بحران پيري + تسهيل امر ازدواج

از اينجا بخوانيد و ايران و خانواده را دريابيد

ويدئو: بحران پيري                                                  تصوير: اين حرف قرآن است

ما نبايد تصوّر بكنيم كه حتماً بايستى يك نفرى يك خانه‌ى مِلكى داشته باشد، يك شغل درآمددارى داشته باشد، بعد ازدواج بكند؛ نه، ... اين قرآن است كه با ما دارد اين‌جور حرف ميزند: مردان و زنان بی‌همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و كنیزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش‌دهنده و آگاه است! سوره مباركه النور آیه ۳۲
‫۱۳۹۲/۰۸/۰۸

خوردن و آشاميدن در شبهاي ماه رمضان بعد از خواب حرام بود

 

از افطار تا سحرهاي ماه مبارك رمضان در صدر اسلام

خوردن و آشاميدن در شبهاي ماه رمضان بعد از خواب حرام بود؛ حتي اگر كسي بعد از نماز عشاء هنوز افطار نكرده بود و بعد خوابش مي برد و آنگاه بيدار مي شد، ديگر نمي توانست چيزي بخورد.

در اين ميان مردي از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه نامش خوات بن جبير انصاري و برادر عبد الله بن جبير بود (همان كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم او را با پنجاه نفر از تيراندازان مسئول دهانه دره احد كرده بود، رفقايش گريختند، و او با يازده نفر ديگر پايمردي كردند تا در همان دهانه دره شهيد شدند)، در جنگ خندق پيرمردي ناتوان بود و با زبان روزه با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كار مي كرد. هنگام عصر نزد خانواده اش آمد و پرسيد: هيچ خوردني نزد شما يافت مي شود؟ گفتند: خوابت نبرد تا برايت طعامي درست كنيم. ولي تهيه غذا طول كشيد و او را خواب ربود، در حالي كه هنوز افطار نكرده بود. همينكه بيدار شد به خانواده اش گفت: طعام خوردن بر من حرام شد و ديگر امشب نمي توانم چيزي بخورم. صبح كه شد به سر كار خود در خندق رفت و به كار حفر خندق پرداخت و سپس از شدت ضعف بي هوش شد. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم وقتي وضع او را ديد، بسيار ناراحت شد.

لذا خداي تعالي به منظور تخفيف و آسان كردن حكم، آيه : «حتي يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود» من الفجر را نازل نمود كه خوردن و آشاميدن را تا جدا شدن سفيدي روز از سياهي شب حلال كرد.

 

منبع: ماهنامه قرآني نسيم وحي صفحه 51

 

یک معجزه قرآنی در دانمارک و تصاویر آن

یک معجزه قرآنی در دانمارک و تصاویر آن
 
در شمالی‌ترین شهر کشور اروپایی دانمارک می‌توان یک نشانه قرآنی را دید.
به گزارش جهان به نقل از انقلاب نیوز، در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می‌توان در سجیه دید، جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی بهم می‌پیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی‌شوند و بنابرین این پدیده زیبا به وجود می‌آید و این همان چیزی است که در قرآن آمده است.
 
به گزارش انقلاب‌نیوز، در قرآن بارها از آیات و نشانه‌های خداوند شنید‌اید اما هیچ‌گاه به آنها در اطراف‌مان توجه نکرده‌ایم. این یکی از همان نشانه‌های است که خداوند در آیات مختلف درباره آن سخن گفته است. با دیدن این مناظر عجیب و زیبا، می توان بیشتر تعمق کرد. 
 
  
سورة مبارکه الرحمن : 
این همان دریای عجیبی است که در قرآن آمده است!! + عکس
 
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)
19٫ دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.20٫ اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.21٫ پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏ کنید؟ 22٫ از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏ شود.
 
سوره مبارکه فرقان آیه 53:

« و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»  
و اوست کسی که دو دریا را موج زنان به سوی هم روان کرد این یکی شیرین و آن یکی شور و تلخ است ومیان آن دو حریمی استوار قرار داد.
 
 
سوره مبارکه فاطر آیه 12:
 
وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
این دو دریا یکسان نیستند: یکی آبش شیرین و گواراست و یکی شور و تلخ، از هر دو گوشت تازه می خورید، و از آنها چیزهایی برای آرایش تن خویش بیرون می کشید و می بینی که کشتی ها برای یافتن روزی و غنیمت، آب را می شکافند و پیش می روند، باشد که سپاسگزار باشید.

سوره مبارکه نمل آیه 61:

اَمَّنْ جَعَلَ الْاَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلالَهَا اَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَینَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا ءَاِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿61﴾
[آیا شریکانى که مى ‏پندارند بهتر است‏] یا آن کس که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن، کوه‏ها را [مانند لنگر] قرار داد، و میان دو دریا برزخى گذاشت؟ آیا معبودى با خداست؟ [نه،] بلکه بیشترشان نمى ‏دانند.
 
 
 
 
تاریخ انتشار : شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۲۹

احادیثی در باب همسرداری

احادیثی در باب همسرداری

پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه‌ای بزرگ، وسیله‌ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.

سایت تبیان نوشت:
 
پیغمبر اکرم (ص)
 
«مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ وَالمَسکَنُ الواسِعُ وَالمَرکَبُ البَهیُّ وَالوَلَدُ الصّالِحح» (بحارالأنوار، ج76، ص155) از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه‌ای بزرگ، وسیله‌ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.
 
امام علی (ع)
 
«أحسِنِ الصُّحبَةَ لَها فَیَصفُوَ عَیشُک» (من لایحضره الفقیه، ج4، ص392) با همسرت خوش رفتار باش تا زندگی‌ات با صفا گردد.
 
امام محمد باقر (ع)
 
«إِنّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّه اَشَّدُّکُم اِکراما لِحَلائِلِهِم» (تهذیب الاحکام، ج8، ص141) گرامی‌ترین شما نزد خدا کسی است که بیشتر به همسر خود احترام بگذارد.
 
پیغمبر اکرم (ص)
 
«إنَّ الرَّجُلَ إذا نَظَرَ إلَی امرَأَتِهِ وَنَظَرَت إلَیهِ نَظَرَ اللّه تَعالی إلَیهِما نَظَرَ الرَّحَمَةِ» (نهج الفصاحه، ح 621) وقتی مردی به همسر خود نگاه کند و همسرش به او نگاه کند، خداوند به دیده رحمت به آنان نگاه می‌کند.
 
حضرت زهرا (س)
 
«خِیارُکم اَلیَنُکم مَناکِبَةً وَ اَکرَمُهم لِنِسائِهِم» (کنزالعمال، ج7، ص225) بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم‌تر و مهربان‌تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده‌اند.
 
امام صادق (ع)
 
«خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ الخامِسَةُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ» (خصال، ص 284)
 
پنج چیز است که هر کس یکی از آن‌ها را نداشته باشد، همواره در زندگی‌اش کمبود دارد و کم خرد و دل‌نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ هم‌رأی. راوی پرسید: همراهِ هم‌رأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب، و پنجم که در برگیرنده همه این‌هاست، رفاه و آسایش است.
 
امام سجاد (ع)
 
«وَاَمّا حَقُّ الزَّوجَةِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه‌َ عَزَّوَجَلَّ جعل‌ها لَکَ سَکَنا وَ اُنْسا فَتَعْلَمَ اَنَّ ذلِکَ نِعْمَةٌ مِنَ اللّه‌ِ عَلَیْکَ فَـتُـکْرِمَها وَ تَرْفُقَ بِها وَ اِنْ کانَ حَقُّکَ اَوجَبَ فَاِنَّ لَها عَلَیْکَ اَنْ ترحم‌ها» (من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 621) حق زن این است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه آرامش و انس تو قرار داده و این نعمتی از جانب اوست، پس احترامش کن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجب‌تر است، اما این حق اوست که با او مهربان باشی.
 
پیغمبر اکرم (ص)
 
«خَیْرُکُم خَیْرُکُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَیْرُکُم لِنِسائی» (من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 443) بهترین شما کسی است که برای زنان خود بهتر باشد و من بهترین شما برای زن خود هستم.
 
پیامبراکرم (ص)
 
«مَا اصطَحَبَ اثنَانِ إلّا کَانَ أعظَمُهُما أجراً وَ أحَبُّهُما إلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أرفَقَهُما بِصَاحِبِه»(کافی/ج2/ص120) هیچ دو نفری با هم مصاحبت و زندگی نکردند مگر این که یک نفر از آن دو نفر پیش خدا محبوب‌تر است، و آن محبوب‌تر کیست؟ آن که با همنشینش رفیق‌تر و نرم خوتر باشد و بیشتر مراعات و مدارا کند.
 
امام صادق (ع)
 
«خَمسٌ مَن لَم یَکُن فِیهِ لَم یَتَهنأ العِیش الصّحة وَ الأَمن وَ الغِنی وَ القِناعَة وَ الأَنِیس المُوافِق» (بحارالنوار، ج1، ص83) کسی که پنج چیز در او نباشد زندگی برایش گوارا نیست؛ سلامت، امنیت، بی نیازی، قناعت و همسر موافق.
 
امام علی (ع)
 
«مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ» (تحف العقول، ص214) هر کس بد اخلاق باشد، خانواده‌اش از او دلتنگ و خسته می‌شوند.
 
امام معصوم (ع)
 
«المومن یاکل بشهوة أهله» (کافی، ج4، ص12) مومن مطابق اشتها ومیل همسرش غذا می‌خورد.
 
پیغمبر اکرم (ص)
 
«إذا أَرَدتُ أَن أَجمع لِلمُسلِمِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرةِ جَعلتُ لَهُ...وَ زُوجة مُۆمنة تَسرُهُ إذا نَظرَ إِلیها» (کافی، ج5، ص327) اگر بخواهم خیر دنیا و آخرت را به بنده مسلمانی عطا کنم، همسر شایسته و صالحی به او می‌دهم که وقتی در چهره او می‌نگرد، سرور و بهجت بر قلب او وارد شود.
 
پیغمبر اکرم (ص)
 
سه گروه از زنان، عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت زهرا (س) محشور می‌شوند، زنی که با فقر و تنگدستی همسر خود بسازد، زنی که با بداخلاقی همسر، صبر خود را از دست ندهد و زنی که مهریه خود را به همسرش ببخشد (که بدین وسیله باری را از دوش او برداشته). (مواعظ العدیده، ص 75)
 
قرآن کریم
 
«وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا» (النساء، آیه19)
 
با همسران خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت نمایید و اگر از آنان به دلایلی بدتان آمد، (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا چه بسا از چیزی بدتان بیاید، اما خداوند خیر و منافع فراوانی را در آن قرار داده باشد.

آشنایی با خواص درمانی میوه های قرآنی

 

آشنایی با خواص درمانی میوه های قرآنی

 

میوه های انار، زیتون،‌ خرما،‌ انجیر و انگوردر قرآن کریم از آنها یاد شده است . این میوه هاعلاوه بر جنبه خوراکی از دیدگاه دارویی و اثرات درمانی نیز قابل توجه هستند و همواره در طب سنتی و نوین برای درمان بسیاری از بیماری ها توصیه شده اند.

در قرآن کریم به میوه انجیر و زیتون قسم یاد شده است و در آیات متعددی از میوه های انار، انگور و خرما نام برده شده است. قرآن کتاب آسمانی و از معجزات پیامبر اکرم (ص) است که تمامی مطالب علمی آن از سوی محققان با انجام تحقیقات و پژوهش های متعدد به اثبات رسیده است.

 

انجیر:

انجیر میوه ای مقوی و شیرین است که در قرآن به آن قسم یاد شده است. امام رضا (ع) فرموده است که درخت انجیر شبیه ترین درخت به درختان بهشتی است.

این میوه در طب سنتی نیز برای درمان بیماری هایی از سوی پزشکان استفاده می شده است . سقراط پدر علم طب همیشه انجیر را برای بیماران به خصوص بیمارانی که تشنگی و تب داشتند، تجویز می کرد.

در مورد ارزش غذایی انجیر باید گفت که قند زیادی دارد به گونه ای که ۵۰ درصد انجیر خشک را قند تشکیل می دهد. همچنین منبع خوبی از پتاسیم، منیزیم، کلسیم، فسفر و ویتامین های A ، B، C است.

انجیر منبع غنی از یک نوع فیبر غذایی است که نقش عمده ای در جلوگیری و رفع یبوست دارد. از این میوه همچنین می توان در رژیم های غذایی خاص مثل رژیم کم چربی، کم سدیم، پرفیبر، کاهش وزن و دیابتی استفاده کرد.

انجیر سدیم و چربی ندارد و مانند سایر میوه ها بدون کلسترول است.

ˈسید ضیاء الدین مظهریˈ رییس انجمن علمی غذا و تغذیه حامی سلامت ایران به ایرناگفت: انجیر خواص زیادی دارد و مصرف آن به صورت خشک برای نرم شدن مخاط سینه بسیار مفید است.

