذکرشان به گناه نمی‏افتند و موجبات بدگمانی و اختلاف در خانواده پیدا نمی‏شود. زن و مرد باید «نجابت» داشته باشند. 
«نجابت» زن یعنی فقط به همسر تعلق داشتن و خود را به دیگران عرضه نکردن، نیز سفره زیبایی‏های خویش را برای استفاده دیگران نگستراندن و محبت و علاقه خویش را نصیب همسر کردن. مرد نجیب یعنی دنبال استفاده دزدانه از زیبایی‏های زنان دیگر نبودن و به همسر خود وفادار ماندن، نیز قلب خود را جایگاه عشق همسر قرار دادن و به جمال و زیبایی او قانع بودن و دنبال غیر حلال نرفتن. چنین نجابتی زن و مرد را به هم متعهد و وفادار ساخته، اعتماد آنان را به هم استوار خواهد کرد و زندگی زناشویی آنان را تداوم خواهد بخشید. 

3ـ اسرار زندگی پیش از ازدواج را مخفی بدار: 
هر زن و مردی قبل از ازدواج ممکن است به دیگرانی دل داشته و از آنان خواستگاری کرده یا به خواستگاری آنان جواب مثبت داده‏اند، ولی به دلایل مختلفی ازدواج سر نگرفته و در مراحل دلدادگی و خواستگاری به بن‏بست رسیده و همدلی و توافق حاصل نشده باشد. بازگو کردن این پیشامدها برای همسر و شرح و بسط آنان، به صلاح فرد بازگوکننده و همسرش نیست. چه بسا همسر گمان کند بازگوکننده همچنان دل در گرو دیگران دارد و اگر با همسر کنونی‏اش ازدواج کرده، از سر علاقه و میل قلبی نبوده، بلکه ناچار شده است! چه بسا اگر بازگوکننده 
زن باشد، با این تعریف‏ها غیرت همسرش را به جوش آورد و او را به سوی رفتارهای نادرست سوق دهد. 
همسر (شوهر یا زن) نباید پس از ازدواج در باره این مسائل پی‏جویی کند، زیرا پیش از اینکه بین او و شریک زندگی‏اش رابطه زناشویی برقرار شود، او فردی آزاد بود و دنبال شریک زندگی مناسب می‏گشت و چه بسا افرادی را مناسب تشخیص داده و برای ازدواج، به خواستگاری رفته یا جواب خواستگاری‏ای را داده باشد. او با اقدام خود مرتکب خلافی نشده، ولی پی‏جویی کردن این مسائل ممکن است غیرت و عصبیت انسان را برانگیزاند و کار به جاهای باریک برسد. بنابراین توصیه می‏کنیم پس از ازدواج ماجرای خواستگارها و دلبستگی‏های خود را برای همسرتان بازگو نکنید، حتی دنبال اطلاع یافتن از این گونه پیشامدها و دلدادگی‏های همسرتان نباشید. 

4ـ میدان ندادن به فتنه‏انگیزان:
همان گونه که گفتیم هر فرد پیش از ازدواج به طور طبیعی دل‏بستگی‏هایی داشته و برای ازدواج با افرادی اقدام کرده و ... ولی به هر دلیل سر نگرفته است. متأسفانه انسان‏های مریض، بی‏ایمان و فتنه‏انگیزی هستند که پس از ازدواج‏ها، بین زن و شوهر فتنه‏انگیزی می‏کنند و مسائلی نسبت به یکی از همسرها برای دیگری مطرح می‏کنند و نسبت‏هایی می‏دهند؛ او با شنیدن و باور کردن آنها نسبت به همسرش بد دل و گمان می‏گردد یا مهر و محبتش نسبت به وی کم می‏شود و یا ...؛ مردان در چنین مواقعی غیرتی می‏شوند و ممکن است اقدامات نادرستی از آنان سر بزند، در حالی که: 
اوّلاً: فردی که نسبت به همسر [زن یا شوهر [کردار ناپسندی را نسبت می‏دهد و مثلاً مدعی می‏شود با همسر پیش از ازدواج، نامه‏نگاری، ارتباط تلفنی، دید و بازدید و ... داشته یا چنین ارتباط‏هایی را بین همسر و فرد دیگری مطرح می‏کند، در ضمن این ادعاها به ارتکاب گناهی توسط خودش اقرار می‏کند یا به دیگری بهتان می‏زند، زیرا تا ثابت نشود، تهمت و افتراست. بازگوکننده به فاسق بودن خودش اقرار می‏کند و قرآن سخن فاسقان را شایسته پذیرش ندانسته و دستور می‏دهد بدون تحقیق و پرس و جو و اطمینان یافتن از صحت ادعاهای آنان، حرف‏شان را نپذیرید. در این گونه موارد نباید سخن آنان را پذیرفت و به آنان اجازه طرح چنین مسائلی را داد. 
دوم: غیرت مرد یعنی حفظ خود از نزدیک شدن به حریم گناهان و سعی در حفظ خانواده برای نیفتادن در ورطه گناه. امام علی(ع) فرمود: «هیچ غیرتمندی زنا نمی‏کند».(23) یعنی غیرت، او را از دست‏درازی به حریم دیگران باز می‏دارد، همچنان که اجازه دست‏درازی به حریم خود را نمی‏دهد. غیرت اقتضا دارد که فرد مراقب همسر و دیگر اعضای خانواده‏اش باشد و با تجاوزکنندگان به حریم عفت آنان در افتد اما اقتضا ندارد آدمی را به کنکاش در باره گذشته همسر وا داشته و به تجسس غیر مجاز و پذیرفتن حرف فتنه‏انگیزان مجبور کند. مرد غیور باید با خوش‏گمانی همه اظهارات فتنه‏انگیزان را دروغ و برخاسته از فتنه‏انگیزی، حسادت، دشمنی و کینه‏توزی بداند، علاوه بر آن به خود بگوید: بر فرض که همسرم پیش از ازدواج با من لغزش‏های جزیی داشته، اما وظیفه من چشم‏پوشی از آن 
و تلاش در اصلاح و رشد دادن اوست، همچنان که خودم لغزش‏هایی داشته‏ام و از دیگران از جمله همسرم انتظار چشم‏پوشی از آنها را دارم. 

5 ـ فسادانگیزی بدگمانی و غیرت بی‏جا و زیاده: 
متأسفانه برخی از مردان یا زنان نسبت به همسر خود سوء ظن دارند و دنبال بهانه برای ایجاد اختلاف و درگیری می‏باشند اما چنین خصلتی، بدترین اخلاق در زندگی زناشویی می‏باشد. به شکایت یک زن از شوهر بدگمانش توجه کنید: 
شوهرم به همه چیز و همه کس مشکوک است. جرئت ندارم جلوی پنجره بروم یا با تلفن حرف بزنم. می‏گوید: تو به من خیانت می‏کنی و بالاخره یک روز مچت را می‏گیرم. در یک اداره دولتی کار می‏کرد، خودش را بازخرید کرد و آمد نزدیک خانه یک مغازه گرفت که هر وقت خواست به خانه سرکشی کند و به قول خودش سر از کارم در بیاورد. وقتی می‏فهمد بی‏خودی به من شک کرده، عصبانی‏تر می‏شود و مرا آزار می‏دهد.(24) 
سوء ظن به طور طبیعی زن را به سوی فاسد شدن گرایش می‏دهد. امام علی(ع) به فرزندش می‏فرماید: 
«پسرم! از اظهار غیرت بی‏جا بپرهیز، زیرا زن‏های خوب و صالح را هم به مریضی و انحراف سوق می‏دهد!»(25) 
بعضی زنان نیز نسبت به همسر خود سوء ظن دارند و گمان می‏کنند که شوهرشان دنبال زن‏های دیگر است و به طور مشروع یا نامشروع با آنان رابطه دارد. اینان وسواس‏گونه و به دقت، رفت و آمد همسر خود به اداره، بازار، میهمانی و ... را رصد می‏کنند و پیوسته از او می‏پرسند که فلان ساعت کجا رفتی؟ با فلان خانم چرا ملاقات 
کردی؟ چه سر و سرّی با او داشتی؟ و سؤالات فراوان دیگر. آنان با بدگمانی زندگی را به خود و همسرشان تلخ می‏کنند و زمینه‏های ایجاد نفرت و بیزاری را در رابطه زناشویی فراهم می‏سازند. 
مردان بدگمان به پندار خود برای محفوظ نگه داشتن همسرشان از رابطه‏های پنهانی و غلط با نامحرمان، با استفاده از قدرت و اختیار خود، آنها را در خانه زندانی می‏کنند، مثلاً هنگام رفتن به محل کار در منزل را قفل می‏کنند و همیشه همسر را زیر نظر دارند. اینان گمان می‏کنند این گونه، مانع انحراف شده‏اند، در حالی که اگر فردی مریض و منحرف باشد، به هر صورت راه گریز را پیدا می‏کند و اگر مریض نباشد، این چاره‏جویی‏ها جز آزردن و تحریک او فایده‏ای ندارد. 
آنچه زن و مرد را از انحراف و فساد باز می‏دارد، ایمان و پرهیزکاری آنهاست، نه بدگمانی و نگهبانی و مراقبت‏های شبانه‏روزی شوهر یا همسر. البته تذکرهای بجا و حمایت‏آمیز و دفاع غیورانه از زن و فرزند مسئله دیگری است که نباید از آن شانه خالی کرد. بد نیست در اینجا داستانی را بیان کنیم تا مردان بدگمان (که همسر خود را همیشه زیر نظر دارند) بدانند راه غلطی را پیش گرفته‏اند. 
گویند: مردی همسر زیبا و رعنا داشت و به علت بدگمانی نمی‏توانست در هنگام نبود خود در منزل به او اجازه بیرون آمدن و رفت و شد با دیگران را بدهد. وی برای در امان 
ماندن همسرش از گزندهای انحراف، او را در منزل زندانی می‏کرد. همسرش بارها به او می‏گفت که اگر خود عفیف و خداترس و پاکدامن نباشم، تو نمی‏توانی با حبس من در خانه امکان ایجاد ارتباط غلط با نامحرمان را از من سلب کنی و اقدامات تو فقط آزاردهنده است؛ ولی این سخنان مرد بدگمان را سودی نمی‏بخشید و او همچنان بر زیر نظر داشتن زنش اصرار داشت. زن به ناچار برای آگاه ساختن شوهر نقشه‏ای کشید. 
در همسایگی آنان مرد تاجری زندگی می‏کرد که از جمال و رعنایی بهره فراوانی داشت. روزی به نزد شوی زن رفت و گفت: مرا سفری تجاری پیش آمده و ناچارم اموال گرانبها و اسناد مهم تجاری‏ام را نزد شخص امینی به امانت بگذارم، از شما امانتدارتر نیافتم، اگر بپذیرید، بسیار سپاسگزارم. مرد تقاضای همسایه‏اش را پذیرفت و قرار شد عصر آن روز خدمتگزاران مرد همسایه، اموال و اسناد مهم را (که در صندوقی قرار داده شده 
و درِ آن قفل گردیده بود) به خانه وی بیاورند. پس از اینکه صندوق بزرگ قفل شده به منزل آورده و تحویل شد، پیش از اینکه باربران برگردند، زن از شویش جریان را پرسید، وقتی ماجرا را شنید، گفت: این گونه تحویل گرفتن صندوق با درِ بسته بدون آگاه شدن از محتوای آن و مقدار هر یک، غلط است، زیرا چه بسا مرد همسایه بعدها ادعا کند اموال فراوانی داخل صندوق بوده و کم شده است! بهتر آن است که درِ صندوق را باز کنی و اموال را یک به یک تحویل گرفته، آن گاه همه را دوباره در صندوق قرار دهی و قفل کنی. مرد سخن همسرش را بجا دانست و دستور داد غلامان درِ صندوق را باز کردند که به ناگاه با خودِ همسایه در درون صندوق روبه‏رو شد! دیدن مرد همسایه درون صندوق او را به خشم آورد، ولی همسرش وی را به آرامش دعوت کرد و گفت: این نقشه من بود و همسایه به خواهش فراوان من در اجرای آن همراهی کرد تا به تو بنمایانم که اگر زن 
منحرفی باشم، می‏توانم به خواست نادرست و ناشرعی خود حتی در منزل قفل شده هم برسم و کوشش تو برای زیر نظر داشتن من بی‏فایده است، ولی عفت و پاکدامنی من، حافظم می‏باشد! 