وی توصیه کرد که انجیر با شیر خورده شود چراکه ترکیب بین قند این میوه و قند موجود در شیر طعم بسیار خوشایندی را به خصوص برای کودکان به وجود می آورد.

وی افزود: مصرف انجیر برای رفع خشکی مزاج و رفع برخی از زگیل ها نیز موثر است.

 

انار:

در قرآن مجید نام میوه انار سه بار در آیات ۹۹ و ۱۴۱ از سوره انعام و آیه ۶۸ از سوره الرحمن آمده است.

میوه انار همواره از زمان های گذشته برای درمان بسیاری از بیماری ها مورد توجه پزشکان بوده است.

بوعلی سینا پزشک بزرگ ایرانی در کتاب قانون خود در مورد انار آورده است که اناراز میوه هایی است که تمام قسمت های آن خواص دارویی دارد، گل انار خون ریزی را بند می آورد و لثه ها را تقویت می کند. پودر انار زخم های کهنه و مزمن را معالجه می کند و پوست درخت انار برای معالجه التهاب کبد، سرفه و زخم مفید است.

امروزه تحقیقات زیادی درباره خواص انار و ترکیبات موجود در آن انجام شده که موید اثرات مفید این میوه در پیشگیری و درمان بسیاری از بیماری ها ست و ازسوی دیگر به علت وجود ترکیبات دارویی حتی از پوست آن در صنایع داروسازی استفاده می شود.

این میوه دارای مواد شیمیایی بسیاری است که در مبارزه با تصلب شرائین، آماس سرطان و کند کردن واکنش های پیرشدن سلول ها موثر است.

خواص ضدسرطانی انار در پژوهش‌های اخیر محققان مورد تایید قرار گرفته است.‌ انار منبع غنی از آنتی اکسیدان‌ها، پتاسیم و ویتامین C است و مصرف آب آن از ابتلا بـه سرطان پروستات جلوگیری میکند.

متخصصان تغذیه مصرف آب انار را صبح و پیش از صبحانه‎‎ توصیه می کنند.

استاد و مدیرگروه واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در مورد این میوه گفت: مصرف این میوه بدن را در مقابل بسیاری از عوامل بیماری زا مقاوم می کند و از ایجاد رادیکال های آزاد در بدن تاحد زیادی جلوگیری می کند.

مظهری با بیان این که مصرف انار به کاهش فشار خون کمک می کند و برای بیماران قلبی بسیار مفید است،‌ توصیه کرد که انار به دلیل ترکیبات روغنی که دارد با هسته جویده شود.

گل، برگ، پوست درخت و دانه های این میوه سرشار از خاصیت است؛ پوست خشک و پودر شده آن، از ورم، التهاب، اسهال، اسهال خونی و خون ریزی پیشگیری می کند.

پوست انار که نسبت به دانه های آن آنتی اکسیدان بیشتری دارد، ضدباکتری، تقویت کننده کبد و سیستم گوارشی است.

این میوه در بهبود بیماری های قلبی موثر است. مصرف منظم آن میزان آنتی اکسیدان را افزایش و با پایین آوردن کلسترول خون به طور چشمگیری فشار سیستولیک جریان خون را کاهش می دهد و مانع از بروز سکته های قلبی می شود.

محافظت در مقابل اختلالات بینایی وابسته به سن مانند آب مروارید، تسکین علایم تب یونجه، سینوزیت ، تنگی نفس و کاهش التهاب ریه ها و سایر مسیرهای عبور هوا و آسان تر کردن تنفس از دیگر خواص این میوه است.

از دیگر خواص انار کاهش التهاب پوست مانند اگزما و محل نیش حشرات و به حداقل رساندن گرگرفتگی در زمان یائسگی، درمان هموروئید و سیاهرگ های مبتلا به واریس است.

همچنین مصرف آب انار شیرین برای رفع درد سینه و سرفه مفید است، نوع ترش آن نیز برای افرادی که طبیعت گرم دارند بسیار مفید است.

انار سرشار از ویتامین های A,B,C,E و آهن و آب آن دارای قند تانن و ماده مفید دیگری به نام مانتین است که موجب تصفیه کبد می شود.

این میوه همچنین به دلیل داشتن مقادیر زیادی ویتامین A در رشد اطفال بسیار تاثیرگذار است،‌ ویتامین B موجود در آن اعصاب را تقویت می کند و به علت دارابودن مقادیری از ویتامین B۶ ضداستفراغ است.

مصرف آب انار یا عصاره آن برای زنان باردار بسیار توصیه شده زیرا علاوه بر رفع ویار به دلیل غنای بالای این میوه از ویتامین ها، موجب رشد مناسب جنین می شود.

معصومین (ع) نیز در احادیث مختلف خود در مورد مصرف انار توصیه های مختلفی کرده اند.

امام علی (ع) فرموده است به کودکانتان انار بخورانید زیرا قدرت تکلم آنها را سرعت می بخشد. آن حضرت همچنین در حدیث دیگری فرموده است که انار را با پیه آن پوست زرد و ضخیمی که روی دانه های انار قرار دارد، بخورید.

از پیامبر اکرم (ص) نیز نقل شده است که، انار شیرین بخورید چراکه دانه ای از آن نیست که به معده برود و درد و ناراحتی را از بین نبرد.

 

زیتون:

زیتون دارای طبیعت گرم و خشک و سرشار از ویتامین A و D، فسفر، پتاسیم، گوگرد، منیزیم، کلسیم، کلر، آهن، مس و منگنز است.

یکی از مفیدترین روغن های گیاهی، روغن زیتون است. این روغن ملین و برای کبد مفید است و صفرا و شن ریزه های کلیه را دفع می کند. روغن زیتون حرارت بدن را زیاد و لثه ها را تقویت و خون را صاف می کند.

روغن زیتون خاصیت ضدسم دارد و جدار روده ها و معده را از سموم و آلودگی ها پاک می کند. برای جلوگیری از ریزش موی سر شستن موها با روغن زیتون به صورت ۱۰ روز متوالی با آب ولرم و صابون توصیه شده است.

ضماد پخته زیتون مخلوط با آب برای دندان کرم خورده مفید است و آب نمکی که زیتون در آن خیسانده شده برای استحکام لثه ها استفاده می شود.

رییس انجمن علمی غذا و تغذیه حامی سلامت ایران گفت: درحال حاضر به دلیل تغذیه نامناسب و بی تحرکی اغلب مردم در معرض رادیکال های آزاد هستند که به بدن فرد هجوم می برد و با ورود به دیواره سلول ، به داخل آنها نفوذ و ایجاد سرطان می کنند، خوردن زیتون به مقدار زیادی می تواند از ایجاد این رادیکال ها جلوگیری کند.

مظهری افزود: زیتون حاوی اسید چرب لینولیئیک است که بدن انسان نمی تواند آن را بسازد ولی می توان با خوردن این میوه آن را تامین کرد.

به گفته وی،‌ روغن زیتون ازجمله روغن های ضروری بدن انسان تلقی می شود که می تواند تحت شرایطی به ترکیبات مورد نیاز بدن تبدیل شود.

مظهری خاطرنشان کرد که روغن این میوه دارای ترکیبات امگا۳ است که هر کدام نقش خاصی را در افزایش و کاهش کلسترول دارند.این میوه درمانگر بسیاری از بیماری ها ازجمله فشار خون است و در نتیجه به جلوگیری از حمله های قلبی و مغزی کمک می کند.

 

خرما:

اهمیت میوه خرما به اندازه ای است که در قرآن کریم تنها در مورد هسته این میوه سه کلمه و توصیه جداگانه ذکر شده است.

کلمه ˈقطمیرˈ به معنی پرده یا روپوشی که روی هسته خرما را پوشانده است، یک بار در قرآن در آیه ۱۳ سوره فاطر آمده است.

کلمه ˈنقیرˈ قسمت پشت هسته خرما را می گویند که ۲ بار در آیه های ۵۳ و ۱۲۴ سوره نساء آورده شده است.

ˈفتیلˈ نیز به نخ روی هسته خرما گفته می شود که ۳ بار در آیه های ۴۹ و ۷۷ سوره نساء و آیه ۷۱ سوره اسراء ذکر شده است.

مظهری در مورد خرما گفت: این میوه یکی از بهترین منابع انرژی و دارای ترکیبات منیزیوم و پتاسیم است و مصرف آن به همراه مقداری شیر برای افرادی که مدتی گرسنه بوده اند همچون در ایام ماه مبارک رمضان توصیه می شود.

وی افزود: مصرف خرما به صورتی ترکیبی با بادام، کنجد و دارچین از آنجایی که طعم بسیار لذیذی دارد ، می تواند به عنوان یک منبع سرشار از انرژی برای کودکان در حال رشد مصرف شود.

رییس انجمن علمی غذا و تغذیه حامی سلامت ایران گفت: این میوه بهترین دسر برای ایام سرد سال به شمار می رود.

این میوه سرشار از فیبر طبیعی است و روغن، کلسیم، گوگرد، آهن، پتاسیم، فسفر، منگنز، مس و منیزیم به وفور در آن یافت می‌شود. به علاوه خرما سرشار از ویتامین‌ها و مواد معدنی مختلف است.

به روش‌های مختلفی مانند مخلوط کردن شیره‌ خرما با شیر، خوردن آن با نان و کره و تهیه‌ غذا و شیرینی‌های لذیذ و مقوی متنوع از این میوه استفاده می شود.

خرما در درمان یبوست، اختلالات روده‌ای، مشکلات قلبی، ضعف جنسی و اسهال مفید است و جزو مواد غذایی ملین است .

مواد موجود در خرما، برای درمان هرگونه اختلال روده‌ای مفید است و مصرف مداوم آن، رشد باکتری‌های مفید در روده را افزایش می‌دهد.

خرما به دلیل دارابودن قند، چربی، پروتئین و انواع ویتامین‌های ضروری، بخشی از رژیم غذایی سالم وثابت شده است خرمایی که شب در آب خیس و صبح مصرف شود، برای قلب‌های ضعیف مفید است.

 

انگور:

انگور یکی از مهمترین میوه‌های نام برده شده در قرآن است. خداوند آن را میوه اهل بهشت دانسته و بی تردید برای جلب توجه مومنان به اهمیت این میوه نام آن را در ۱۱ سوره در آیه ۲۶۶ سوره بقره، ۴ سوره رعد، ۱۱ سوره نمل،‌ ۶۷ سوره نحل، ۱۹ سوره مومنون، ۹۱ سوره اسراء ، ۳۲ سوره کهف، ۳۴ سوره یس، ۳۱ و ۳۲ سوره نبأ،‌ ۲۸ سوره عبس و ۹۹ سوره انعام ذکر کرده است.

انگور یکی از بهترین منابع گلوکز و فروکتوز است. علاوه بر قندها، انگور دارای اسید تارتاریک و اسید مالیک فراوان و مواد معدنی مانند کلر، ید، فسفر، سدیم، پتاسیم، کلسیم و آهن و ویتامین های A، B و C است.

این میوه ارزشمند برای بیماری‌هایی مانند برنشیت مزمن، بیماری‌های قلبی، التهاب کلیه و نقرس مفید است. قند انگور به طور مستقیم و آسان وارد خون و در عضلات و کبد ذخیره می‌شود در حالی که سایر قندها اول باید به قند خون تبدیل و سپس وارد خون شوند.

انگور تنها میوه‌ای است که وقتی خشک می‌شود ارزش غذایی آن بالا می‌رود علت آن است که دیاستازهای موجود روی پوست انگور، به تدریج سلولز پوست را تبدیل به قند می‌کند به همین خاطر هیچ معده‌ای از خوردن مویز ناراحت نمی‌شود.

استاد واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در مورد خواص انگور گفت: انگور تنها میوه ای است که از نظر ترکیبات می توان آن را با شیر مادر مقایسه کرد.

مظهری افزود: مصرف این میوه در زمان بارداری علاوه بر افزایش ضریب هوشی کودکان ، اثر چشمگیری در تضمین سلامت مادران دارد.

انگور یکی از میوه های ضدسرطان شناخته شده است و این به خاطر خواص ضدعفونی کنندگی آن است.

انگور پتاسیم زیادی دارد که به جبران ضعف بدن کمک می کند، این میوه برای سلامتی قلب، ریه و کلیه مفید است و به علت داشتن املاح و مواد سلولزی برای مبتلایان به اوره خون مناسب و سازگار است.

با توجه به تحقیقات انجام شده در مورد خواص این میوه ها و با استناد به آیات قرآنی و احادیث ائمه اطهار (ع) که همگی بر استفاده از آنها تاکید دارند، باید گفت که مصرف صحیح و به میزان متعادل این میوه ها می تواند افراد را در مقابل ابتلا به بسیاری از بیماری ها مصون بدارد.

گاهی پیشگیری از ابتلا به بیماری ها با استفاده صحیح از مواد غذایی سالم و طبیعی و دنبال کردن یک رژیم غذایی مناسب روزانه علاوه بر دور داشتن افراد از دردهای روحی و روانی از بسیاری از درمان های شیمیایی در زمان بروز بیماری می تواند کم هزینه تر باشد.

نمایشگاه میوه های قرآنی از ۴ تا ۱۴ آبان ماه امسال در مصلای تهران برگزار شد.

 

 

اختلافات خانوادگي و چگونگي رفع آن از ديدگاه قرآن و سنت

اختلافات خانوادگي

 

اگر كسى هميشه سالم باشد و گه گاه به زكامى، تب و سردردى مبتلا نشود، قدر سلامت نمى داند و در حفظ آن نمى كوشد.

اگر انسانى به خطر نيفتد، قدر آسايش و آرامش را نمى داند و داستان او داستان غلامى است كه وقتى سوار كشتى شد، شروع به داد و فرياد كرد و سرنشينان كشتى را ناراحت ساخت. حكيمى دستور داد كه: او را به دريا بيفكنند و چون در آستانه غرق شدن و خفگى قرار گرفت دستور داد بيرونش كشند. از آن پس بى سروصدا و آرام در گوشه كشتى خزيد و دم بر نياورد!.

فراز و نشيب هاى زندگى و بيمارى ها و تندرستى ها و غم وشادى ها براى جامعه و فرد، سازنده است. خانواده هم نمى تواند يك نواخت باشد. آن خانواده اى كه همواره توفان زده اختلافات و كشمكش هاست، نه محيط جذب و انجذاب، بلكه محيط دفع و اندفاع است و (عدمش به ز وجود!) و آن خانواده اى كه در آن هيچ گونه انتقاد و بحث و مشاجره اى وجود ندارد، محيط تفاهم كامل نيست و حتماً طرفين قضيه، هر چه عقده دارند، در دل نگاه مى دارند و دردها و رنج ها را بروز نمى دهند و در موارد اعتراض و انتقاد، مهر سكوت بر لب مى زنند و گلايه ها و شكوه ها را همچون آتشى زير خاكستر پنهان مى سازند، تا كى شعله كشد و همه چيز را در كام خود بسوزاند!.

بعضى از دانشمندان روان شناس معتقدند كه اگر در محيط خانواده، گه گاه جرّ و بحثى ميان زن و شوهر باشد، مفيد است و زندگى را از يك نواختى نجات مى دهد و عقده اى در دل كسى باقى نمى ماند و زمينه براى تفاهم و همفكرى و هماهنگى بيشتر فراهم مى شود و طرفين، بهتر مى توانند با همزيستى مسالمت آميز و بلكه عشق آميز، زندگى كنند و يكديگر را درك نمايند.

واقعيت نيز همين است، سخن از اين است كه دو انسان، يكديگر را درك كنند. مسلماً هيچ انسانى فاقد نقطه هاى ضعف روحى و عاطفى و اخلاقى نيست. اگر بناست دو انسان به درك كامل يكديگر برسند، حق اين است كه همه نقطه هاى مثبت و منفى و جنبه هاى قوت و ضعف يك شخصيت، به ظهور و بروز برسد تا براى ديگرى معلوم شود كه اين انسان، چند درصد قابل اعتماد و دوست داشتنى و جذب شدنى است.

بنابراين، پوشاندن عقده ها وگله ها و گلايه ها و اعتراض ها و انتقادها، حل مشكل نمى كند، بلكه مولد اشكال است. بهتر اين است كه شخصيت هر كسى آن گونه كه هست، براى ديگرى عريان و آشكار گردد و آن ديگرى نيز، در برابر هر چه قبول ندارد، بى تحملى خود را عريان و آشكار سازد تا تلاقى نظرها و سليقه ها پيش آيد و حد گذشت و سخت گيرى هر يك ظاهر گردد و هر كدام بتواند خود را آن گونه كه براى همزيستى لازم است، بسازد.

خواننده گرامى توجه دارد كه ما مسأله را دو جانبه مطرح مى كنيم نه يك جانبه. نمى خواهيم به يكى بى اندازه ميدان بدهيم و ديگرى را خفه و خاموش كنيم.

مى خواهيم بگوييم: محيط خانواده، نبايد محيط قلدرى و حاكميت مطلق مرد يا زن باشد. بايد هركس بتواند در برابر نقطه هاى ضعف ديگرى اظهار نظر و انتقاد و اعتراض كند و ديگرى نيز حق دفاع داشته باشد؛ اما هر دو بايد توجه داشته باشند كه اين را مقدمه درگيرى ها و انتقامجويى هاى طولانى قرار ندهند، بلكه زمينه ساز تفاهم ها و آشتى هاى بهتر و عميق تر و همه جانبه تر باشد.

لطف زندگى در جنگ و كشمكش طولانى نيست، بلكه در صفا و صميميت طولانى است. زن و مرد بايد خود، راز آسايش و آرامش را درك كنند و با توقعات غير معقول، زندگى را به كام خود و ديگرى تلخ ننمايند.

جالب اين است كه بسيارى از زن ها و شوهرها، در ضمن جر و بحث هاى طولانى توجه دارند كه بايد آشتى كنند و در عين حال، آن چنان تاخت و تاز مى كنند كه گويى هرگز نبايد به يكديگر روى آورند. شايد فرخى شاعر به همين درد گرفتار بوده كه مى گويد:.

آشتى كردم با او پس از جنگ دراز

 هم بدين شرط كه ديگر نكند با من ناز.

زن ها بايد بدانند كه اگر جهاد مرد در سنگرها و جبهه ها و حمله ها و دفاع هاى هوايى و زمينى و دريايى است، جهاد آنها در سنگر مقدس خانواده، كوشش و تلاش در راه هر چه بهتر شوهردارى كردن است؛ زيرا امام موسى كاظم(ع) فرمود:.

جِهادُ المَرْأَةِ حُسْنُ التبَعُّلِ؛(12).

جهاد زن، نيكوشوهردارى است.

در عين حال، اگر روزى ايجاب كرد اين حق براى او محفوظ است كه براى دفاع از مكتب و مبارزه با ظلم و استكبار، سلاح بر كف گيرد و جان بازى كند.

زن ها فكر نكنند امروز بيدار شده اند و براى دفاع از حقوق خويش حرف هاى تازه اى مى زنند كه گذشتگان نزده اند، بلكه درصدر اسلام هم زنان مسلمان و روشنفكرى بودند كه خدمت پيامبرْ مى رسيدند و حرف هاى خود را مى زدند و جواب مى گرفتند.

اسماء دختر يزيد، خدمت پيامبر آمد و خود را نماينده زنان ديگر معرفى كرد و مطالب و اشكالات خود را اين گونه توضيح داد:.

خداوند تو را به پيامبرى مبعوث كرد و ما ايمان آورديم. ما زن ها در خانه ها نشسته ايم و خواسته هاى شما مردان را برآورده مى كنيم و فرزند مى زاييم و شما مردان به نماز جمعه و جماعت و عيادت بيماران و تشييع جنازه و حج پياپى و بالاتر از همه جهاد در راه خدا، بر ما برترى يافته ايد. در غيبت شما اموالتان را حفظ مى كنيم و لباستان را آماده مى سازيم و فرزندانتان را تربيت مى كنيم؛ آيا در اجر با شما شريك نيستيم.

پيامبرْ رو به اصحاب كرد و فرمود:.

آيا هرگز در مسائل و مشكلات دينى، سخنى بهتر از اين از زنى شنيده بوديد!.

اصحاب عرض كردند: گمان نمى كرديم زنى اين گونه سخن بگويد.

سپس رهبر عالى قدر اسلام متوجه او شد و فرمود:.

برو به زن ها بگو: اگر شما در برابر همسرانتان، وظيفه همسرى را خوب انجام دهيد و در پى خشنود ساختن آنها باشيد و در راه جلب موافقت آنها كوشش كنيد، با همه اينها برابرى مى كند.

اسماء در حالى كه تكبير و تهليل مى گفت، خوش حال از پيش پيامبر رفت.(13).

اين حقيقت را هم مردها بايد توجه كنند، هم خود زن ها كه در وجود زنان آنچه اصالت دارد قهرمانيگرى درميدان هاى جنگ و سياست و ورزش و... نيست، بلكه آنان از ديدگاه اسلام (ريحانه) زندگى هستند و همچون گل هاى زيبا لطافت و طراوت دارند و اين لطافت و طراوت را نمى شود به دست توفان هاى متداوم اختلاف و مشاجره و ضرب و جرح، سپرد كه: جاى گل در گلدان و در محفل انس و صفاست.

به سخن اميرمؤمنان(ع) بينديشيم كه فرمود:.

إنَّ المَرْأةَ رَيْحاَنَة وَلَيْسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ؛(14).

زن در گلزار زندگى، گل است، نه قهرمان.

اشاره كرديم كه اگر ضرورت ايجاب كرد، همين كه لطافت و طراوت گل را دارد، در جاى خود قهرمانيگرى هم مى كند و همچون جميله پوپاشاى الجزايرى و صدها زن مجاهد و فداكار ديگر، در عرصه مبارزات رهايى بخش، قدم به پيش مى گذارد و افتخارآفرينى مى كند.(15).

اما پرواضح است كه هرگز نبايد اصل را فداى فرع كرد و هرگز مردى نبايد به دليل قدرت جسمى و بعضى جنبه هاى ديگر، از ارزش و اعتبار گلى كه در بوستان خلقت، به نام زن و همسر و مادر و شريك زندگى با يك دنيا طراوت و لطافت روييده و شكفته است، بكاهد و او را اسير مشت و سيلى و لگد و حربه هاى شكننده و جراحت بار كند.

به راستى كه آيين اسلام، دقيقاً به ويژگى هاى زن توجه دارد و به مردان هشدار مى دهد كه مبادا اين گوهر لطيفى كه وسيله دلگرمى و دلخوشى و صفاى زندگى شماست و بى او هيچ و پوچيد، تضييع كنيد و رسالت آسمانى او را در تحكيم و استوارماندن خانواده، فراموش نماييد.

همه اين ويژگى ها در سخن جاودانه و حكيمانه پيامبر اسلامْ نهفته است كه فرمود:.

إنَّما المَرأةُ لَعِبَة مَنِ اتَّخَذَها فَلايُضَيِّعها؛(16).

زن در محيط خانواده وسيله دلخوشى است. مبادا كسى كه او را مى گيرد، ضايعش كند.

شرم آور است دستى كه بايد به نشان هماهنگى و صفا و صميميت، در دست و گردن ديگرى باشد، سيلى هاى گيج كننده و مشت هاى كوبنده و شكننده بزند!.

احمقانه است كه دستى در برابر شريك زندگى خود گاهى مظهر قهر و خشم و زنندگى و كوبندگى و شكنندگى باشد و گاهى در دست و در گردن او - ولابد براى ارضاى يك جانبه غريزه جنسى خود! - به لطف و نوازش بپردازد!.

پيامبر خدا از اين گونه مردم تعجب مى كند و مى فرمايد:.

كَيْفَ تُعانَقُ المَرْأةُ بِيَدٍ ضُرِبَتْ بِها!(17).

چگونه دستى كه زن را زده است، به گردن اوحلقه مى شود!.

يا مى فرمايد:.

أيَضْرِبُ أحَدُكُمُ المَرْأةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعانِقَها!(18).

آيا همسر خود را مى زنيد و بعد با او دست به گردن مى شويد!.

مگر نه قرآن مجيد مى فرمايد:.

فَإنْ أطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عََلَيْهِنَّ سَبيلاً؛(19).

اگر زن ها شما را اطاعت كنند، براى اذيت آنها بهانه جويى نكنيد.

بايد حدود وظايف و مسؤوليت هاى هر يك مشخص شود، تا اگر تخلف كرد، قابل مؤاخذه و تعقيب و حتى تنبيه باشد.

اكثر اختلافات خانوادگى، مخصوصاً اگر از جانب مرد باشد، نتيجه توقعات و انتظاراتى است كه از حدود وظايف و مسؤوليت هاى هر يك خارج است.

اگر انسان به پرونده هاى دادگاه ها نظرى بيفكند، متوجه مى شود كه بيشترِ شكايات زنان از مردان، به خاطر ندادن نفقه و تخلف از وظايف شوهرى است و به ندرت اتفاق مى افتد كه مردى از زنى شكايت داشته باشد كه وظايف لازم خود را انجام نداده است.

زن چه وظايفى دارد حدود اين وظايف چيست قرآن در يك جمله با معرفى زنان صالح، حد و مرز وظايف آنها را مشخص كرده و مى فرمايد:.

فَالصّالِحِاتُ قِانِتِات حِافِظِات لِلْغَيْبِ؛(20).

زنان صالح، در برابرشوهران مطيع و متواضعند و در غياب آنها حافظ مال و ناموس آنهايند.

زن شايسته از نظر قرآن، زنى است كه در برابر شوهر (قانت) يعنى در آنچه مربوط به وظايف (زناشويى) است و نه چيزهاى ديگر، مطيع و متواضع است. چنين زنى در غياب شوهر، بستر و خانه و ثروت او را در معرض دستبرد خائنان قرار نمى دهد.