6ـ مبارزه انحرافی با فساد همسر:
برخی از زن و شوهرها وقتی با بی‏وفایی همسر خود روبه‏رو می‏شوند، به جای آگاه ساختن او، در صدد مقابله به مثل و انتقام برمی آیند تا به گمان خود او را ادب کنند، در حالی که این رفتار، هم دامنه فساد را گسترده‏تر می‏کند و هم بر مشکل زناشویی می‏افزاید و آن را چند برابر می‏گرداند. 

پی‏نوشتها: 

1 ـ بحارالانوار، ج8، ص139. «ان اهل الجنة مایتلذذون بشی‏ءٍ فی الجنة اشهی عندهم من النکاح». 
2 ـ وسائل‏الشیعه (آل البیت)، ج20، ص158. «لیس لها أنْ تصوم إلا بإذنه یعنی تطوّعا و لا تخرج مِنْ بیتها (بغیر اذنه) و علیها أنْ تطیب بأطیب طیبها و تلبس أحسن ثیابها و تزین بأحسن زینتها و تعرض نفسها علیه غدوة و عشیةً.» 
3 ـ وسائل، ج14 (از سری 20 جلدی)، ص15. «خیر نسائکم التی إذا خَلَتْ مع زوجها خلعتْ له درع الحیاء و إذا لبستْ، لبستْ معه درع الحیاء». 
4 ـ همان، ص176. «لا یحلّ لامرأة أنْ تنام حتی تعرض نفسها علی زوجها تخلع ثیابها و تدخل معها فی لحافه فتلزق جلدها بجلده فإذا فعلتْ ذلک فقد عرضتْ». 
5 ـ عن علی(ع): «تزوجوا سمراء عیناء عجزاء مربوعه فإنْ کرهتَها فعلیّ مهرها.» کافی، ج5، ص325. 
6 ـ شرح غررالحکم، ج4، ص294. 
7ـ وسائل الشیعه، ج 20، ص 118 «إذت أراد أحدکم أن یأتی زوجته فلا یُعجّلها فإنّ للنساء حوائج». 
8 ـ بحارالانوار، ج43، ص92. 
9 ـ نور، آیه 30 «قل للمؤمنین یغضّوا مِنْ أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک أزکی لهم». 
10 ـ همان، آیه 31. «قل للمؤمنات یغضضن مِنْ أبصارهن و یحفظن فروجهنّ و لا یبدین زینتهن إلا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جُیوبهنّ و لا یبدین زینتهنّ إلا لبعولتهن او ... .» 
11 ـ مجموعه آثار، ج19، «مسئله حجاب»، ص548. 
12 ـ دنیای جوان، ص205. 
13 ـ وسائل‏الشیعه، ج20، ص34. «المتبرجة اذا غلب عنها بعلها». 
14 ـ همان، «نهی(ص) أنْ تتزین لغیر زوجها فان فعلت کان حقا علی اللّه‏ أنْ یُحرقِها بالنار». 
15 ـ همان، ص29. «المتبرّجة مع زوجها الحصان علی غیره.» 
16 ـ بحارالانوار، ج7، ص214. 
17 ـ در روایتی از امام علی(ع) آمده: «خیر خصال النساء شرار خصال الرجال: الزهو و الجبن و البخل فإذا کانتْ المرأة مزهوة لم تمکّن مِنْ نفسها و إذا کانتْ بخیلةً حفظتْ مالَها و مالَ بعلِها و إذا کانتْ جبانةً فرقتْ مِنْ کلِّ شی‏ءٍ یعرض لها؛ بهترین خصلت زنان، بدترین خصلت مردان است؛ یعنی خودبینی، ترس و بخل، زیرا هر گاه زن خودبین باشد، به دیگران اجازه دست‏درازی به حریم خود را نمی‏دهد. هر گاه بخیل باشد، مال خود و شوهرش را حفظ می‏کند و هر گاه ترسو باشد، از هر چه حرمت او را تهدید کند، فرار می‏نماید.» 
باورها و اعتقادات انسان زیربنای شخصیت او را تشکیل می‏دهند. اعتقاد به توحید و یگانه دانستن خداوند، اصل و تنه درخت مبارک و تنومند و پر میوه‏ای است که شاخه‏های آن فروع اعتقادی هستند که از خاستگاه توحید بارور می‏شوند، مثل اعتقاد به هدایتگری خداوند، عدالت و حکمت او و ... اخلاق و کردار شایسته و صالح ثمره‏ها و میوه‏های مبارک این درخت پربرکت هستند همچنان که اخلاق و اعمال ناپاک، میوه و ثمره درخت ناپاک، شرک می‏باشند. محال است از درخت خجسته توحید، میوه نامبارک تکبر، جُبن و بخل ظاهر گردد. 
اخلاق سه‏گانه خودبینی، ترس و بخل در زن پسندیده نیستند. زنی که در ارتباط با زنان و مردان دیگر دارای خودبینی باشد و آنان را حقیر بشمرد، به ارث شیطان دل خوش کرده و مستحق سرزنش می‏باشد. ترس زن در صحنه‏های اجتماعی مانع امر به معروف و نهی از منکر و حق‏گویی و صراحت سخن او می‏گردد، اما زنان شجاع را که با صراحت امر به معروف و نهی از منکر کرده‏اند می‏ستاییم و یا بخشندگی زنان بزرگ را ستایش و تحسین می‏کنیم. بنابراین حدیث نمی‏خواهد این سه ویژگی ناپسند را برای زنان روا و پسندیده بشمرد، بلکه مربوط به نُمودهای پسندیده این سه خلق در موارد مشخص است. زنی که خود را باشخصیت و ارزشمند بداند، مردان نامحرم را برای برقراری ارتباط دوستانه کوچک بشمرد، به طور طبیعی علاقه‏ای به برقراری ارتباط با آنان نخواهد داشت و به آنان اجازه نخواهد داد ایجاد چنین ارتباطی را در ذهن خود بپرورانند. همچنین در حفظ اموال بخصوص دارایی شوهر، زن باید دست و دلباز نباشد و به اقتصاد خرج کند و از اینکه در صحنه‏های خوف و خطر حاضر شود، که برای آبرویش خطرآفرین باشد، ترس داشته باشد. بنابراین از زنان در زمینه‏های سه‏گانه برشمرده چنین رفتاری سزاوار می‏باشد و به صلاح آنها و خانواده و اجتماع است، و گرنه اخلاق ریشه‏دار کبر و ترس و بخل در زنان هم به طور کلی ناپسند است. زنان باید در این زمینه‏ها متکبرانه، بخیلانه و محتاط بروز کنند، نیز افرادی که دارای خلق پسندیده بردباری و شکیبایی نیستند، مناسب است گرچه با سختی اما نُمودهای تحمل‏گرانه از خود بروز دهند. 
18 ـ دنیای جوان، ص207. 
19 ـ آنچه هر دختر باید بداند، ماری وود آلن، ترجمه نصرت‏اللّه‏ قاسمی، ص187، انتشارات گومش. 
20 ـ قصص، آیه 26. 
21 ـ بحارالانوار، ج13، ص41. 
22 ـ احزاب، آیه32. 
23 ـ نهج‏البلاغه، حکمت 47 و 305. 
24 ـ مجله حقوق زنان، شماره 2، اردیبهشت 77، ص27. 
25 ـ نهج‏البلاغه، نامه 31؛ خورشید بی‏غروب نهج‏البلاغه، ص332. 