اگر در خارج از اين محدوده، مرد از زن توقعاتى دارد و زن نمى خواهد يا نمى تواند برآورده سازد، نبايد تحميل و اجبار كرد. در اين جا مرد حق قدرت نمايى و شكايت كردن و پرونده سازى ندارد. چرا با توقعات بى جا انسانى را پريشان و محيط زندگى را صحنه نبرد و كشمكش سازيم! اگر هر كسى به وظيفه خود عمل كند و هر كسى مواظب باشد كه توقعات خود را در حدى كه وظيفه و تكليف ايجاب مى كند، محدود سازد، زندگى، آرامش بخش خواهد بود؛ آن وقت است كه هر كسى قدر گذشت و فداكارى و ايثار ديگران را مى داند و از جان و دل سپاسگزار است.

ما مى گوييم: زن فداكارى كند؛ مادرى كند؛ در زندگى مشترك خانوادگى هر چه در توان دارد، به كار بيندازد و هرچه بهتر، مايه دلگرمى و سربلندى و اطمينان و آسايش شوهر باشد؛ اما مى گوييم: مرد هم بايد بداند كه اينها در قلمرو وظيفه و تكليف و مسؤوليت زن نيست. قرآن وظيفه او را محدود كرده است به آنچه گفتيم. بنابراين، اگر زن فداكارى مى كند، خود را طلبكار او نداند و اجرش را ضايع نكند و اگر فداكارى نكرد، جار و جنجال راه نيندازد و با قهر و غضب و تهديد و ضرب و جرح و پرونده سازى، او را به آنچه وظيفه اش نيست، مجبور نسازد.مرد بايد بداند كه در اين زندگى مشترك و در اين پيوند مقدس، كتاب آسمانى اسلام دو وظيفه بر دوش او نهاده و حق هم همين است:.

 

1. انفاق هزينه زندگى زن در حد متعارف و معمول.

قرآن كريم مى فرمايد:.

الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَبِما أنْفَقُوا؛(21).

مردان تكيه گاه زنانند. به خاطر اين كه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده و به خاطراين كه مردان انفاق مى كنند.

واژه (قوّام) در زبان عربى مبالغه (قيّم) است و قيّم به كسى گفته مى شود كه به رفع حوايج زندگى ديگرى قيام مى كند و از آن جا كه هم در جامعه و هم در خانواده، به واسطه نيرومندى بيشتر، مسؤوليت هاى سنگين ترى بر عهده مردان گذاشته شده است قوام و قيم شده اند.

 

2. حسن معاشرت و رفتار.

قرآن مجيد به مردان چنين دستور مى دهد:.

وَعاشِرُوهُنَّ بِالمَعْرُوفِ؛(22).

با زنان، به (خوبى) معاشرت كنيد.

قبلاً گفته ايم كه: مقصود از (معروف) پسنديده و نيكوست و هدف اين است كه در جامعه اسلامى، نيكى ها معروف و شناخته و بدى ها، منكر و ناشناخته باشد.

در نظام زندگى اجتماعى و خانوادگى، همه بايد نفع برسانند. معروف و پسنديده، در اين نظام اين است كه هرعضوى همان طور كه نفع مى رساند، نفع هم بگيرد و اصالت و استقلال هيچ كس فداى اصالت و استقلال ديگرى نشود.

هنگامى كه قرآن از بعضى از سنت هاى ناپسنديده عربى در مورد زنان، از قبيل به ارث گرفتن آنها و زير فشار گذاشتن آنها براى آن كه از مهريه خود چشم بپوشند، سخن مى گويد، خاطر نشان مى فرمايد كه:.

(بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ.)(23) يعنى، شما زنان و مردان همه اعضاى يك پيكريد و همه به يكديگر نياز داريد و هيچ يك از شما نمى تواند اصالت و استقلال و فرديت ديگرى را فداى اصالت و استقلال و فرديت خود سازد.

وَكَيْفَ تَأخُذُونَهُ وَقد أفضى بَعْضُكُم إلى بعض وَأخَذنَ مِنْكُم مِيثاقاً غليظاً؛(24).

وچگونه آن را مى گيريد، در صورتى كه شما به يكديگر رسيده (ويگانه شده ايد) و زنان از شما پيمانى استوار گرفته اند (و نبايد به يكديگر ضرر بزنيد).

اكنون، هم چارچوب وظايف مرد مشخص است و هم چارچوب وظايف زن. ما باز درباره اين كه معاشرت مرد در محيط خانواده با همسر چگونه بايد باشد و نيز وظايف متقابل آنها به تفصيل بحث مى كنيم. اين جا مى خواهيم ملاك ها و معيارها را مشخص كنيم تا جلوِ آن گونه اختلافاتى كه زاييده توقعات بى جاست گرفته شود و هركس به وظايف خود آشنا باشد و تخلف نكند و نيز با وظايف ديگرى آشنا باشد و توقع اضافى نداشته باشد.

قبل از اين كه درباره كيفيت رفع اختلاف و روش به راه آوردن زن و شوهر براى اداى وظايف خويش، سخن بگوييم، تذكر يك نكته قرآنى به همه مردان را لازم مى دانيم و آن اين است كه: حسن معاشرت با زنان، به قدرى دامنه اش وسيع است كه حتى اگر در دل نسبت به همسر خويش احساس كراهتى هم بكنند، نبايد در رفتارِ آنها تأثيرى بگذارد.

قرآن در اين باره مى فرمايد:.

فَإنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً؛(25).

اگر همسرانتان مورد كراهت شما باشند، بايد توجه داشته باشيد كه ممكن است چيزى را نپسنديد و خدا در همان چيز، خير فراوان قرار دهد.

اين جاست كه خدا در چنين مواردى توصيه به حسن معاشرت كرده و وعده خير فراوان مى دهد.

 

*

چگونگى رفع اختلافات خانوادگي.

اختلافات و مشاجرات و دعواهاى متداوم، براى پيكر خانواده، بيمارى است و لازم است بيمارى را هم از نظر پيشگيرى مورد بحث قرار دهيم و هم از نظر درمان.

گفتار پيش بر محور پيشگيرى اختلافات دور مى زد. اكنون مى خواهيم شمه اى نيز درباره كيفيت رفع اختلاف و درمان سخن بگوييم؛ توجه به وظايف و مسؤوليت هاى خود و طرف مقابل و محدود كردن توقعات به آنچه وظيفه ديگرى است، نه تنها عامل جلوگيرى از بروز اختلاف، بلكه عامل رفع اختلاف نيز هست.

مبارزه با هواى نفس و خودخواهى و غرور و خودپسندى، نه تنها جلو بروز اختلاف را مى گيرد، بلكه مى تواند اختلافات موجود را هم به صلح و آشتى و تفاهم تبديل كند.

گاهى چنين است كه هر يك از طرفين، از ديگرى انتقاداتى دارد و هيچ يك نيز حاضر به پذيرفتن انتقادات ديگرى و برداشتن گامى در جهت تفاهم و توافق نيست.

گاهى چنين است كه يكى از زن و شوهر، از انجام وظيفه خود تخلف مى ورزد، يا زن از اطاعت همسر در محدوده امور زناشويى سرباز مى زند و حاضر نيست طبق گفته قرآن در برابر همسر خويش (قانت) باشد و يا در غياب او حافظ مال و ناموسش باشد. و يا مرد، از دادن نفقه و حسن معاشرت، خوددارى مى كند.

گاهى نيز چنين است كه هر يك از طرفين با سعه صدر، به تذكرات و انتقادات ديگرى توجه مى كند و با صداقت و صميميت، مسائل و مشكلات را حل مى كنند و نيازى به هيچ گونه توصيه و اقدامى از هيچ ناحيه اى نيست.

يكى از حالاتى كه شديداً مورد توجه قرآن مجيد است و بايد براى آن چاره انديشى شود، حالت (نشوز) زنان در زندگى خانوادگى است. اين حالت، نقطه مقابل (قنوت) است. گفتيم: زن (قانت) زنى است كه در محدوده زناشويى، در برابر شوهر، مطيع و متواضع است. بنابراين، زن (ناشزه) زنى است كه در همان محدوده، به عصيان و سركشى روى مى آورد.

قرآن مجيد، از مردان خواسته است كه سعى كنند طبيبانه، در صدد علاج برآيند و گرمى و جذابيت را به كانون خانواده بر گردانند و در اين راه، استفاده از چند تاكتيك را تجويز و توصيه كرده است.

در اين باره مى گويد:.

وَالهتى تَخِافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِى المَضِاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ؛(26).

زنانى كه از نافرمانى آنها بيم داريد، موعظه كنيد و آنها را در بسترها ترك كنيد و بزنيد.

در حقيقت، قرآن مجيد توصيه فرموده است كه از تاكتيك هاى سه گانه موعظه و بى اعتنايى به آنها در بستر خواب و زدن استفاده شود.

به كار بردن اين تاكتيك ها تدريجى است. در درجه اول بايد مرد سعى كند از راه ارشاد و موعظه، زن را به راه آورد؛ اگر اين تاكتيك مؤثر واقع نشد به تاكتيك دوم و سوم، روى مى آورد.

مقصود از رها كردن زن در بستر خواب كه دومين تاكتيك است و در صورت عدم تأثير موعظه و اندرز، به كار گرفته مى شود، چيست.

يك احتمال، ترك همخوابگى است و احتمال دوم، اين است كه بدون ترك همخوابگى، مرد در بستر نسبت به زن بى اعتنايى كند و او را مورد بى مهرى قرار دهد؛ البته احتمال دوم با توجه به كلمه (مضاجع) قوى تر است.

طبيعى است كه اين تاكتيك ها همه مقدمه آشتى و جذب و انجذاب است و نبايد به صورتى عمل شود كه به جاى جذب و انجذاب، دافعه و گريز، حاكم گردد.

زبان موعظه بايد زبانى شيرين و لحن آن بايد لحنى دل نشين باشد. موعظه كننده، حتماً بايد ثابت كند كه دلسوز و امين و خيرخواه است و تسليم هواى نفس و اغراض و مقاصد شيطانى نيست.

مردى كه از اول او را موظف كرده اند كه واعظ باشد، چگونه قابل قبول است كه بلافاصله از او بخواهند كه به (قهر تمام عيار!) روى آورد و اقدام به ترك همخوابگى كند!.

مگر در زندگى زناشويى قاعده صحيح اين نيست كه مرد مظهر احسان باشد!.

آيا بهترين نوع احسان اين نيست كه اگر زن مرتكب خطا و جهالتى بشود، مرد با گذشت و بزرگوارى در صدد اصلاح او بر آيد! آيا راه اصلاح، دورى كردن و فاصله گرفتن در حدى است كه راه آشتى و الفت باز بماند يا بستن اين راه!.

بهتر است براى اين كه مرد بداند تا چه حد وظيفه او در قبال همسر و تحكيم روابط همسرى سنگين است، به سخنى از امام صادق(ع) توجه كنيم.

از آن بزرگوار پرسيدند: حق زن بر مرد چيست كه اگر مرد آن حق را به جاى آورد، مظهر احسان باشد.

فرمود:.

يُشْبِعُها وَيَكْسُوها وَإنْ جَهِلَتْ غَفَرَلَها؛(27).

او را سير مى گرداند و بدنش را مى پوشاند و اگر جهالتى كند، او را مورد گذشت قرار مى دهد.

 

زنى كه در برابر شوهر به نشوز روى آورده، گرفتار نوعى جهالت شده است. جهالت را نبايد با جهالت پاسخ داد. مهم اين است كه اشخاصى كه به جهالت روى آورده اند، اصلاح بشوند و راه اصلاح اين نيست كه جهالت را با جهالت پاسخ دهيم. چنين رويه اى هم براى زندگى خانوادگى مضر است و هم براى زندگى اجتماعى. شيرينى زندگى خانوادگى و اجتماعى، در تجاذب است نه تدافع. جهالت را با جهالت پاسخ دادن، تدافع است؛ اما پاسخ جهالت با وعظ و ارشاد وحدِاقل قهر - كه همان بى اعتنايى در بستر خواب است - زمينه ساز تجاذب است و اميد مى رود كه با به كار گرفتن اين گونه تاكتيك ها بار ديگر پيوند الفت و وحدت، استحكام يابد و دفع و گريز و نفرت، از كانون خانواده رخت بربندد.

 

با اين توضيحاتى كه داده شد، در مورد تاكتيك سوم نيز معلوم است كه هدف، اعمال قدرت و درهم كوبيدن جسم نحيف و اندام لطيف زن نيست.

شايد انسان با يك نظر ابتدايى در مورد سومين تاكتيكى كه در قرآن توصيه شده است، فكر كند كه اسلام خواسته است دست مرد را باز بگذارد تا هرگونه بخواهد درباره زن اعمال قدرت كند و با كتك و مشت و سيلى و لگد او را در برابر خود تسليم نمايد، در حالى كه هرگز چنين نيست.

بديهى است كه زدن مراتبى دارد. از يك پس گردنى بسيار معمولى و بى درد و رنج گرفته تا مرحله اى كه شخص از حركت بيفتد، ولى نميرد، همه زدن محسوب مى شود. تنها آن وقتى كه شخص بر اثر زدن، قلب و پيكرش از كار بيفتد، ديگر زدن نه، بلكه كشتن گفته مى شود!.

نكته مهم اين است كه حد و مرز زدن را چه كسى بايد مشخص كند آيا مرد حق دارد درباره حد و مرز زدن خودش تصميم بگيرد و پيكر نحيف زن مظلومى كه گفتيم: اسلام، (ريحانه) خلقت و گل زيبا و با طراوت بوستان هستى اش مى داند، آن چنان در زير ضربات شلاق و مشت و لگد و سيلى و چوب درهم بكوبد كه پژمرده و ناتوان و رنجور گردد!.

آيا زدن در چه موردى تجويز شده و آن جا كه تجويز شده، چگونه زدنى مراد است! چه كسى بايد حد آن را تعيين كند! شوهر يا مقام ديگرى!.

ما قبلاً گفته ايم كه وجوب اطاعت زن از شوهر و به اصطلاح قرآنى (قنوت) زن، صرفاً در محدوده زناشويى است و شوهر حق اين كه او را به جاروكشى و كهنه شويى و آشپزى و لباسشويى و اين گونه كارها وادار كند ندارد. اينها چيزهايى است كه از راه تفاهم و صميميت و همكارى و همفكرى و گذشت و ايثار بايد به وسيله خود زن و شوهر حل شود و بنابراين، شوهر در اين گونه امور، حتى حق مؤاخذه زن را هم ندارد، تا چه رسد به اين كه بخواهد قلدرى كند و با ضرب و جرح، او را تسليم اراده خود سازد.

مرد بايد بداند كه كلفت يا كنيز به خانه نياورده، بلكه همسر، همكار، همفكر و يار و مددكار به خانه آورده است و از او بايد فقط انتظار (قنوت) و (حفظ) داشته باشد.

بنابراين، تاكتيك هاى سه گانه در محدوده خاص نشوز زن و ترك قنوت است و ربطى به مسائل و امورى كه معمولاً در محيط خانواده، زنان به خاطر همكارى و همفكرى و همدلى انجام مى دهند ندارد. اين، پاسخِ سؤال اول.

اما پاسخ سؤال دوم؛ يعنى: حد و مرز زدن تا كجاست.

خوشبختانه، در اين مورد، اين مرد نيست كه هرگونه بخواهد عمل مى كند، بلكه اسلام، اين قدر او را در اين راه محدود كرده كه اگر بگويم: اين گونه زدن ها به نوازش كردن شبيه تر است تا تنبيه بدنى، گزاف نگفته ام.

زدنى كه اسلام تجويزكرده، زدنى است دوستانه و آشتى انگيز، نه قهر انگيز و رنج و رنجش آور.

وقتى مرد در برابر جهالت زن، حق جهالت كردن ندارد و موظف است كه مظهر احسان باشد، پرواضح است كه دست او براى زدن بسته شده و حق اعمال زور و قدرت مردانه خود را در اين مورد ندارد و بهتر است زور و قدرت خويش را براى جبهه هاى جنگ و دفاع از استقلال ميهن و مكتب نگاه دارى كند.

فقهاى ما مى گويند:.

مرد حق ندارد زن خود را طورى بزند كه جاى آن بشكند، يا زخم و جراحت ايجاد شود و حتى رنگ پوست كبود و سرخ بشود.

لازمه اين مطلب اين است كه: اگر مردى زن خود را طورى بزند كه استخوان بشكند يا جاى آن مجروح شود يا كبود و سرخ گردد، بايد قصاص شود يا ديه آن را طبق دستور اسلام به زن بپردازد.

از امام باقر(ع) روايت شده است كه: (إنَّهُ الضَرْبُ بِالسِواكِ‏(28)؛ مقصود، زدن با مسواك است.).

معلوم است كه وقتى مرد براى زدن همسر، از حربه اى چون مسواك بتواند استفاده كند، تا چه اندازه حق اعمال قدرت پيدا مى كند!.

در قرآن راجع به زدن زن داستان شيرينى داريم:.

ايوب در آن حالت رنجورى و دردمندى به واسطه شكوه همسرش خشمگين شد و او را كه يگانه پرستار مهربانش بود، از خود راند و سوگند ياد كرد كه اگر بهبود يابد، صد ضربه شلاق به او بزند؛ اما هنگامى كه بهبود يافت، خداوند به او دستور داد:.

وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلاتَحْنَثْ؛(29).

يك دسته گياه بردار و او را بزن و با سوگند خود مخالفت نكن.

معلوم است كه اين گونه زدن، به نوازش كردن شبيه تر است تا آزردن و ناراحت كردن!.

بدين ترتيب، بايد در برابر عظمت قرآن و رهبران اسلام سرتعظيم فرود آوريم كه در مسأله زدن زنان، عاملى باز دارنده هستند، نه عامل تحريك كننده!.

زنى كه مى بيند شوهرش در برابر جهالت او، موعظه و ارشاد مى كند و عكس العمل او در برابر اين جهالت، در صورت عدم تأثير موعظه، يك بى اعتنايى در بستر خواب است و در عين داشتن قدرت، به هيچ وجه حاضر به آزردن جسمى او نيست و همچون ايوب، صبر و بردبارى پيشه مى كند، چگونه واكنشى نشان مى دهد!.

يقيناً اگر قابل اصلاح است، با همين تاكتيك ها اصلاح مى شود، و اگر قابل اصلاح نيست، آزردن جسم او نيز دردى را دوا نمى كند و بايد فكر ديگرى كرد.

يكى از نويسندگان مصرى، در توجيه مسأله زدن زن گفته است: (بعضى دچار بيمارى مازوشيسم - كه در مقابل بيمارى ساديسم است - هستند. كسى كه بيمارى ساديسم دارد، از آزار ديگران لذت جنسى مى برد و كسى كه بيمارى مازوشيسم دارد، از آزار خويش!).

وى مى گويد: (با توجه به اين كه بعضى از زنان به يك بيمارى خفيف مازوشيسم مبتلا هستند، قرآن كريم تجويز كرده است كه وقتى موعظه و بى اعتنايى در بستر خواب مؤثر واقع نشد، او را بزنند.).

از وى بايد سؤال كرد: اگر مرد به اين بيمارى مبتلا شد، چه بايد كرد! اگر يكى از اينها گرفتار ساديسم شدند، تكليف چيست!.

وانگهى، در صورتى اين خود آزارى زن مى تواند به حال او مفيد باشد كه واقعا مرد، حقِ آزردن جسمى او را داشته باشد، درحالى كه او حتى حق اين كه طورى او را بزند كه جاى آن سرخ شود نيز ندارد.

به علاوه، اگر زن بيمار است، بايد درمان شود و معلوم است كه زدن، درمان بيمارى او نيست، بلكه تشديد بيمارى است!.

گمان من اين است كه تأثير عاطفى و اخلاقى اين گونه تغييرات، به مراتب بيشتر از اين است كه صريحاً دستور نزدن داده بشود؛ تا تو خواننده گرامى، چگونه بينديشى! اما اگر مرد نتواند با اين گونه تاكتيك ها زن را به راه آورد، چه بايد كرد! اگر خود مرد نيز مقصر باشد و زن هم نتواند با تذكرات، او را متنبه سازد، چاره چيست!.

خلاصه، اگر محبت، جاى خود را به عداوت و گذشت، جاى خود را به شدت عمل و وحدت، جاى خود را به كثرت داد، چه كنيم!.

از قم به كربلا

انتقال ضریح مطهر امام حسین(علیه السلام) از قم به کربلا

ضریح مطهر حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در بعد از ظهر روز يكشنبه 21 آبان91 از مدرسه علمیه معصومیه قم به کربلای معلی انتقال یافت.

این تصویر در تاریخ پنج شنبه 25 آبان ماه به این یادداشت افزوده شد

 

شعر زیبای سید حمید برقعی درباره ضریح جدید امام حسین (ع)

 

چگونه وصف کنم قطره های باران را              رسیده ام به تو اما هنوز هجران را...

بهشت پنجره‌ي دیگری به قم واکرد               که مست کرده هوایش دل خراسان را

تو را گرفته در آغوش خویش شش گوشه      چنان که جلد طلا کوب متن قرآن را

دلم هوای تو کرده به قدر یک مصرع              ببخش وزن غزل را من پریشان را

"بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا"     چه عطر سیب غریبی گرفته ایران را

سکوت کرده ام و خیره بر ضریح توام             که بشنود دلتان التماس باران را

نگاه منتظرم گریه کرد یک دل سیر                تمام فاصله را دشت را بیابان را

دلم گرفته به قول رفیق شاعرمان                 "چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را"

دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح                خدا کند که بسازیم قبر پنهان را

برای حضرت مادر ضریح می سازیم              و دست فرشچیان طرح می زند آن را...

 

 

 

باقي عكس ها را در ادامه مطلب ببينيد


خبر تکمیلی در ظهر پنج شنبه ۲۵ آبان ماه ۹۱؛ به نقل از همشهری آنلاین

* ضریح جدید مرقد مطهر امام حسین(ع) به کربلا منتقل شد

اندیشه > دین- در آستانه فرا رسیدن‌ماه محرم، ضریح جدید مرقد حرم مطهر حضرت امام حسین(ع) با هواپیما از ایران برای نصب به عراق منتقل شد.

براساس این گزارش، این ضریح مطهر که در مدت چهار سال به‌دست هنرمندان برجسته کشورمان و با طراحی و نظارت استاد محمود فرشچیان ساخته شد، با هواپیما به فرودگاه نجف اشرف منتقل شد.

در مراسمی که به‌منظور تحویل گرفتن این ضریح مطهر برگزار شد مسئولان تولیت‌های عتبه‌های علوی، حسینی، عباسی و بعثه مقام معظم رهبری حضور داشتند. 70 درصد از قطعات ضریح جدید ‌ به نجف اشرف انتقال یافت و یک شب در کنار مرقد مطهر امام علی (علیه السلام) نگهداری شد. ضریح جدید دیروز ( چهارشنبه) در میان استقبال مسئولان و عاشقان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به کربلای معلی منتقل شد. این ضریح با طراحی و نظارت محمود فرشچیان هنرمند پیشکسوت نگارگری ایران، ‌با خوشنویسی سیدمحمد حسینی موحد و قلمزنی گروهی به سرپرستی خدادادزاده در کارگاه نجاری آستانه مقدسه در شهر قم ساخته شده است.

این ضریح در مساحت 22.86مترمربع با ابعاد5.04×7.34و ارتفاع4.49متر با 20پنجره ساخته شده که در آن از طلای ۱۸عیار، نقره، مس، استیل و چوب ساج استفاده شده است. برای تاج ضریح و خطوطی که روی ضریح نقش می‌بندد از طلای خالص با عیار ۲۱ استفاده شده است. این ضریح با حضور 85نفر از هنرمندان اصفهانی، شیرازی و قمی ساخته شده که کار قلمزنی روی نقره را استادان اصفهانی در قم انجام داده‌اند.

 

ادامه نوشته

آموزش حفظ قرآن کریم- قسمت پنجم/ یادآوری نکات و خاتمه

دروس آموزش حفظ قرآن كريم

قسمت پنجم

 پايان

يادآوري نكات مربوط به مرور محفوظات

خاتمه

ضميمه 1 جدول حفظ جزء سي / دانلود کنید

ضميمه 2 جدول حفظ ده جزء اول/ دانلود کنید


لینک های كامل دروس حفظ قرآن كريم

درس اول ؛ درس دوم ؛ درس سوم ؛ درس چهارم ؛ درس پنجم

****

*  مجموع دروس را از اينجا به صورت پي دي اف  *

دريافت كنيد

ادامه نوشته

آموزش حفظ قرآن کریم- قسمت چهارم/ درس 14

دروس آموزش حفظ قرآن كريم

قسمت چهارم

 جلسه چهاردهم 

درس چهاردهم: نمونه برنامه عملي براي حفظ ومرور


لینک های كامل دروس حفظ قرآن كريم

درس اول ؛ درس دوم ؛ درس سوم ؛ درس چهارم ؛ درس پنجم

 

ادامه نوشته

آموزش حفظ قرآن کریم- قسمت سوم/ درس 11تا 13

دروس آموزش حفظ قرآن كريم

قسمت سوم

از درس جلسه يازدهم  تا سيزدهم

 

فهرست عناوين:

درس يازدهم: جايگاه یادگیری مهارتهاي ترتيل‌خواني

درس دوازدهم: رعايت تعادل در فرايند حفظ قرآن

درس سيزدهم: اهميت نظم وبرنامه‌ريزي در حفظ قرآن


لینک های كامل دروس حفظ قرآن كريم

درس اول ؛ درس دوم ؛ درس سوم ؛ درس چهارم ؛ درس پنجم

ادامه نوشته

آموزش حفظ قرآن کریم- قسمت دوم/ درس 6 تا 10

دروس آموزش حفظ قرآن كريم

قسمت دوم

از درس جلسه ششم تا دهم

فهرست عناوين:

درس ششم: مرور (تكرار) محفوظات (2)

درس هفتم: تثبيت محفوظات

درس هشتم: ترميم محفوظات

درس نهم: حفظ و مرور آيات مشابه

درس دهم: حضور در جلسات و كلاس‌هاي حفظ


لینک های كامل دروس حفظ قرآن كريم

درس اول ؛ درس دوم ؛ درس سوم ؛ درس چهارم ؛ درس پنجم

ادامه نوشته

آموزش حفظ قرآن کریم- قسمت اول/ درس 1 تا 5

دروس آموزش حفظ قرآن كريم

از درس جلسه اول تا پنجم

فهرست عناوين:

درس اول: فضیلت و برکات حفظ قرآن

درس دوم: بهترين روش براي حفظ قرآن

درس سوم: نكات كليدي پيش از آغاز حفظ قرآن

درس چهارم: مراحل حفظ يك مقطع

درس پنجم: مرور (تكرار) محفوظات (1)


لینک های كامل دروس حفظ قرآن كريم

درس اول ؛ درس دوم ؛ درس سوم ؛ درس چهارم ؛ درس پنجم

 

ادامه نوشته

پیامدها و راههای درمان استمناء و خودارضایی

سوال: اين بيماري روحي است يا جسمي ؟ روش هاي درمان آن چيست؟

در این زمینه اختلاف نظر هست .برخی می گویند این کار بیماری است و برخی اعتقاد ندارند .اما چیزی که یقینا بیماری محسوب می شود اعتیاد به این کار است. 