پدیدآورنده:احمد حیدری،

دخترانی كه موفق به ازدواج نمی شوند

در خصوص دخترانی كه بنا به دلائلی موفق به ازدواج نشدند و گاه مجبورند تا مدت ها عذب بمانند تكلیفشان چیست؟ 
حكمت خداوند متعال از ایجاد غریزه جنسی استمرار و بقای نوع بشر است و لذا سالم‏ترین و مطلوب‏ترین نوع مواجهه با آن و بهترین راه حل مقابله با آن، ازدواج و نكاح مشروع است. انسان با نكاح بموقع و در وقت نیاز، بی‏آنكه به دیری یا زودی آن فكر كند، به مقبول‏ترین و كامل‏ترین صورت خود به نیازمندی خویش پاسخ مثبت می‏دهد و پیش از آنكه به عواقب و پی‏آمدهای آزار دهنده و فشارهای غریزه به دنبال آن عقده‏های روانی دچار گردد، آن را مهار ساخته و از التهاب آن كاسته است و قبل از آنكه انرژی انباشته آن از وجودش سرازیر شود و دامنش را آلوده كرده و بسوزاند، آن را با پاسخ طبیعی و مشروع، بی‏اضطراب و نگرانی، فرو نشانده است. و این نخستین توصیه دین در این مورد است. 
رسول اكرم (ص) می‏فرمایند: «یا معشر الشباب! من استطاع منكم الباه فلیتزوّج ...؛ 
ای جمعیت جوانان هر كس از شما توانایی ازدواج دارد ازدواج كند.»[1] 

كنترل 
اگر برای كسی به هر دلیلی امكان ازدواج نباشد، چنین شخصی تحت هیچ عنوان مجاز نیست روی به گناه آورد زیرا خطر گناه و آلوده دامنی بسیار فراتر از فشارها و رنج های عزوبت و بی‏همسری است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممكن واجب می‏شود. و لذا چنین كسی باید مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممكن و مشروع فراهم آورد و اقدام به ازدواج نماید و در صورتی كه به هیچ روی امكان ازدواج نیافت، قرآن كریم می‏فرماید: «و لیستعفف الّذین لا یجدون نكاحا؛ و باید آن كسانی كه ازدواج برایشان مقدور نیست عفّت بورزند»[2] 
«عفت‏» نقطه مقابل ‏«شكم پرستی و شهوت پرستی‏» است كه از مهمترین فضایل انسانی‏محسوب می‏شود. 
علمای اخلاق نیز در تعریف‏«عفت‏»،آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته‏اند. 
در قرآن نمونه های زنان و مردان با عفت را ذكر می كند كه نمونه آن شرح زندگی پرماجرای حضرت یوسف علیه السلام و بیان مقام والای عفت و پارسایی اوست. 
عفت، گنجى است كه راه موفقیت دنیا و آخرت از آن آغاز مى‏شود. در منابع حدیثی،اهمیت فوق العاده‏ای به‏«عفت‏»داده شده است: 
1-امام امیر المؤمنین علیه السلام،عفت را برترین عبادت شمرده است: «افضل العبادة ‏العفاف: عفت‏بالاترین عبادت‏هاست »[3] تعبیر به عفت در این جا، ممكن است ‏به معنی وسیع آن استعمال شده و یا ممكن است در مقابل شكم پرستی و شهوت جنسی به كار رفته باشد. 
2-امام باقر علیه السلام می‏فرمایند:«ما عبد الله بشی‏ء افضل من عفة بطن و فرج،هیچ‏عبادتی در پیشگاه خداوند،برتر از عفت در برابر شكم و مسایل جنسی نیست‏»[4] 
زنى كه بتواند عفت ‏خود را نگاه‏دارى كند، بزرگ‏ترین وظیفه دینى وانسانى خود را انجام داده است. البته چنین گوهر گران و این گونه جواهر درخشان، دزدان بسیارى دارد كه همواره در كمین نشسته‏اند تا آن را از كف دارنده‏اش بربایند و براى ربودن گوهر عفت، از تهمت و افترا و گاه از قتل و غارت دریغ نمى‏كنند. 
به هر حال كنترل این غریزه به دو صورت ممكن است تحقق پذیرد، 1ـ كنترل منفی. 2ـ كنترل مثبت. 

كنترل منفی 
غالبا وقتی سخن از كنترل غریزه جنسی به میان می‏آید، توجه اشخاص به سمت و سوی نوع منفی آن جلب می‏شود. و آن این است كه كسی با وجود تحریكات مختلف و مواجهه با عوامل انگیزش این غریزه، بخواهد با میل تحریك‏شده‏اش مبارزه و مقابله كند و به سوی ارتكاب جرم نرود، چنین كاری گرچه قطعا بهتر از آلایش دامن و عمل به جرم است، ولی پیامدهای سوء و مخرب آن بر كسی پوشیده نیست. این كار هم به غایت دشوار است و هم زیانبار، و بدین جهت هرگاه شخصی به كنترل غریزه سفارش می‏شود، با چنین برداشتی از آن، و تصور دشواری و زیانباری آن، از پذیرفتن چنین توصیه‏هایی سر باز می‏زند. ایستادگی و مبارزه با شهوت امر دشواری است اما اجری فراوان در پی دارد. 

كنترل مثبت 
غریزه جنسی اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوب‏ترین راه تسلط بر آن، كنترل مثبت است. و آن پرهیز از صحنه‏ها و كارهایی است كه به تحریك این غریزه می‏انجامد. 
این نوع از كنترل، كه در حقیقت جنبه پیشگیری دارد هم راحت است و هم بی‏زیان و بلكه مفید. 
راحت است، زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیه‏ای است با سرعت معمولی و قانونی، كه در مواجهه با خطر، مهار حركت آن زحمت چندانی ندارد، بر خلاف ماشینی كه با سرعتی بسیار فراتر از حد شناخته شده و بایسته خود سیر می‏كند. كه چه بسا به كلی اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبتها به بار آورد و كنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب برای وسیله و صاحب آن به همراه دارد. 
و بی‏زیان است، زیرا با این حال كنترل غریزه فشاری بر جسم و روان تحمیل نمی‏كند تا به آن صدمه‏ای وارد شود. 
و مفید است چون موجب می‏شود مغز و اعصاب و قوای بدن در حالت عادی به سر برند و تعادل روانی شخص محفوظ بماند و انرژی و سرمایه‏های جسمی و روحی او بیهوده مصرف نشوند. 
پیش از این نیز از قرآن كریم نقل كردیم كه باید كسانی كه قدرت و وضعیت مساعد برای ازدواج ندارند عفت پیشه كنند و عفت در این آیه گرچه در ابتدا مفهوم عمل خاصی منافی با آن را دارد، ولی با تأمل بیشتر معلوم می‏شود كه آیه كریمه معنایی عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است. و اكنون طرق كنترل مثبت را به اختصار برمی‏شمریم: 

1: پرهیز از فكر و ترسیم صحنه‏های محرك در ذهن و خیال 
عبداللّه‏ بن‏سنان از امام صادق(ع) نقل می‏كند كه حضرت(ع) فرمود: 
«انّ عیسی قال للحواریّین: ... انّ موسی امركم ان لا تزنوا و أنا آمركم أن لا تحدّثوا انفسكم بالزنا فضلاً عن أن تزنوا فانّ من حدّث نفسه بالزنا كان كمن أوقد فی بیت مزوّق فأفسد التزاویقَ الدّخان و ان لم یخرق البیت؛ 
عیسی به اصحاب خود گفت: ... موسی به شما دستور داد كه زنا نكنید و من به شما دستور می‏دهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به اینكه زنا كنید زیرا كسی كه خیال زنا كند مانند كسی است كه در خانه‏ای نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند. چنین كاری گرچه خانه را نمی‏سوزاند ولی زینت و صفای آن را مكدّر كرده و فاسد می‏كند.»[5] 

2: دوری از نگاههای مسموم و مناظر تحریك‏آمیز 
قرآن كریم در دو آیه متوالی دستور به اغماض و نگهداری چشم از نگاه حرام و هوس‏آلود داده است. در آیه اول می‏فرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ...؛ 
به مؤمنان بگو دیدشان، را از نامحرمان ـ فرو نشانند و نهانگاههای خود را ، از وقوع در حرام ـ نگه دارند. و در آیه بعدی می‏فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ ...؛به زنان مؤمن بگو ـ چشمهایشان را فرو گیرند و نهانگاههای خویش را محافظت كنند.»[6] 
جالب این است كه در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرك و عفت چشم می‏دهد و آنگاه به حفاظت از عورت فرمان داده است. 
رسول اكرم(ص) می‏فرمایند: «النّظرة سهم مسموم من سهام ابلیس فمن تركها خوفا من اللّه‏ اعطاه اللّه‏ ایمانا یجد حلاوته فی قلبه؛ 
نگاه هوس‏آلود ـ تیری است مسموم از تیرهای شیطان. هر كس آن را به جهت خوف الهی ترك كند، خداوند ایمانی به او می‏بخشد كه حلاوت آن را در قلب خود احساس می‏كند.»[7] 

3: گوش ندادن به آوازها و موسیقی های تحریك‏كننده و مبتذل. 
در حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده است: «إنّ رجلا سأله عن سماع الغناء، فنهی عنه و تلا قول اللّه‏ عزّ و جلّ: «انّ السّمع و البصر و الفؤاد كلّ اولئك كان عنه مسؤولاً» و قال یسأل السّمع عمّا سمع و الفؤاد عمّا عقد و البصر عمّا ابصر؛ 
مردی از آن حضرت در باره شنیدن آواز محرك پرسید. حضرت از آن نهی كرده و این آیه را خواندند: «به یقین گوش و چشم و دل هر یك مورد سؤال خواهند بود»[8] 
و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد.»[9] 

4: اجتناب شدید از معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریك‏آمیز. 
از حضرت امام باقر(ع) این گونه روایت شده است: «من اصغی إلی ناطق فقد عبده، فإن كان النّاطق یؤذی عن اللّه‏ عزّ و جلّ فقد عبد اللّه‏ و ان كان یؤذی عن الشّیطان فقد عبد الشیطان؛ 
هر كس به سخن گوینده‏ای گوش فرا دهد او را بندگی كرده است، پس اگر ناطق از خدا بگوید شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شیطان و سخنان شیطانی بر زبانش جاری كند قطعا بندگی شیطان كرده است.»[10] 

5: اعتدال در خوردن.
بی‏تردید پرخوری و بی‏نظمی در خوردن در ذخیره‏سازی و انباشتن موادی كه موجب هیجانات می شود مؤثر است، ولی در صورت اعتدال و كم‏خوری چنین مشكلی كمتر پیش می آید. 
در حدیثی كه قبلاً از پیامبر گرامی(ص) نقل كردیم، آن حضرت پس از آنكه جوانان را به ازدواج ترغیب می‏كنند می‏فرمایند: «و من لم یستطع فلیصم، فإنّ الصّوم به وِجاء؛ 
هر كس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد یقینا روزه نیروی غریزه او را تضعیف می‏كند.»[11] 

6: اشتغال، ورزش و سرگرمی های مفید.
زیرا با وجود فراغت، هم مواد غذایی در تقویت غریزه به مصرف می‏رسد و هم فكر و خیال مصروف چاره‏سازی در دفع آن می‏شود. و لذا در روایات بر اشتغال و كار و پرهیز از فراغت تأكید بسیار شده است. 
حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضّل» می‏فرمایند: «... و هكذا الانسان لو خلا من الشّغل لخرج من الأشر و العبث و البطر الی ما یعظم ضرره علیه و علی من قرب منه ...؛ 
و همین گونه انسان اگر بی‏كار و فارغ باشد، به بیهودگی و سرمستی دچار می‏شود و بر اثر آن به مسایلی مبتلا می‏شود كه زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیكان او سنگینی خواهد كرد ...»[12] 

7: تلاوت قرآن.
بی‏شك انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفكر در مضامین آن، خود شفای هر دردی است كه به سرعت كار هر پریشانی را رو به سامان می‏برد و زخم های پنهان را التیام می‏دهد، و همت ها را تا آسمان ها بالا می‏برد و بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات می‏بخشد. 
امیر مؤمنان(ع) می‏فرمایند: «و تعلّموا القرآن فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانّه شفاء الصّدور و احسنوا تلاوته فأنّه انفع القصص ...؛ 
قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهای خود مرهم بگذارید زیرا آن داروی شفابخش سینه‏هاست و آن را نیكو تلاوت كنید كه به یقین سودمندترین قصه‏هاست.»[13] 
خلاصه اینكه: راه حل دین در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غریزه جنسی نخست ازدواج و نكاح مشروع است و در صورت عدم امكان، كنترل مثبت با شرحی كه بیان شد و سپس كنترل منفی با وجود همه زیان های آن، ولی هیچ گاه به بی‏بند و باری و افسار گسیختگی و آلودگی به گناه رضایت نمی‏دهد و زیان آن را به مراتب خسارت‏بارتر و ویرانگرتر از ضرر كنترل منفی می‏داند. 
این نوشتار را با این جمله به پایان می‏بریم كه بزرگان گفته‏اند: «نفس را مشغول بدار و گرنه او تو را به خود مشغول خواهد ساخت.»[1] مستدرك الوسائل، چاپ قدیم، ج2، ابواب مقدمات نكاح، ص531، ح21 [2] سوره نور، آیه 33. [3] اصول كافی،ج 2،ص‏79. [4] اصول كافی،ج 2،ص‏79. [5] وسائل الشیعه، ج14، ص240. [6] نور آیه 30 و31 [7] الاخلاق، سیدعبداللّه‏ شبّر، قم، انتشارات بصیرتی، ص127. [8] سوره اسراء آیه 36 [9] مستدرك الوسائل، چاپ قدیم، ج2، ص459، ابواب یكتسب به، باب 80. [10] وسائل الشیعه، چاپ ایران، كتابفروشی اسلامیه، ج12، ص236. [11] مستدرك الوسائل، ج2، ص531. [12] بحارالانوار، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص87. [13] وسائل الشیعه، ج4، ص825، ابواب قرائة القرآن، باب 1، ح7. 

www.hawzah.net

ازدواج موجب افزایش رزق و روزى

بهانه فرار از ازدواج 

یک عذر تقریبا عمومى و بهانه همگانى براى فرار از زیر بار ازدواج و تشکیل خانواده، مسئله فقر و نداشتن امکانات مالى است و از بزرگ ترین موانع روانى در برابر زناشویى بیم از تأمین نشدن مخارج عائله مندى مى باشد؛ در حالى که اسلام اهمیت بسیار زیادى براى ازدواج و تشکیل خانواده قائل شده است؛ همچون روایاتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که مى فرماید: «ازدواج سنت من است. هر کس از سنت من رویگردان شود، از من نیست.»

و یا اینکه: «هر که ازدواج کند، نیمى از دین خود را حفظ کرده است. باید در نیمه باقیمانده از خدا پروا کند.»

قرآن و سنت اهل بیت علیهم السلام به پاسخ این معضل عمومى پرداخته اند و خداوند در قرآن مى فرماید: از فقر و تنگدستى دختران و پسران در سن ازدواج نگران نباشید و در ازدواجشان بکوشید؛ چرا که اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند آنها را از فضل خود بى نیاز مى سازد: «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» و خداوند قادر به چنین کارى هست؛ زیرا خداوند واسع و علیم است: «وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ».

قدرتش آن چنان وسیع است که پهنه عالم هستى را فرا مى گیرد و علم او چنان گسترده است که از نیات همه کس، مخصوصا آنها که با نیت حفظ عفت و پاکدامنى اقدام به ازدواج مى کنند، آگاه است و همه را مشمول فضل و کرم خود قرار مى دهد. همچنین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به بینوایان سفارش مى کرد که ازدواج کنند و تشکیل خانواده دهند تا خداوند گشایشى در معاش آنها حاصل کند؛ همچنان که روایت شد: جوانى از انصار نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمد و از فقر و نیازمندى خود به آن حضرت شکایت کرد. پیامبر به او فرمود: ازدواج کن! [در برخى از منابع نقل شده که این عمل 3 بار تکرار شد و هر بار پیامبر صلى الله علیه و آله همان پاسخ را دادند.]

پس از خارج شدن جوان از محضر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، مردى از انصار، خود را به آن جوان رساند و گفت: مرا دخترى است زیباروى. سپس آن دختر را به همسرى او در آورد. خداوند نیز به سبب این عمل، در رزق و روزى او توسعه داد و آن جوان به نزد رسول الله صلى الله علیه و آله آمد و از حال خود خبر داد و پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: 

«یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَیْکُمْ بِالْبَاهِ؛ اى گروه جوانان! بر شما باد به ازدواج کردن!»

و باز از ایشان است: «اِلْتَمِسُوا الرِّزْقَ بِالنِّکَاحِ؛ رزق را در ازدواج جستجو کنید!» و نیز مى فرمایند: «اِتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ؛ تشکیل خانواده دهید! پس همانا خانواده براى شما رزق رسان تر است.» و اینکه امام صادق علیه السلام در باب رزق آور بودن ازدواج مى فرمایند: «الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ؛ رزق و روزى با همسر و فرزندان مى باشد.»

در این نوشتار، به بررسى این مطلب خواهیم پرداخت که چگونه ازدواج مى تواند موجب رزق و روزى انسان شود و یا اینکه چه عواملى در پى ازدواج وجود دارد که سبب توسعه در روزى و توان اقتصادى فرد مى گردد. 

اما قبل از بیان هر مطلبى، به جاست ابتدا به بررسى معناى رزق بپردازیم. 
معناى رزق

رزق به معناى چیزى است که مورد انتفاع مرزوق قرار مى گیرد. قهرا از هر رزقى آن مقدار واقعا رزق است که مورد انتفاع واقع شود. پس اگر کسى مال بسیارى جمع کرده که به غیر از اندکى از آن را نمى خورد، در حقیقت رزقش همان مقدارى است که مى خورد و بقیه آن رزق او نیست؛ مگر از این جهت که بخواهد به کسى بدهد. از این جهت، مى توان آن را رزق دانست. 

پس وسعت روزى و تنگى آن ربطى به زیادى مال و اندکى آن ندارد. [چه بسیار افرادى که مال بسیار دارند، ولى کم مى خورند و چه بسیار افرادى که به عکس آنان اند].

در واقع، هر خیر اعتبارى از خیرات اجتماعى، از قبیل: مال و جاه و قوت و شوکت و امثال اینها، هر یک به نوبه خود رزقى است که مرزوق از آن بهره مند مى شود.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در تعریف رزق مى فرمایند: «رزق مانند باران و به عدد آن از آسمان به زمین و براى هر انسانى به مقدارى که برایش مقدّر شده نازل مى شود ولیکن براى خدا فضلهایى هم هست: بنابراین، از خداى تعالى فضل او را نیز بخواهید!»
هو الرزاق 

خداوند روزى رسان تمام انسانها و موجودات دیگر است. هیچ جنبنده اى در جهان هستى نیست، مگر اینکه خداوند روزى او را مى رساند؛ همچنان که قرآن مى فرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها»؛ «هیچ جنبنده اى بر روى زمین نیست، مگر اینکه روزى آنها بر خداوند است.» و مى فرماید: «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ»؛ «همانا روزى رسان خداوند است.» و لذا هر کس که روزى مى جوید، باید از خداوند بخواهد و نه غیر او؛ آنچنان که مولانا در اشعارش به آن اشاره مى کند: 

رزق از وى جو مجو از زید و عمروهستى از وى جو مجو از بنگ و خمر 

منعمى زو خواه نه از گنج و مال نصرت از وى خواه نى از عم و خال 

البته باید توجه داشت که این گونه نیست که انسان بنشیند و بگوید: خدا روزى رسان است. شرط روزى، سعى و تلاش است. خداوند مى فرماید: «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»؛ «بهره اى براى انسان جز سعى و تلاش او نیست.»

و سخن دیگر اینکه رزق هر کس مقدّر و معیّن شده و براى کسى فرار از آن ممکن نیست و رزق، عاشق و جوینده بنده مى باشد؛ همچنان که در روایت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: «الرِّزْقُ یَطْلُبُ الْعَبْدَ أَشَدَّ مِنْ أَجَلِهِ؛ رزق در جستجوى بنده است، شدیدتر از اجل او.» 