به نظر من خود این کار بیماری نیست اما عامل بسیاری از بیماری های روحی و جسمی خواهد شد.

اما راهکاری ترک این کار در قدم اول بالا بردن ایمان و ترس از آخرت و قبر قیامت و همچنین خواندن زیاد قرآن و تدبر در معانی آن و اهتمام به خواند آیاتی که در مورد قیامت وجهنم و بهشت است. 

همیشه حاضر و ناظر دانستن خدا و یقین داشتن به این امر که نامه اعمال ما همیشه بر امام زمان عرضه می شود و همچنین تصور اینکه روزی زشتی این کار نزد دیگران جلوه گر می شود و انسان تاب تحمل خجالت کشیدن را ندارد 


راههاي موقت :

- ورزش بسيار بسيار سنگين تا سر حد خستگي
- روزه گرفتن ( عدم مصرف غذاهاي محرك مثل شكلات و موز
- عدم مشاهده فيلمها و عكسهاي سكسي و محرك
- عدم خواندن داستانهاي پور نوگرافي
-پر هيز از تنهايي
- پر كردن كامل وقت خود تا جايي كه وقت بيكاري براي خيالپردازي نماند
- عدم معاشرت با دوستاني كه فكر و ذكرشان شهوت است .
- عدم تمركز و اختلاط بر روي اندامهاي بانوان و يا پر هيز از صحبت كردن شهوت آميز با جنس مخالف.
-پر نبودن شکم قبل از خواب
- عدم پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان 
- پرهیز از نگاه كردن به مناظر، فيلم ها و تصاوير تحريك كننده ((این مورد خیلی مهم است واگر کسیه با چنین چیزی مواجه شد سریع چشم خود را باید ببند و يا به زمين و يا آسمان نگاه كند))
- از شنيدن و خواندن مباحث و مطالب جنسي و حتي شوخي هاي جنسي وتحريك كننده و فكر كردن در اين امور جدا" پرهیز شود
- از خوردن موادغذايي كه محرك است مانند : خرما، پياز، فلفل ، تخم مرغ ، گوشت قرمز،غذاهاي پرچرب، حتي المقدور اجتناب و به ميزان ضرورت اكتفا شود
 -قبل از خواب حتما" مثانه تخلیه شود
- از نوشيدن افراطگونه آب و مايعات پرهيز شود( به خصوص شب ها و قبل از خوابيدن ) . 
- هيچ گاه بدن عريان خود را در آينه نگاه نكنيد 
- از دست ورزي اندام جنسي خود اجتناب شود مخصوصا در هنگامی که انسان در رختخواب است
- هرگز به رو نخوابيدن
- در هنگام هجوم افكار جنسي شديد، نباید در مكان خلوت و دور از نظر ديگران بسر برد بلكه باید در مجالس عمومي وارد شد و یا اینکه در این حالت به دوستان تلفن زده و با آنان در مورد مسائل روزمره و متفرقه صحبت کرد تا کاملا حالت انسان طبیعی شود  
-روزه اخلاقي يعني ، ميزان صرف غذا را كاهش و فاصله هر وعده غذا را افزايش د و به حداقل خوراك اكتفا نمودن
- رفتار متکبرانه با نامحرم و پرهیر جدی از سخنان ملايمت آميز با آنها و همچنین پرهیز از نرمي و لينت در كلام با نامحرمان
- اجتباب از قرار گرفتن با جنس مخالف در مکان خلوت حتی برای آموزش..
-تا قبل از اينکه خواب انسانرا فرا نگرفته به رختخواب نرفتن (سعی کنيدزمانيکه ميخواهيد به رختخواب برويد با خواندن کتاب يا تماشای تلويزيون افکارجنسی را از خوددور کنيد)
-به محض بيدار شدن رختخواب را ترک کردن
-اگر کسی احتمال می دهد در حمام مورد هجوم افکار جنسی قرار میگیرد استحمام خود را به حداقل برساند و در اوقاتی به حمام برود که احتمال هجوم افکار کم باشد 
 
راه هاي دايم :
راه دايم ترك استمنا ازدواج از نوع دايم يا موقت است

منبع:سايت المبين


«استمنا» يا «خودارضايي» يكي از راه هاي انحرافي در ارضاي ميل جنسي است كه نسل جوان را در معرض آسيب هاي جدي قرار مي‏دهد.
 از همين رو مي‏توان آن را نوعي انحراف جنسي يا بيماري ناميد كه با جديت بايد در درمان آن كوشيد. 

آسيب هاي ناشي از خودارضايي به گونه هاي مختلفي تقسيم ‏پذير است كه به اختصار به برخي از آنها اشاره مي‏شود:

بطور کلی چهار نوع آسیب در پرتوی استمناء یافت می شود :
 يك. آسيب هاي جسماني
دو. آسيب هاي روحي و رواني‏ ضعف حافظه و حواس‏پرتي،
سه. آسيب هاي اجتماعي‏ ناسازگاري خانوادگي،
چهار. آسيب هاي معنوي و اخروي

این آسیب ها به عنوان سرشاخه های این مقاله بشمار می رود (تا پایین با رنگ ابی مشخص شده اند ) و در هر شاخه مواردی از آسیب های این عمل بررسی شده: 
يك. آسيب هاي جسماني
‏يكي از روش هاي شناخت پيشرفت بيماري ها در پزشكي، مرحله‏ بندي (staging) علايم بيماري است. براين اساس، برحسب عوارض ايجاد شده در بيمار مبتلا به خودارضايي، سه مرحله (stage) بيان شده است:
1- مرحله مشكل ساز (Problematic) 
در افرادي كه مدتي است گرفتار خودارضايي شده اند، زودرس ترين عوارض ناشي‏از خودارضايي عبارت است از:
 الف. خستگي و كوفتگي (Fatigues/Tiredness)، 
ب. عدم تمركز حواس (Lack of concentration)،
 ج. ضعف حافظه (Poor memory)، 
د. استرس و اضطراب

2-(Stress/Anxiety). . مرحله گرفتاري شديد (Severe) 
بروز علايم زير در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است كه شدت ابتلاي وي يا مدت آن بيش از مرحله اول است و در نتيجه عوارض شديدتري ظاهر شده است:
 الف. خستگي و كوفتگي (Fatigues/Tiredness)، 
ب. نوسان خلق يا تغييرات سريع خلقي (Mood swings)، 
ج. حساسيت بيش از حد و زودرنجي ( Irritability)، 
د. كمردرد (Lower back pain)، ه. نازك شدن موها (Thinning hair)،
 و. ناتواني جنسي زودرس در جواني (Youth impotence)،
 ز. بي‏خوابي يا بدخوابي و مشكلات مشابه 

3-(Insomnia/Sleep problem). . مرحله گرفتاري بسيار شديد يا حالت اعتياد (Addictive):
 الف. خستگي و كوفتگي (Fatigues/Tiredness)، 
ب. ريزش شديد موها (Severe hair loss)، 
ج. تارشدن ديد چشم ها (Blurred vision)، 
د. وز وز گوش (Buzzing in the ears)، 
ه. انزال زودرس و غيرارادي يا خروج مني به صورت قطره قطره ( prematurelyEjaculation)، 
و. درد كشاله ران و ناحيه تناسلي (Groin/Testicular pain)، 
ز. دردهاي قولنجي در ناحيه لگن و استخوان دنبالچه ( the pelvic cavity or tail bonePain or cramps in). 

نحوه پيدايش عوارض‏ در دانش پزشكي، روند پيدايش علايم يك بيماري و چگونگي بروز عوارض و نشانه هاي كلينيكي، در شناخت هر چه بيشتر يك بيماري بسيار مهم است و مي‏تواند پزشك را در تشخيص و درمان بهتر بيماري و مريض را در پيشگيري كمك كند. به اين دليل مناسب است درباره نحوه پيدايش برخي از عوارض خود ارضايي كه در به آن اشاره شد بيشتر به آن توضيح داده شود تا خواننده عزيز با روند پيدايش اين عوارض، يا به اصطلاح پاتوفيزيولوژي (Pathophysiology) آن آشنا شود.

 1. خستگي و كوفتگي:
 انقباض شديد و يك مرتبه تمام عضلات بدن در جريان انزال (ارگاسم يا اوج لذت جنسي)، باعث مصرف سريع مواد غذايي ذخيره شده در عضلات و به طور عمده كاهش گليكوژن (ماده اصلي لازم براي توليد انرژي عضلاني) مي‏شود. خستگي عضلاني تقريبا با سرعت تهي شدن عضلات از گليكوژن رابطه مستقيم دارد و هرچه اين سرعت بيشتر باشد، خستگي بيشتر است ‏فيزيولوژي گايتون، ترجمه دكتر فرخ شادان، تجديد نظر هفتم، 1986 (تهران: چهر، 1365)، ج 1، ص 313.. در خودارضايي، به علت انقباض هاي مكرر عضلات بدن، ذخاير گليكوژن عضلات به سرعت تمام مي‏شود و خستگي و كوفتگي هميشه از عوارض بديهي آن است. 

2- ريزش مو: 
خودارضايي به تدريج با تغييرات هورموني و شيميايي كه در بدن ايجاد مي‏كند، باعث افزايش هورمون جنسي مردانه؛ يعني، تستوسترون به دي هيدرو تستوسترون (DHT=Dihydrotestosterone) مي‏شود كه از عواقب بالا بودن ماده DHTدر خون، ريزش موها و تاسي و بزرگ شدن پروستات و عوارض ناشي از آن در پيري است.

3. خود ارضايي مكرر باعث تحريك بيش از حد سيستم عصبي پاراسمپاتيك و افزايش تخليه اَسِتيل كولين (Acetyle Choline) از انتهاي اين رشته ها در مغز مي‏گردد 

 اين خود باعث پاره‏اي از عوارض جسماني و رواني، چون حواس‏پرتي (Absentmilndedness)، كمي حافظه (Memory)، عدم تمركز حواس، سياهي رفتن چشم و در نهايت تاري ديد مي‏شود. تمام اين علامت ها ناشي از تغيير تعادل ميزان مواد شيميايي موجود در مغز است كه بين سلول هاي عصبي رد و بدل مي‏شود و انتقال پيام هاي مختلف را بر عهده دارد.

4_. برخي نيز بر اين عقيده‏اند كه علت بروز اختلالات مغزي (مانند حواس پرتي، عدم تمركز حواس و كاهش حافظه) ناشي از ظرفيت عظيمي از انرژي بدن است 

در هر بار انزال، تخليه شده و هدر مي‏رود؛ زيرا مايع مني حاوي مقدار بسيار زيادي DNA (هسته 400-300، اسپرمي كه در هر انزال خارج مي‏شود)، RNA آنزيم ها، پروتئين ها، مواد قندي، لسيتين (Lecithin)، كلسيم، فسفر، نمك هاي بيولوژيك، تستوسترون و... است. اين ذخاير عظيم انرژي - كه بايد در بدن براي رشد و تقويت بخش هاي مختلف مورد استفاده قرار گيرد - بيهوده و به طور مكرر از بدن خارج مي‏شود و هر كدام عوارضي را به دنبال مي‏آورند. براي مثال از آنجا كه سلول هاي خوني و پلاكت ها در مغز استخوان ها توليد مي‏شود و به تكامل نهايي مي‏رسد و براي توليد آنها نيز انرژي بسيار زيادي مورد نياز است؛ در افراد گرفتار خودارضايي، تكامل مغز استخوان و در نتيجه توليد سلول هاي خوني با مشكل مواجه شده و منشأ كم خوني، ضعف و خستگي در اين افراد است. نيز دفع فسفر و ليستين بيش از حد از طريق انزال هاي مكرر، باعث كاهش ذخاير اين مواد مي‏شود كه مواد حياتي براي سلامتي سلول هاي عصبي هستند و در نتيجه اختلال عملكرد سيستم عصبي، مانند حواس پرتي، عدم تمركز حواس و... بروز خواهد كرد. .