و صاحب مثنوى مطلب را این چنین بیان مى کند: 

گر تو خواهى ور نخواهى رزق تو پیش تو آید دوان از عشق تو

و سعدى شیرازى مى گوید: «دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم.»

و مولى الموحدین امیر المؤمنین علیه السلام در بیان اقسام رزق مى فرمایند: «رزق دو جور است: رزقى که تو را مى طلبد و رزقى که تو آن را مى طلبى. آن که تو را مى طلبد، به فرضى که تو به سراغ آن نروى، او به سراغ تو خواهد آمد.»

و از اینکه رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: «لَوْ أَنَّکُمْ تَتَوَکَّلُونَ عَلَى اللَّهِ حَقَّ تَوَکُّلِهِ لَرَزَقَکُمْ کَمَا یَرْزُقُ الطَّیْرَ تَغْدُو خِمَاصاً وَ تَرُوحُ بِطَاناً؛ اگر بر خداوند توکل کنید، آن چنان که حق توکّل بر اوست، خداوند شما را روزى مى دهد؛ همچنان که پرندگان هر بامداد با شکمهاى گرسنه از آشیانه خود مى پرند و شبانگاه با شکمهاى سیر باز مى گردند.» نتیجه گرفته مى شود که رزق مقسوم و مقدّر هر کس فقط به همان اندازه است که او زنده بماند و ادامه حیات دهد، همچون حیوانات و پرندگان که خداوند همواره رزق آنها را به میزان حیات و بقاء آنها مى رساند. با این حال، انسان براى بهره مندى و رسیدن به رزق بیشتر از نیاز حیات روزانه خود، محتاج تحصیل شرائطى است که از جمله آنها ازدواج مى باشد. 

و اما عواملى که در ازدواج موجب افزایش رزق و روزى انسان مى شوند، عبارت اند از: 
1. ایمان و تقوا

یکى از اصول اساسى که اسلام به آن اهمیت زیادى داده است و آن را وسیله تقرب به درگاه الهى و ارزش یافتن فرد مسلمان معرفى مى کند، مسئله ایمان به خدا و تقواست؛ همچنان که خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ»؛ «همانا گرامى ترین شما در نزد خدا، با تقواترین شماست.» 

از این رو، فرد مسلمانى که به خاطر تقواى الهى و براى حفظ دین و پیروى از سنت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله اقدام به ازدواج مى کند، در درگاه پروردگار، عزّت و ارزش خاصى مى یابد و به دلیل آراسته شدن به این زیور اخلاقى، مورد توجه خاص خدا واقع مى شود؛ به طورى که خداوند از مکانى که هرگز گمان نمى برد، براى او روزى مى رساند: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»؛ «کسى که تقوا پیشه کند، خداوند گشایشى براى او قرار مى دهد و از آنجا که گمان ندارد، به او روزى مى بخشد.» 

و در آیاتى که از قرآن، باز شدن درهاى برکات [روزى] را از آسمان و زمین، مشروط به ایمان و تقواى مردم معرفى مى کند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»؛ «و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم.» 

همچنان که در حدیثى نورانى از وجود مقدس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، تقوا به عنوان راه کسب روزى حلال بیان شده است. آن حضرت در حجة الوداع فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَسَمَ الْأَرْزَاقَ بَیْنَ خَلْقِهِ حَلَالًا وَ لَمْ یَقْسِمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَبَرَ أَتَاهُ اللَّهُ بِرِزْقِهِ مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ هَتَکَ حِجَابَ السِّتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ خداى تبارک و تعالى رزق حلال را بین خلقش تقسیم کرده و آن را به طور حرام تقسیم نکرده است. پس هر کس از خداى عز و جل پروا کند و صبر نماید، خداوند رزقش را از راه حلال مى دهد و هر کس پرده حرمت الهى را پاره کند و رزقش را از غیر راه حلال بگیرد، رزق حلالش را به عنوان قصاص از او خواهند گرفت [و در نتیجه، همان مقدارى را که باید از حلال مى خورد، از حرام مى خورد و نه بیشتر] و روز قیامت بر او حساب مى کنند.» 

شاید به همین دلیل که تقوا در روزى انسان مؤثر است، شاهدیم که در روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله استغفار از گناه که از آثار تقوا مى باشد، به عنوان یکى از عوامل جلب روزى معرفى مى شود: 

«أَکْثِرُوا الِاسْتِغْفَارَ فَإِنَّهُ یَجْلِبُ الرِّزْقَ؛ زیاد استغفار کنید؛ زیرا استغفار روزى را [به سوى شما] مى کشاند.»
2. احساس مسئولیت 

فقر نمى تواند مانع راه ازدواج گردد، بلکه چه بسا ازدواج سبب غنا و بى نیازى مى شود. دلیل آن هم با دقت روشن مى شود؛ زیرا انسان تا مجرد است، احساس مسئولیت نمى کند؛ نه ابتکار و نیرو و استعداد خود را به اندازه کافى براى کسب درآمد مشروع بسیج مى کند و نه به هنگامى که درآمدى پیدا کرد، در حفظ و بارورساختن آن مى کوشد و به همین دلیل، افراد مجرد غالبا خانه به دوش و تهى دست اند. اما بعد از ازدواج، شخصیت انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعى مى شود و خود را شدیدا مسئول حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمین وسائل زندگى فرزندان آینده مى بیند. بنابراین، تمام هوش و ابتکار و استعداد خود را به کار مى گیرد و در حفظ درآمدهاى خود و صرفه جویى تلاش مى کند و در مدت کوتاهى مى تواند بر فقر چیره شود.

به بیانى دیگر، مگر نه آنکه احتیاج ما باعث اختراع است، احساس مسئولیت نیز انگیزه اى نیرومند است که در وجود انسان نهاده شده است. همانا روزىِ خدا در زمین نهفته شده و توانمندیهاى انسان در وجود خود او نهفته است. وقتى این توانمندیها شکفته شود، روزىِ خدا نیز با امید و نیازمندى و به وسیله سعى و کوشش بیرون خواهد آمد.

و از اینجاست که در روایتى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: 

«مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ هر کس امر ازدواج را از بیم مخارج عائله مندى ترک کند، همانا به خداوند گمان بد برده است.» 
3. سعى و تلاش 

بدون شک انسانها از نظر استعدادها و مواهب خدادادى با هم متفاوت اند؛ ولى با این حال، آنچه پایه اصلى پیروزیها را تشکیل مى دهد، تلاش و سعى و کوشش آدمى است. آنها که سخت کوش ترند، پیروزترند و آنها که تنبل تر و کم تلاش ترند، محروم ترند.

از این رو، قرآن بهره انسان را متناسب با سعى او مى شمرد و صریحا مى گوید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»؛ «و اینکه براى انسان بهره اى جز سعى و تلاش او نیست.» 

در روایات اسلامى نیز، فوق العاده به مسئله تلاش و کوشش براى کسب روزى اهمیت داده شده است؛ تا آنجا که امام صادق علیه السلام مى فرماید: «لَا تَکْسَلُوا فِی طَلَبِ مَعَایِشِکُمْ فَإِنَّ آبَاءَنَا کَانُوا یَرْکُضُونَ فِیهَا وَ یَطْلُبُونَهَا؛ در تحصیل روزى تنبلى نکنید؛ زیرا پدران ما در این راه مى دویدند و آن را طلب مى کردند.» 

و نیز از همان امام بزرگوار مى خوانیم: «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ کسى که براى [روزى[ خانواده خود تلاش مى کند، مانند مجاهد در راه خداست.» 

و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله طلب روزى حلال را پس از اداى واجبات اولیه، واجب مى شمارد: 

«طَلَبُ الْحلال فَرِیضَةٌ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ.»

بى کلید این در گشادن راه نیست بى طلب نان سنت الله نیست 

گر تو بنشینى به چاهى اندرون رزق کى آید برت اى ذو فنون

لذا به همین خاطر است که مى بینیم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آن چند نفر صحابى را که گوشه نشینى اختیار کرده بودند و ترک کار و کوشش براى کسب روزى، به شدت مورد ملامت و سرزنش قرار مى دهند و مى فرمایند: «لَا رَهْبَانِیَّةَ فِی الْإِسْلَامِ تَزَوَّجُوا فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ؛ رهبانیّت در اسلام نیست. زن بگیرید! من به فزونى عدد شما بر ملتهاى دیگر مباهات مى کنم.» 

و سرانجام جلال الدین مولوى افکار و گفتار خامى که برخاسته از سستى و تنبلى افراد براى کسب روزى است، همچون این افکار: خدایى که جان داده است، نان خواهد داد؛ کسى که بى نیازى و پیروزى بجوید، لقمه نان هم به سراغش خواهد آمد؛ همه حیوانات و درندگان بدون کسب و زحمت، روزى خود را مى خورند. 

جمله را رزاق روزى مى دهد قسمت هر یک به پیشش مى نهد

مورد تمسخر و ریشخند قرار مى دهد و این گونه در صدد پاسخ آنها بر مى آید: 

راه روزى کسب و رنج است و تعب هر کسى را پیشه اى داد و طلب

اُطْلُبُوا الاَرْزَاقَ مِنْ اَسْبَابِهَاُدْخُلُوا الاَبْیَاتَ مِنْ اَبْوَابِهَا
4. قناعت و سبک گرفتن هزینه ها 

گر چه امروز مسئله ازدواج آن قدر با آداب و رسوم غلط و حتى خرافات آمیخته شده که به صورت یک جاده صعب العبور یا غیر قابل عبور براى جوانان در آمده است، اما در روایات متعددى، مسلمانان تشویق به همکارى در امر ازدواج افراد مجرد و کمک به این امر شده اند و به عنوان مثال، مى توانند هزینه هاى ازدواج را سبک و آسان بگیرند تا مانعى بر سر راه ازدواج جوانان پیدا نشود؛ همچنان که مهریه هاى سنگین غالبا سنگ راه ازدواج افراد کم درآمد مى گردد. در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم: 

«شُوءْمُ الْمَرْأَةِ غُلاءُ مَهْرِهَا؛ زن بدقدم زنى است که مهرش سنگین باشد.»