دو. آسيب هاي روحي و رواني‏:

ضعف حافظه و حواس‏پرتي،
اضطراب،
 منزوي شدن و گوشه‏گيري،
 افسردگي، 
بي‏نشاطي و لذت نبردن از زندگي،
 پرخاشگري،
 بداخلاقي و تندخويي،
 كسالت دائمي و ضعف اراده، 
احساس حقارت، 
عدم اعتماد به نفس، 
احساس گناه و عذاب وجدان بروندادهاي رواني و روحي خودارضايي است.

سه. آسيب هاي اجتماعي‏ ناسازگاري خانوادگي، 
بي‏ميل شدن به همسر و ازدواج،
 ناتواني در ارتباط با جنس مخالف و همسر، 
احساس طرد شدن، 
از بين رفتن عزّت، پاكي، شرافت و جايگاه اجتماعي،
 دير ازدواج كردن 
و لذت نبردن از زندگي مشترك‏ 

چهار. آسيب هاي معنوي و اخروي‏
هيچ يك از آسيب هاي پيش گفته، به اهميت آسيب هاي معنوي نيست؛ زيرا آسيب هاي معنوي، جان و دل و به عبارت ديگر كنه حقيقت وجود آدمي را تباه مي‏سازد. خودارضايي از نظر دين يك گناه است و به تعبير قرآن زنگار بر دل مي‏نهد: «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلي‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»؛ «چنين مباد! بلكه اعمال (ناشايست) دل هاي آنان را زنگار زده است».مطففين (83)، آيه 24. زنگ يا زنگار در اشياي مادي، همان چيزي است كه روي فلزات و اشياي قيمتي مي‏نشيند و معمولاً نشانه پوسيدن و از بين رفتنِ شفافيت و درخشندگي آن و در نهايت ضايع شدن و از بين رفتن آن است. علامه طباطبايي در تفسير الميزان ‏مي‏فرمايد: از آيه شريفه سه نكته استفاده مي‏شود:
1. اعمال زشت، نقش و صورتي به نفس و روح انسان مي‏دهند؛
 2. اين نقش و صورت خاص، مانع آن است كه نفس آدمي حق و حقيقت را درك كند؛
 3. نفس آدمي به حسب طبع اوليه‏اش صفا و جلايي دارد كه با داشتن آن، حق را آن طور كه هست درك مي‏كند. طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، (تلخيص)، (قم: دفتر انتشارات اسلامي، بي‏چا، بي‏تا)،
 همچنين آسيب هاي معنوي جهان گذران را در مي‏نوردد و اگر اصلاح نگردد، حيات جاودان آدمي را در معرض تباهي و شوربختي قرار مي‏دهد. از اين رو نصوص ديني نسبت به آن هشدارهاي لازم را داده ‏اند.
پيامبر اكرم‏صلي الله عليه وآله وسلم در اين باره مي‏فرمايد: «ناكح الكف ملعون»؛«ملعون است كسي كه خودارضايي كند» ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، ج 12، ص 5654..
امام صادق‏عليه السلام نيز مي‏فرمايد: «با سه گروه خداوند در روز قيامت سخن نمي‏گويد و پاكشان نمي‏خواند و عذابي دردناك دارند، از آن سه‏اند، خودارضايي كننده و كسي كه لواط دهد»همان، ح 19049.. 
در روايات ديگري امام صادق‏عليه السلام خودارضايي را گناه عظيم و مورد نهي الهي معرفي فرموده است‏همان، ح 19050..

منبع:سايت المبين

در شب زفاف چه باید کرد؟ / آشنایی با انواع مدل های نزدیکی و مجامعت (تصویری)



شب عروسی (زفاف) اولین شب شروع زندگی مشترک و یکی از شب های بسیار مبارک است . مبارکی آن از این جهت است که در روایت آمده مؤمن با ازدواج و عروسی کردن نیمی از ایمانش تکمیل می شود. به همین جهت در منابع اسلامی آداب فراوانی برای آن ذکر شده است. در این شب دعا مستجاب است و فرشتگان رحمت خدا را برای عروس و داماد نازل می کنند.
از آموزه های دینی به دست می آید، همبستر شدن زن و شوهر و ارضای غریزه جنسی از این راه عبادت محسوب می شود و حتی در روایتی آمده است اگر کسی عمل نزدیکی با همسرش را همراه با آداب و رسوم آن زود به زود انجام دهد ، به یکی از سنت های پیامبران(ص) عمل کرده است.
نکاتی که در این جا باید بر آن تأکید کرد این است که :
1- در انسان برخلاف سایر جانداران، کیفیت همبستر شدن و انجام رفتار جنسی با همسر غریزی نیست ، بلکه آموختنی است و باید روش صحیح آن را یاد گرفت، گرچه اصل وجود غریزه جنسی غریزی و فطری است. به همین دلیل یکی از ضروریات برای هر پسر و دختر جوان که تصمیم بر ازدواج دارند، این است که دانستنی های لازم برای این کار را یاد بگیرند. این دانستنی ها شامل: مقدمات همبستر شدن، شناخت نیازهای عاطفی یکدیگر در هنگام آمیزش و رعایت آن، شناخت راه های مختلف همبستر شدن، آگاهی از راه های جلوگیری از بارداری، تنظیم خانواده، آگاهی از احکام شرعی آن اعم از زمان و مکان آمیزش و مسائل دیگر آن مثل غسل و امثال آن، رعایت بهداشت ظاهری مثل مسواک زدن، خوشبو بودن و امثال آن، آگاهی از نکات بهداشتی آمیزش و رعایت آن، آگاهی ضمنی از اختلال های جنسی که در صورت وقوع، سریعا برای معالجه اقدام کنند و صدها نکته ریز و درشت که بیان آنها در این جا مقدرو نیست و برای فراگیری آن لازم است به کتاب های مفیدی که در این زمینه تألیف شده مراجعه شود.

2- رسیدن زن و شوهر به اوج لذت جنسی (ارگاسم) ، یکی از علائم انجام شدن موفقیت آمیز آمیزش جنسی است. اما با تأسف باید بگوییم بسیاری از همسران به دلایل مختلف که مهمترین آن عدم آگاهی است، از انجام رضایت بخش این عمل ناتوانند و به همین جهت به مشکلات زیادی اعم از جسمی و روانی مبتلا می شوند. حتی طبق آماری که روان شناسان و کارشناسان امور خانواده ارائه کرده اند بیش از 75 درصد از عوامل اختلاف های خانوادگی ریشه در این موضوع دارد. حتی شیخ اجل سعدی در گلستان در ضمن داستانی می گوید:
زن کز بر مرد بی رضا برخیزد
زان خانه و زان سرا بلا برخیزد

3- در رسیدن به اوج لذت جنسی، که علامت آن انزال در زن و مرد است، بین زن و مرد تفاوت وجود دارد و معمولا مرد بسیار زودتر از زن به این مرحله می رسد. به همین خاطر بسیاری از مردان وقتی به ارگاسم می رسند ، دست از کار می کشند؛ در حالی که هنوز همسرشان به ارگاسم نرسیده است. رها کردن زن دراین حالت باعث می شود مشکلات جسمی زیادی از جمله ایجاد درد در ناحیه کمر و شکم برایش به وجود آید. پس لازم است مرد به این نکته توجه کند و قبل از آمیزش، همسرش را با تحریک نقاط حساس زن ، او را برای این کار آماده کند.
در روایات فراوانی این موضوع مهم بیان شده و تصریح می کند یکی از آداب همبستر شدن با همسر ، ملاعبه یعنی تحریک زن از طریق لمس و مالش بدن و در آغوش گرفتن و ... است . حتی در حدیثی آمده است مردی که قبل از نزدیکی با همسرش ملاعبه کند، مورد نظر و لطف و رحمت ویژه خدا قرار می گیرد.

آداب روابط زناشویی زن و مرد دو قسم است:

الف - آداب شب زفاف که عبارت است از :
1- ابتدا عروس و داماد وضو بگیرند.
2- تکبیر گفتن در این شب ؛
برخلاف مراسم جاهلیت - که متأسفانه عده‏ای در عصر ما به بعضی از آنها گرفتاراند و شب زفاف را به بی عفتی و بی غیرتی و گناه تبدیل میگذرانند - در اسلام ، نخستین حرکت سازنده زندگی مشترک ، با شعار «تکبیر» آغاز می گردد .
3- خواندن دو رکعت نماز ؛
خواندن این نماز با حال خضوع و خشوع و دعای ذیل در سرنوشت عروس و داماد بسیار مؤثر است: «اللهم ارزقنی الفتها و ودّها و رضاها بی و ارضنی بها و اجمع بیننا باحسن اجتماعٍ و انفس ائتلاف فانّک تحب الحلال و تکره الحرام؛ خدایا الفت و مودت و رضایت زن را نسبت به من و رضایت مرا نسبت به او، بر من ارزانی دار و میان ما را به بهترین وجه مجتمع نما و نیکوترین الفت را به ما عطا کن، همانا تو حلال را دوست می داری و حرام را زشت می شماری».
4- خواندن دعا و نیایش، که بعد از خواندن نماز زفاف صورت می گیرد.
5- دست گذاشتن داماد بر پیشانی عروس ؛
پس از ورود عروس به حجله ، داماد در حالی که رو به قبله می ایستد، دست خویش را بر پیشانی عروس بگذارد و برای خود و عروس و اولاد آینده‏شان ، چنین دعا کن: «اللهم بامانتک اخذتها و بکلماتک استحللت فرجها، فان قضیت لی منها ولدا فاجعله مسلما سویّا ولا تجعله شرک شیطان؛ خدایا این زن را به امانت از تو گرفتم و با کلمات تو او را حلال کردم، اگر از این زن فرزندی برای من مقرر فرمودی او را پربرکت و پارسا قرار ده و برای شیطان در او بهره‏ای قرار مده».

ب - آداب عمومی ( مستحبات) زناشویی:
1- گرفتن وضو
2- گفتن بسم اللّه‏
3- در هنگام جماع تعجیل نکند و زن را برای آن آماده کند تا او هم کاملاً لذت ببرد.
4- جماع در شب‏های دوشنبه، سه شنبه، پنج شنبه یا جمعه باشد.
5- هنگام جماع با زن ملاعبه و بازی کند تا او کاملاً آماده شود.
6- جماع را وقتی انجام دهد که زن میل دارد.
7- بهتر است نزدیکی در اول شب نباشد ، بلکه ساعاتی بعد از خوردن شام باشد ، زیرا معده پر است و نزدیکی موجب قولنج و فلج و چکیدن بول و فتق و ضعف بینایی و برخی بیماری های دیگر می شود.
امام رضا(ع) فرمود این عمل را در آخر شب انجام دهید. زیرا برای بدن صالح تر و مایه امید بیش تر و ذکاوت بیش تر برای فرزند کهبه دنیا می آید ، می باشد. (سفینه البحار ، ج 1، ص 181)

منبع:سایت پاسخگو


انواع مدل های نزدیکی و مجامعت را در ادامه مطلب ببینید( تنها و تنها ویژه متاهلین)
استفاده غير ضروري از ادامه مطلب مشكل شرعي دارد
ادامه نوشته

وظایف زنان از دیدگاه پیامبر اسلام

بانويى خدمت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد:
يا رسول الله ! حق شوهر بر زن چيست ؟
حضرت فرمود:

1. زن بايد از شوهرش اطاعت كند و از فرمان او خارج نشود.

2. زن نبايد بدون اجازه شوهر از مال او صدقه بدهد.

3. زن نبايد بدون اجازه شوهر روزه مستحبى بگيرد.

4. زن بايد در همه حال (جز در موارد ممنوع ) خود را به شوهرش عرضه كند و در اختيارش قرار گيرد.

5. زن نبايد بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود و اگر بدون اجازه از منزل شوهر خارج گردد، مورد لعن ملائكان آسمان ، زمين و فرشتگان غضب و رحمت ، قرار مى گيرد تا به خانه اش برگردد.