و باز در حدیث دیگرى که در ذیل حدیث فوق وارد شده، مى خوانیم: 

«مِنْ شُوءْمِهَا شِدَّةُ مَئُونَتِهَا؛ یکى از نشانه هاى شوم بودن زن آن است که هزینه زندگى [یا هزینه ازدواجش[ سنگین باشد.»

همان طور که در روایات فوق اشاره شد که علت شوم و بدقدم بودن برخى زنان اسراف و عدم تقدیر معیشت و عدم قناعت مى باشد، مى توان این نتیجه را گرفت که مسلما چنین افرادى براى خانواده، نه تنها روزى و برکت به همراه نخواهد داشت، بلکه فقر و نادارى را به ارث خواهند گذاشت.

همچنان که امیر المؤمنین علیه السلام در ضمن روایتى به این مطلب اشاره مى فرماید: 

«تَرْکُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ یُورِثُ الْفَقْرَ؛ اندازه گیرى نکردن مخارج، فقر به بار مى آورد.»

و همچنین امام صادق علیه السلام مى فرماید: 

«ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ؛ براى کسى که میانه روى کند ضامن شده ام که فقیر نگردد.» 

و لذا قناعت، ثروتى است که تمام شدنى نیست و اگر کسى پس از سعى و تلاش براى کسب روزى، به آنچه خداوند روزى او ساخته است، قانع باشد، هرگز احساس فقر و نادارى نخواهد کرد؛ همان گونه که امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام مى فرماید: «مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ؛ هر کس به آنچه خدا روزىِ او ساخته است، قناعت کند، از بى نیازترین مردم است.»
5. امدادهاى الهى در کسب روزى 

بدون شک یکى از نگرانیهاى افراد مجرد در اقدام به ازدواج و تشکیل خانواده، ترس از فقر و مخارج سنگین عائله مندى است که چگونه مى تواند به تنهایى در مقابل این بار سنگین قد علم کند و آن را به دوش بکشد. 

ولى باید این مطلب مهم را یادآور شد که مسلما امدادهاى الهى و نیروهاى معنوى به کمک افرادى مى آید که براى انجام وظیفه انسانى و حفظ پاکى خود اقدام به ازدواج مى کنند. 

و لذا هر فرد با ایمان مى تواند به این وعده الهى دلگرم باشد که خداوند روزى او و خانواده اش را از مکانى که گمانش را نمى دهد، مى رساند: «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»؛ «او را از جایى که گمان ندارد، روزى مى دهد.» 

همچنان که در حدیث از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده: «مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ «کسى که ازدواج را از ترس فقر و مخارج عائله مندى ترک کند، گمان بد به خدا برده است؛ چرا که خداوند متعال مى فرماید: اگر آنها فقیر باشند، خداوند آنها را از فضل خود بى نیاز مى سازد.»

و دیگر اینکه همه موجودات همواره محتاج و نیازمند امدادهاى الهى مى باشند و هر کدام به میزان استعدادشان از آن بهره مند مى گردند: 

جمله را بر قدر استعدادهمى رسد در هر مقام امدادها

خوب است بدانیم که جناب راغب اصفهانى در تعریف کلمه امداد مى گوید: کلمه امداد غالبا در مورد کمکهاى مفید و مؤثر به کار برده مى شود و کلمه «مد» در موارد مکروه و ناپسند.»

و با توجه به آیه ذیل: «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا ... یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ»؛ «اگر صبر کنید و تقوا پیشه سازید...، پروردگارتان شما را امداد مى کند.» 

به این مطلب دست پیدا مى کنیم که امداد غیبى و کمک معنوى بى دلیل نمى باشد، بلکه محتاج شرائطى همچون استقامت و تقواست تا افراد شایستگى امداد الهى را پیدا کنند. 

و مطلب دیگر اینکه امداد الهى، اختصاص به زمان پیامبر صلى الله علیه و آله ندارد، بلکه هر کس در زمره بندگان خالص خدا و «عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» وارد شود، او هم لایق مواهب پروردگار خواهد بود. 

نتیجه سخن اینکه، کسانى که از آنچه پایه اصلى پیروزیها را تشکیل مى دهد، تلاش و سعى و کوشش آدمى است. آنها که سخت کوش ترند، پیروزترند و آنها که تنبل تر و کم تلاش ترند، محروم ترند

ترس فقر ازدواج نمى کنند، باید بدانند خداوند آنها را بى نیاز مى کند و هر چه بیشتر اولاد بیاورند، وسعت رزق آنان زیادتر مى شود. اگر در دوره جاهلیت اولاد خود را از ترس فقر مى کشتند، امروز هم بسیارى از مردم بچه را سقط مى کنند یا از آوردن بچه خوددارى مى کنند تا به فقر مبتلا نشوند و حال آنکه، رزق به دست خداوند است: «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ «خداوند روزى دهنده و صاحب قوت و قدرت است.» و همچنین یارى خداوند در روزى هر کس به اندازه نیازمندى او خواهد بود؛ همان طور که امام على علیه السلام مى فرماید: «تَنْزِلُ الْمَعُونَةُ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ؛ کمک [الهى] به اندازه خرجى [و نیاز] فرود مى آید.»

و خداوند به واسطه ازدواج و ازدیاد اولاد وسعت در رزق مى دهد؛ چنان که در روایتى آمده است: «کُلَّمَا کَثَّرَ الْعَیَالُ کَثَّرَ الرِّزْقُ؛ هر چه [تعداد] افراد خانواده بیشتر شود، رزق هم بیشتر مى شود.» و خداوند سبحان هر صبح و شام روزى واجبى را به بنده خود مى رساند؛ همچنان که مى فرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها»؛ «هیچ جنبنده اى در زمین نیست، مگر اینکه روزى او بر خداوند است.» 



پدیدآورنده: سید جواد موسوى
مبلغان :: دی و بهمن 1385، شماره 86

آزمونهای ایمان و وفاداری

      

       * آزمونهای ایمان و وفاداری

  • اگر حقيقتي را پذيرفته‏ اي كه در ظرفيت پذيرش ديگران نيست، يا هست اما بر ضد ديگران است، منتظر باش تا هزينه اين ايمان را بپردازي. منتظر تهمت‏ها و تمسخرها و اذيتها. منتظر طرد شدن‏ها و توطئه‏ها. وقتي تو بزرگتر از ظرفيت نگاه ديگران باشي يا ظرفيت آنان از ظرف نگاه تو كمتر باشد اين طبيعي است كه آنها بدبينانه در تو ترديد كرده و سعي نمايند تو را انكار كنند و زير سؤال ببرند.
  • هر ايمان‏ آورنده به اندازه ظرفيت روح و گنجايش قلبش ايمان دارد. ايمان انسان به غيب، متناسب با توان شهودي او و قدرت روشن‏بيني اوست بنابراين ظرفيت ايمان ديگران را در نظر بگير و چيزي را بيش از عمل آنها بر آنها تحميل نكن.
  • وقتي تو كسي را تأييد مي‏كني و او را مي‏ پذيري معلوم مي‏شود كه با او همانندي. يا ذره‏اي يا ذراتي يا زياد. اندازه پذيرش تو، اندازه همانندي و هم‏ سنخي تو را نشان مي‏دهد.
  • ايمان تو وقتي حقيقي است كه براساس كشف و شهود و دريافت تو باشد نه حرفها و باورهاي ديگران؛ و دانسته‏هاي منطقي و نه حتي واقعيات ملموس. وقتي دچار ايمان حقيقي شوي تو آن را مي‏ پذيري حتي اگر همه دلايل بر عليه آن باشند. به آن ايمان داري حتي اگر آن، ظاهراً چيزي نباشد كه تو درباره‏ اش دريافت كرده‏اي. آن را پذيرفته‏اي حتي اگر آن بر ضد دريافتهاي تو باشد حتي اگر آن، خودش بگويد نيستم و نشان دهد كه نه فقط آن چيزي نيست كه تو در او كشف كرده‏ اي بلكه عكس آن چيزيست كه به كشف تو درآمده. هرگاه چنين ايماني در تو پديدار شد هماني كه او را پذيرفته‏ اي در تو پديدار خواهد شد.
  • اگر تو بخواهي ايمان و وفاداري كسي را بيازمايي و ارتباط او را با خود محك بزني چه كارهايي خواهي كرد و او را چگونه امتحان مي‏كني؟ اگر بخواهي براي خود همسر و همراهي ابدي را انتخاب كني او را چطور مي‏ آزمايي و در چه آزمون هايي قرار مي‏دهي. و خداوند اينكار را در حد اعلا و كامل و استادانه انجام مي‏دهد.
  • آنچه نمي‏دانيد و آنچه نديده و نيافته‏ ايد مخصوصاً اگر مرتبط با عالم بالا و غيب و اسرار باشد، انكار نكنيد و با رفتار خود محكوم نسازيد و به آن توهين نكنيد.
  • اگر در برابر منافق و نفاق و تفرقه كاري نكني، كار تو نفاق است و تو منافقي. خاموشي در برابر نفاق حمايت از جريان نفاق و آلوده شدن به آن است. تو يا حامي حقي يا بر ضد حقي. حد وسطي بين حق و باطل نيست. به اين دليل است كه محافظه‏ كاري انسان غالباً او را به نفاق آلوده مي‏كند.
  • اگر حقانيت كسي را كشف كردي و به قلبت حقيقتي را دريافتي منتظر دليل و ضد دليل نمان. از حرفهاي ديگران تأثير نگير چه در تأييد آن حقيقت و چه در ردّ آن. ايمان‏ات را براساس پايه‏ هاي سست و فرو ريختني بنا نكن آنرا براساس روح و قلبت استوار كن، بگذار متكي به كشف و دريافت باطني‏ ات باشد نه حرفها و باورها و هيجانات ديگران. اگر به حقيقتي ايمان داشتي ايمان‏ات را تا پايان حفظ كن زيرا همين ايمان، تو را به آن حقيقت ملحق مي‏كند و آن حقيقت را در تو آشكار مي‏ سازد.
  • از آزمونها استقبال كن تا آزمونها از تو فراري شوند چنان آماده باش كه آزمونها از تو بترسند و وسوسه‏ ها جرأت رويارويي با تو را نداشته باشند. شمشير ايمانت را چنان بُرنده كن كه هر ترس و ترديدي با ديدن آن از ميدان به در رود. آنقدر قوي باش كه ضعف و ناتواني از ديدن قوت و استحكامت، ناتوان گردد.
  • اگر عده‏ اي بگويند خورشيد هست و عده‏ اي بگويند نيست اين در وضع خورشيد چه اثري دارد؟ پيش از آنكه اينها باشند خورشيد بوده و پس از آن نيز خواهد بود اما عده‏ اي كه خورشيد را پذيرفتند از نور زندگي‏ بخش آن بهره مند مي‏شوند و عده ديگر يا در تاريكي محكوم به مرگ‏اند و يا در ناداني و دروغ خود مردار مي‏شوند. و حالا فرض كن كه خورشيد با آن همه نشانه‏ اش بگويد نيستم. اين را چه كسي جز ابلهان ساده‏ لوح باور مي‏كنند. خورشيد هر چه بگويد راست گفته است مگر آنكه بگويد نيستم كه بايد اينطور شنيد، هستم.

درس هاي تسليم در برابر خداوند و حقيقت

 

     * تسلیم

  • تعليم حق درختي است كه ريشه آن عشق به خداوند، ساقه آن تسليم به خداوند و شاخه هاي اصلي آن ايمان و توكل، مسافر حق بودن، خدمتگزاري و مبارز بودن است.
  • تسليم را تمرين كنيد كه اين شاه كليد عشق است. در واقع كليه‏ ي احكام الهي و سفارشات ديني راهي است براي تحقّق تسليم حقيقي. زيرا آن كه در برابر خداوند تسليم است، با او يكي است و به او پيوسته و اين هدف غايي آفرينش انسان و جهان است...
  • اصل نهايي تسليم است و اولين تجسم تسليم خدمتگزاري و در اختيار بودن است. اين مي‏تواند در هر وضع و حالي رخ دهد. تو مي‏تواني هر چه هستي بگذاري باشد اما تسليم و خدمتگزار باشي. در توانستن و نتوانستن. فرازها و فرودها. بنابراين بايد در اين هسته متمركز بود.
  • تسليم خدا بودن مانند تسليم ابر است به باد. تسليم آب به ظرف آن، و مانند حركت براده‏هاي‏آهن است بسوي آهن‏ربا.
  • و مانند ماهياني است كه از جريان رودخانه تبعيت مي‏كنند و هم رودخانه كه بسوي دريا مي‏رود و كشيده مي‏شود.
  • و مانند تسليم و از خودگذشتگي عاشق است به معشوق.
  • و مانند تسليم شمع است به سوختن لكن در پايان، آن شمع نابود نمي‏شود بلكه نور ذره‏اي آن به نور لايزال هستي مي‏پيوندد.
  • و مانند تسليم يخ است به نور خورشيد كه اگر يخ در اختيار نور خورشيد قرار گيرد از گرماي آن ذوب مي‏شود.
  • و مانند مترسكي بي‏جان و مرده كه يكي زنده به درون آن رفت و در آن سكني گزيد و مترسك را از مرگ به زندگي آورد.
  • و مانند آن ني تو خالي است كه باد از ميان آن ميگذرد و به آن آهنگ خود را مي‏نوازد.
  • و مانند تبعيت تصوير در آينه است از صاحب تصوير.
  • و مانند پيروي چشم و دست است از اراده، كه هر چه اراده بگويد آنها از همان راه ميروند و همان كار را مي كنند. آنها در تصرف اراده‏اند.
  • تسليم و وفاداري به خداوند مانند چشمه ايست كه اگر در انسان به جوشش درآيد، به دريايي بيكران بدل خواهد شد و انسان را به درياي الهي متصل و مبدل خواهد ساخت.
  • روح آفريننده در انسان مانند گنجي است كه هفت در دارد. از هر در آن دسترسي به قسمتي از گنج ميسر مي‏شود. از هر يك از درها مي‏توان به گنج دست يافت لكن نه به كل آن بلكه به اندازه‏اي از آن. اما از در هفتم، دست يافتن به تمام گنج روح ممكن مي‏گردد. آن هفتمين، عشق است كه در تسليم و وفاداري وقوع مي‏يابد.
  • آنكه تسليم حق است به وقت مبارزه، مبارزه مي‏كند و مبارز حق است. هنگام گذر، مسافر حق است و مي‏گذرد. در امور خود متوكل است و در ارتباط با خلق خدا، بخشنده و مهربان است. او در حضور خداوند، متواضع و متضرع است...
  • تسليم را تمرين كنيد و در آن عميق‏تر استقرار يابيد. اين بهترين شيوه عبور از جهانهاست.
  • تسليم يكي باشيد و براساس يكي زندگي كنيد. و اگر تسليم فشارها، ترس‏ها، ترديدها و تمايلات بوديم، تسليم يكي نيستيم، كه كافر و مشركيم. تنها و تنها براساس او، بر اصل روح خدايي زندگي كنيد. نه كسي ديگر و نه چيزي ديگر.
  • تسليم باش و زندگي تسليم تو مي‏شود.
  • هرگاه انسان قلب خود را به خداوندي كه بخشنده و مهربان است و خود، حقيقت عشق است، تسليم مي كند، عشق الهي در انسان پديدار مي شود و او مانند خداوند عشق مي ورزد، محبت مي كند و مي بخشد. وقتي كه فكر و ذهن انسان تسليم خداست، ياد خدا واقع مي شود، تفكر الهي رخ مي دهد و خداوند بصورتي متناسب در فكر و ذكر و ذهن انسان حضور مي يابد.
  • خدمتگزاري آسمان كار فرزند آسمان است.
  • كليدي‏ ترين شيوه، نرمي است و مؤثرترين نرمي، نرمي هماهنگ است و مؤثرترين هماهنگي، هماهنگي فعال است و مؤثرترين هماهنگي فعال، هماهنگي همسو است.
  • هر زماني روش خود را مي‏طلبد و هر طلبي روش خود را مي‏خواهد. اگر طالب چيزي هستي به طبل زمان گوش كن و هماهنگ با آن طلبت را بطلب.
  • حقيقت‏ گرايي و آشكارسازي حقيقت حركت عمومي هستي و كائنات است و همسويي با آن همسويي با جهان است.
  • بهترين روش‏ها هماهنگ‏ترين روش‏ها است.
  • اندازه توفيق و اثرگذاري چيزها و روش‏ها متناسب با هماهنگي آنهاست. براي تحقق، مي‏بايست با هر چيزي به روش هماهنگ برخورد كرد و براي هر هدفي با شيوه‏اي متناسب اقدام نمود.
  • هر روشي تنها در زمان و مكان خود و براي هدف متناسب با خود، اثر لازم و كافي را دارد.
  • براي برخورد هماهنگ، همذات ‏پنداري و همذات‏ گري ضروري و اجتناب‏ ناپذير است.
  • بجاي نه، مي‏توان گفت بر فرض بله و آنگاه واقعيت نه را از اين طريق به اثبات رساند.
  • محكوم‏ شونده محكوم مي‏شود. اگر حق را محكوم كند، حق او را محكوم خواهد كرد و اگر باطل را، پس باطل.
  • حقيقت خود را نشان مي‏دهد، پس چرا بعضي به باورها و ناباوري‏ها اتكاء كامل مي‏كنند.
  • آنچه شكستني است شكسته خواهد شد. تلاش براي حفظ آن، بيهوده است.
  • غالباً شايد و اگر بهتر از حتماً و هرگزاند.
  • حوزه امكانات، نامحدود است پس هر چيزي ممكن است و هر اتفاقي واقع‏شدنيست.
  • آگاه كردن، نرمي كردن است و بالاترين نرمي محبت است.
  • اگر انكارپذيري بگذار انكار شوي و اگر نيستي انكار تو، انكار انكاركننده است.
  • بجاي ضربه زدن لمس كن.
  • در طبيعت، موجوداتي كه به اصل نرمي عمل كردند به حياتشان ادامه دادند و آنها كه از اصل سازگاري و انعطاف‏ پذيري خارج شدند از دور حيات خارج شدند.
  • اجبار مردود است مگر آنكه لباسي بر تن محبت باشد آنهم در زمان اجتناب‏ ناپذير بودن آن.

عوامل افسردگي از ديدگاه قرآن كريم

 

با دقت در آیات و روایات و مراجعه به منابع دینی عوامل ذیل که یکی پس از دیگری بیان می شود به عنوان علل و عوامل نگرانی، اضطراب، افسردگی و سایر بیماری های روحی، مطرح می شود که بیشتر جنبه شناختی دارند. هر چند عوامل دیگر نیز وجود دارند. در این مقاله به ریشه برخی از این تنیدگی ها که در قرآن کریم آمده است اشاره می کنیم.*

*1. کفر و بی ایمانی*

هر چند کفر در بینش اسلامی خود نوعی بیماری روانی است، لکن به نوبه خود یکی از علل بیماری روانی است؛ زیرا کفر یکی از موانع شناخت و درک صحیح واقعیات و حقایق است. به واسطه کفر، ابزار اصلی شناخت یعنی قلب، چشم و گوش از کار می افتد *«خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِم وَ عَلی سَمْعِهِم وَ عَلی اَبْصَارِهِم
غِشَاوَة؛*(1)؛ خداوند بر دل ها و گوش ها و چشم های شان پرده افکنده است» و این یعنی ظلمت و گمراهی مطلق که در آیه دیگر فرمود: *«وَ مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورَاً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛*(2) کسی که برای خدا برای او نوری قرار نداده برای او نور نیست» و این تاریکی و ظلمت مطلق همان ایجاد زمینه بالقوه برای اضطراب، تشویش درونی و نگرانی های روحی است.

*2. فراموشی یاد خدا و اعراض از آن*

کسی که از یاد خدا غافل گردد و از آن دل بگرداند علاوه بر عذاب اخروی، در دنیا نیز به زندگی سختی مبتلا خواهد شد: *«مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمَی؛*(3) هر کس از یاد
من روی گردان شود، زندگی(سخت) و تنگی خواهد داشت و در روز قیامت هم، نابینا محشور می شود.»

درهای زندگی به کلی بر وی بسته می شود و این همان معیشت سخت است؛ زیرا کسی که خدا را فراموش کند برای او چیزی غیر از دنیا نمی ماند که آن را کمال مطلوب خود سازد. قهراً همه کوشش ها معطوف به آن می شود و این نوع زندگی هیچ گاه او را آرام نمی کند و چنین کسی به آرامش نخواهد رسید؛ چرا که همیشه یا برای از دست دادن چیزی و یا برای دست نیافتن چیزی در حال افسردگی، اضطراب و نگرانی و تشویش
خاطر و غمگینی بسر می برد.

*3. خود فراموشی*

به دنبال خدا فراموشی، انسان مبتلا به خود فراموشی می شود. *«وَ لاتَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَاَنْسَیهُمْ اَنْفُسَهُمْ؛*(4) ؛ هم چون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خودفراموشی گرفتار کرد.» کسانی که مبتلا به خود فراموشی هستند ارزش ها، استعدادها و لیاقت های ذاتی خود را فراموش می‌کنند و کسی که جز به نفس خویش بپردازد، خود را در تاریکی ها سرگردان ساخته و به هلاکت رساند.
کسی که برای خدا برای او نوری قرار نداده برای او نور نیست» و این تاریکی و ظلمت مطلق همان ایجاد زمینه بالقوه برای اضطراب، تشویش درونی و نگرانی های روحی است

*4. دلبستگی به امور مادی و غیرالهی*

دلبستگی شدید به امکانات فردی و اجتماعی از قبیل ثروت، فرزند، پست، مقام، عشیره و امثال این ها که زینت حیات دنیایی است انسان را از ذکر و یاد خدا غافل می کند، لذا قرآن در این باره هشدار می دهد و می فرماید:

*«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوُا لاتُلْهِکمْ اَمْوَالَکمْ وَ لا اَوْلادَکمْ
عَنْ ذِکرِاللهِ وَ مَنْ یفْعَل ذَلِک فَأُولئِک هُمُ* ا*لْخَاسِرُون*؛(5) ای کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندان تان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند، زیان کارند.»

*5. حرص و طمع*
یکی از اولین انگیزه هایی که انسان را به صفات رذیله از قبیل اعراض از یاد خدا و جمع و کنز اموال وا می دارد صفتی به نام (هُلْع) است. انسان هلوع هرگاه دچار تنش و فقدانی بشود، عجز و لابه می کند و چون خیری (نفعی) به او برسد بخل می‌وزد و حاضر نیست دیگران از آن منافع حظی داشته باشند:

*«إنَّ الإنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إذَا
مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً؛*(6) به یقین انسان، حریص و کم طاقت آفریده شده است. هنگامی که بدی به او می رسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او می رسد، مانع دیگران می شود (بخل می ورزد)».

*6. بی توجهی به نماز *
یاد خدا مایه آرامش دل هاست و نماز موجب تداوم یاد خداست تا جایی که گفته شد:
*أقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکرِی؛*(7) نماز را به خاطر این که یاد من است بپا دارید» و نماز طبق صریح آیه قرآن از هر عمل عبادی دیگر برتر است: *«أنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَذِکرُ اللهِ
أکبَر؛*(8) نماز فحشا و منکرات را از جامعه و از امن اهل نماز دور می‌سازد و هیچ فریضه ای بالاتر از نماز نیست.» حال بی توجهی به برترین عامل آرامش در انسان، نتیجه آن جز اضطراب، استرس و هیجان نخواهد بود.


*
7. آرزوهای طولانی
**هنگامی که پرده های غفلت و غرور آرزوهای دور و دراز بر قلب و تمامی وجود انسان سایه افکند، دیگر توانایی درک حقایق و واقعیت را نخواهد داشت و همین باعث به فراموشی سپردن یاد خدا می شود. چه زیبا فرمود قرآن کریم درباره کافران که:

*«ذَرْهُمْ یأکلُوا وَیتَمَتَّعُوا وَ یلْهِهِمُ الأمَلُ فَسُوفَ یعْلَمُونَ؛*(9) بگذار از آنها بخورند و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد، ولی به زودی خواهند فهمید».

یعنی نتیجه بد این آرزوهای طولانی را(چون اصل آرزو بد نیست، آرزوهای طولانی مذموم است) بزودی خواهند دید.

*8. دنیاطلبی و دلبستگی به آن*
انسان دلبسته به دنیا همیشه در اضطراب و نگرانی به سر می برد؛ زیرا دنیا قرین با انواع فقدان هاست و فشارهای روانی ناشی از این فقدان ها اضطراب زاست.

امام علی علیه السلام می فرماید:

*«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ أصْلُ الْمِحَنِ؛*(10) *دوستی دنیا، سرِ همه فتنه ها و ریشه همه اندوه ها و محنت هاست» **یعنی عاشق دل باخته دنیا، تمامی عوامل اندوهگینی و اضطراب را دارد چون ریشه همه این نگرانی ها محبت دنیا است*.
هر کس از خدای بزرگ بترسد خداوند خوف او را در دل هر چیزی قرار می دهد یعنی همه از او می ترسند، و هر کس از خدای بزرگ نترسد، خداوند ترس همه چیز را در دل او قرار می دهد و از همه کس می ترسد

*9. نداشتن خوف از خدا*
کسی که از خدا و مجازات های عادلانه او نترسد تا سبب کنترل افکار، اعمال و احساسات وی شود زمینه خوف(رهبه) یعنی ترس توأم با اضطراب شدید در وی ایجاد می شود. به تعبیر بهتر هر کس از خدا بترسد از هر چیزی دچار وحشت و اضطراب می شود.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

*«مَنْ خَافَ اللهَ عزَّوجلَّ أخَافَ اللهُ مِنْهُ کلَّ شَی ءٍ وَ مَنْ لَمْ
یخِفِ اللهَ عزَّوجلَّ أخَافَهُ اللهُ مِنْ کلِّ شیءٍ؛* (11) هر کس از خدای بزرگ بترسد خداوند خوف او را در دل هر چیزی قرار می دهد یعنی همه از او می ترسند، و هر کس از خدای بزرگ نترسد، خداوند ترس همه چیز را در دل او قرار می دهد و از همه کس می ترسد».

شبیه این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالموءمنین علیه السلام نیز نقل شده است. (16)

و امام علی علیه السلام فرمود:

*«ثَمَرَةُ الْخَوْفِ ألأمْنِ»* و فرمود*: «اَلْخَوُفُ أمَانٌ»* و فرمود: *
«ِفْتَأْمَنْ»*(12) بنابراین ترس از خدا هم در دنیا و هم در آخرت آرامش و امنیت می آورد و قهراً ترک خوف از خدا، مستلزم وحشت و اضطراب خواهد بود.

*10. ترک ازدواج*
یکی از مواهب الهی وجود همسر شایسته برای انسان است که مایه آرامش زندگی است. چنان چه قرآن کریم در دو آیه به این جهت تصریح فرموده است: *«وَ مِنْ آیاتِهِ
أنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ اَزْوَاجاً لِتَسْکنُوا اِلَیهَا؛*(13) از جمله نشانه های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش بیابید» در آیه دیگر هم فرمود: *«هُوَ الَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ
نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ فِیهَا زَوُجَهَا* *لِیسْکنَ **اِلَیهَ؛*(14) او خدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید و آرام گیرد.» این آرامش از اینجا ناشی می شود که این دو جنس، مکمل و مایه نشاط و شکوفایی و پرورش یکدیگر می باشند؛ به طوری که هر یک بدون دیگری ناقص است. طبیعی است که در میان یک موجود و مکمل وجود او، چنین جاذبه نیرومندی وجود داشته باشد. از اینجا می توان نتیجه گرفت آنها که پشت پا به این سنت الهی می زنند وجود ناقصی دارند؛ چرا که یک مرحله تکاملی آنها متوقف شده است. این آرامش و سکونت هم از نظر جسمی است و هم از نظر روحی، هم از جنبه فردی است و هم اجتماعی.

*بیماری هایی که به خاطر ترک ازدواج برای جسم انسان پیش می آید قابل انکار نیست. هم چنین عدم تعادل روحی و ناآرامی های روانی که افراد مجرد با آن دست به گریبانند کم و بیش بر همه روشن است. از نظر اجتماعی افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت می کنند و به همین جهت انتحار و خودکشی در میان مجردها بیشتر دیده می شود و جنایات هولناک نیز از آنها بیشتر سر می زند. به هر حال، وقتی وجود همسر مایه آرامش باشد قهراً فقدان آن مایه اضطراب و نگرانی است.*



*پی نوشت ها: *
(1) - بقره، 7.
(2) - نور، 40.
(3) - طه، 12.
(4) - حشر، 19.
(5) - منافقون، 9.
(6) - رعد، 28.
(7) - معارج، 21-19.
(8) - طه، 14.
(9) - عنکبوت، 45.
(10) - حجر، 3.
(11) - میزان الحکمه، ج 3، ص 294.
(12) - بحار، ج 70، ص 381.
(13) - میزان الحکمه، ج 3، ص 184.
(14) - همان، ص 186

نرم افزار نمايش آيات مبارك قرآن كريم روي صفحه رايانه

دانلود نرم افزار مجاني آيه امروز پارس قرآن:

ParsQuran Daily Verse

مشخصات برنامه:

  - نمايش آيات تصادفي از قرآن مجيد
  - قابليت تنظيم براي نمايش زمانبندي شده آيات قرآن
  - قابليت خواندن دنباله آيه مورد نظر با وصل شدن به وبسايت پارس قرآن

برنامه را مي توانيد از اينجا دانلود کنيد:
دانلود برنامه

توجه: براي اجراي اين برنامه, NET Framework. بايد در رايانه شما نصب شده باشد. در صورت موجود نبودن, برنامه از شما خواهد خواست که اول NET Framework. را نصب کنيد.

 

منبع: سايت پارس قرآن