منبع: داستانهاى بحارالانوار جلد5،محمود ناصرى

عذاب زنان در دوزخ

در اين جا به عذاب برزخى دسته اى از زنان مجرمى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در شب معراج آن ها را ديد توجه فرماييد.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: روزى من و فاطمه بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم وارد شديم ديديم آن حضرت به شدت گريه مى كند. عرض كردم : يا رسول الله ! پدر و مادرم به فدايت باد. چرا مى گرييد؟
فرمود: يا على ! شبى كه مرا به معراج و آسمان ها بردند زنان امتم را در عذابى سخت دچار مى ديدم ، حال به فكر آن ها افتادم و از شدت عذابى كه بر آن ها وارد مى شد مى گريم .
زنى را ديدم كه به موهاى خود آويخته شده و مغز سر او در اثر حرارت و گرمى آتش به جوش آمده بود. او زنى بود كه موهاى خود را از نامحرم نمى پوشانيد.
زنى را ديدم كه به زبان آويخته شده بود از آب سوزان جهنم در حلق او مى ريختند. او زنى بود كه با زبان ، شوهر خود را اذيت مى كرد.
زنى را ديدم كه به پستان هاى خود آويخته شده بود، و او زنى بود كه شوهرش را به خود راه نمى داد و از رختخواب دور مى كرد و مانع مقاربت او مى شد.
زنى را ديدم كه گوشت بدن خود را مى خورد و آتش از زير او شعله مى كشيد. او زنى بود كه براى غير شوهر زينت مى كرد.
زنى را ديدم كه پاهاى او را به دست هايش محكم بسته اند و مارها و عقرب ها بر او مسلط بودند (و او را نيش مى زدند). او زنى بود كه بدن و لباسش دائما كثيف بود و از جنابت و حيض غسل نمى كرد و خود را تميز و پاكيزه نگه نمى داشت ، به نماز اهميت نمى داد و براى آن وضو نمى گرفت .
زنى را ديدم كه در تنورى از آتش به پاهاى خود آويخته شده (و سر او آويزان بود) او زنى بود كه بدون اجازه شوهر از خانه بيرون مى رفت .
زنى را ديدم كه كور و كر و گنگ بود و در تابوتى از آتش قرار داشت و مغز سرش از بينيش خارج مى شد و بدنش در اثر جذام و برص قطعه قطعه شده بود. او زنى بود كه بچه از زنا به وجود مى آورد و او را به گردن شوهر مى انداخت .
زنى را ديدم كه گوشت هاى بدن خود را از جلو و عقب با قيچى هايى از آتش قيچى مى كرد. او زنى بود كه خود را به نامحرم عرضه مى كرد و باكى از زنا دادن نداشت .
زنى را ديدم كه دست ها و صورت او آتش گرفته بود و روده ها و چيزهاى اندرون خود را مى خورد. او زنى بود قواده (زنى كه دلال است ، زنان را براى مردان بياورد و واسطه زنا باشد.)
زنى را ديدم كه صورتش مانند صورت سگ بود و آتش از عقب او داخل مى شد و از دهانش بيرون مى آمد و ملائكه با گرزهاى آتشين بر سر و بدن او مى كوبيدند. او زن غنا خوان و آرايش گر و نوحه كننده و حسود بود.
سپس آن حضرت فرمود: واى بر زنى كه شوهر خود را به غضب آورد و او را ناراحت كند، خوشا به حال زنى كه شوهرش از او راضى باشد.
منبع: انسان از مرگ تا برزخ، نعمت اله صالحى حاجى آبادى

دانلود ۵ جلد از کتاب داستانهای بحارالانوار – PDF

 

کتاب داستان های بحار الانوار

نوشته: محمود ناصری

دانلود

نگاهي اجمالي به ديدگاه اسلام در باب پوشش مشكي+ پوشش حضرت فاطمه زهرا(س)

شبهه: آن‎گونه كه بعضي ادعا كرده‎اند آيا از روايات مي‎توان كراهت حجاب تيره، مثل چادر مشكي را اثبات نمود؟[28]

پاسخ: اولاً، چگونه ممكن است كه بر اساس ادله‎ي طرح شده در مباحث قبلي، رنگ جلباب و چادر قرآني، همانند رنگ چادرهاي رايج فعلي مشكي باشد، ولي بتوان در روايات معصومين(ع) حديث معتبري مخالف قرآن، درباره‌ي كراهت استفاده از چادر مشكي پيدا نمود؟ آيا ممكن است اهل بيت(ع) به عنوان بهترين مفسران و شارحان قرآن مجيد، در احاديث خود مطلبي خلاف قرآن فرموده باشند؟ پر واضح است كه پاسخ اين سؤال منفي است؛ زيرا يكي از ملاك‎هاي صحت و سقم احاديث، موافقت و مخالفت محتواي آنها با قرآن است. براساس ملاك ياد شده، فرضاً اگر روايتي درباره‎ي كراهت پوشش مشكي بانوان وارد شده باشد فاقد ارزش و اعتبار است.

ثانياً، رواياتي كه از ظاهر آنها كراهت سياه‎پوشي استفاده مي‎شود، از نظر سند ضعيف‌اند. فقيه ژرف‎انديش، مرحوم صاحب جواهر[29] و مرحوم خويي[30] نيز به ضعف سندي روايات مورد نظر تصريح كرده‎اند؛ بنابراين، به دليل ضعف سند، اين‎گونه روايات قابل استناد نيستند و نوبت به بررسي دلالت آنها نمي‎رسد.

ثالثاً، ممكن است ادعا شود به دليل متعدد بودن رواياتي كه ظاهر آنها دلالت بر كراهت پوشش سياه دارد؛ و نيز به دليل اين كه ضعف سند روايات در مستحبات و مكروهات، مانند مورد بحث، خيلي مهم نيست، پس مي‎توان در دلالت آنها بحث كرد.

با فرض صحت ادعاي فوق، بر اساس فحص و جست‌وجوي مفصلي كه در احاديث انجام گرفت، حتي يك حديث درباره‎ي كراهت پوشش چادر مشكي بانوان نيافتيم؛[31] بنابراين، همان گونه كه مرحوم صاحب جواهر فرموده‎اند، روايات مربوط به كراهت سياه‎پوشي، شامل زنان نمي‎شود. ايشان در كتاب فقهي عميق و معروف خود نقل كرده‌اند:

طبق تصريح كتاب‌هاي متعددي از علماي اماميه، كراهت پوشش سياه مختص مردان است؛ زيرا شارع مقدس پوشش غليظ‎تر و بيش‌تري براي زنان هنگام مواجهه با نامحرم قرار داده است[32] و رنگ مشكي، در مقايسه با رنگ‎هاي ديگر، به نحو بهتري پوشش غليظ‎تر و بيش‌تر را تأمين مي‎كند.[33]

بنابراين، طبق نقل مرحوم صاحب جواهر، كراهت پوشش مشكي، مختص مردان است.

به دليل اختصاص كراهت پوشش مشكي به مردان، آن هم در غير از كفش، عمامه و عبا، حتي يك نفر از فقيهان برجسته‌ي شيعه به كراهت چادر مشكي زنان فتوا نداده است، بلكه برعكس، بعضي از مراجع تقليد، مثل رهبر معظم انقلاب اسلامي، آيت الله خامنه‎اي به عدم كراهت چادر مشكي تصريح كرده‎اند و بعضي نيز، مانند آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله تبريزي بالاتر از عدم كراهت، به برتري حجاب با چادر مشكي فتوا داده و فرموده‎اند:

چادر مشكي بهترين نوع حجاب است.[34]

 

ü آيا ميتوان از ظاهر بعضي روايات، مثل روايت «پيامبر(ص) از پوشش لباس مشكي، غير از سه مورد خفّ (نوعي كفش چرمي نازك) عمامه و كسا كراهت داشت»،[35] استفاده نمود كه پوشش لباس مشكي به طور مطلق و مشترك براي مرد و زن كراهت دارد؟

ý اولاً، با فرض چشم‏پوشي از ضعف سند روايت فوق، ترديدي نيست كه اساساً زن و مرد در برخي از موارد، از جمله پوشش و لباس، داراي احكام متفاوتي هستند؛ بنابراين، در خصوص احكام پوشش، نمي‎توان به قاعده‌ي اشتراك زن و مرد در احكام تمسك جست؛ مثلاً جامه‌ي زربافت و حرير براي زن جايز است، ولي براي مرد جايز نيست[36]. مقدار پوشش زنان، طبق نظر مشهور فقها، همه‌ي بدن به استثناي گردي صورت و دو دست از مچ تا نوك انگشتان است،[37] ولي مقدار پوشش مردان كم‌تر است؛ حتي از نظر رنگ پوشش نيز، استفاده از لباس احرام سفيد براي مردان مستحب است، ولي زنان مجازند، به استثناي بعضي لباس‎هاي خاص مثل حرير محض، با هر لباسي، حتي داراي رنگ غير سفيد محرم شوند[38].

بنابراين، با توجه به احكام ويژه‌ي بانوان و آقايان در مورد لباس، نمي‎توان ادعا نمود كه حكم كراهت در روايت فوق مطلق است و به طور مشترك شامل زن و مرد مي‎شود.

ثانياً، بر فرض بپذيريم كه روايت مذكور، مختص بيان حكم رنگ پوشش مردان نيست و شامل زنان نيز مي‎گردد، به دليل رواياتي كه ظاهر آنها كراهت خواندن نماز در لباس مشكي، به استثناي سه مورد است،[39] بعضي از فقها حكم كراهت لباس مشكي را نيز مختص به حالت نماز دانسته‎اند.[40]

ثالثاً، بر فرض كه روايت مذكور عام باشد و به طور مشترك، شامل زنان و مردان و نيز حالت نماز و غير نماز گردد، باز روايت ياد شده دلالت ندارد بر اين كه پوشيدن لباس مشكي، مانند چادر مشكي براي زنان كراهت دارد؛ زيرا در روايات متعدد كه از نظر مضمون و محتوا با روايت مورد بحث موافق‌اند، سه نوع پوشش، به نام‌هاي خفّ، عمامه و كسا از كراهت استثنا شده‌اند؛ و با توجّه به اين‎كه كسا از نظر لغت، و به قرينه‌ي حديث شريف كسا،لباس بلندي است كه تمام بدن را فرا مي‌گيرد؛ بنابراين، عباي سياه براي مردان و چادر مشكي براي زنان كراهت ندارد؛ و به نظر مي‎رسد براساس همين استثناي كسا در روايت مورد بحث، هيچ يك از فقهاي برجسته‌ي شيعه به كراهت پوشيدن چادر مشكي فتوا نداده است؛ بلكه برخي، چادر مشكي را بهترين نوع حجاب دانسته‎اند.

ü مگر كراهت رنگ مشكي در دين اسلام يك حقيقت نيست؟ پس كدام دليل سبب ميشود در يك جامعه‌ي اسلامي ما مبلغ رنگ سياه شويم[41]؟

ý توضيح: پرسش كننده‌ي محترم با قطعي دانستن حكم كراهت رنگ مشكي به طور مطلق از نظر اسلام، اين‎گونه القا نموده است كه استفاده‌ي افراد از لباس تيره و مشكي، نوعي تبليغ فاقد دليل به حساب مي‎آيد. عبارت فوق متضمن دو پرسش است؛ لذا هر پرسش را به طور مستقل پاسخ مي‎دهيم.

 

ü پرسش اول: مگر كراهت رنگ مشكي در دين اسلام يك حقيقت نيست؟

پاسخ: با فرض پذيرش كراهت اجمالي پوشش مشكي در دين اسلام، ترديدي نيست كه حكم مذكور براي هر نوع لباس و براي همه‌ي افراد، اعم از زن و مرد، و براي همه‌ي زمان‎ها نيست؛ يعني موارد متعددي از حكم كراهت سيا‎ه‎پوشي استثنا شده است كه مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از:

الف) عدم كراهت بعضي از پوششهاي مشكي خاص. قبلاً نقل شد كه پيامبر اكرم(ص) از پوشش مشكي كراهت داشت، مگر در سه مورد: خفّ (نوعي كفش چرمي نازك)، عمامه و كسا[42]. (لباس بلندي كه تمام بدن را مي‌پوشاند و شامل عبا و چادر مشكي بانوان نيز مي‎گردد)؛ بنابراين، چند پوشش مشكي استثنا شده، كراهتي ندارند.

ب) عدم كراهت لباس مشكي براي بانوان. ترديدي نيست كه در اسلام پوشش زن و مرد از جهات مختلف، مثل نوع، مقدار و حتي رنگ، متفاوت است. همان‎گونه كه قبلاً از مرحوم صاحب جواهر نقل شد، طبق تصريح كتاب‌هاي متعددي از علماي اماميه، كراهت پوشش مشكي، مختص مردان است، نه بانوان.

ج) عدم كراهت پوشش مشكي در مراسم عزاداري. استفاده از رنگ مشكي در مراسم عزاداري براي زنان و مردان كراهتي ندارد؛ از اين رو، سيره‌ي‌ عملي مردم متدين و حتي غير متدين، پوشيدن لباس مشكي در اين مراسم است. در «سفينة البحار» رواياتي ذكر شده است كه بر جواز و مطلوبيت پوشيدن لباس مشكي در مراسم عزاداري دلالت دارد.[43]

با توضيحات فوق آشكار گرديد كه القاي اين فكر كه كراهت رنگ مشكي در اسلام، يك حكم كلي و صددرصد است، غير عالمانه و مغالطه‎آميز است.

 

ü پرسش دوم: كدام دليل سبب ميشود كه در يك جامعه‌ي اسلامي ما مبلّغ رنگ سياه شويم؟

ý پاسخ: بايد از ايشان سؤال كرد مراد شما از تبليغ چيست؟

الف) اگر مراد شما تبليغ نظري و علمي به صورت نوشتن كتاب و مقاله است، در پاسخ مي‎گوييم:

اولاً، چنين تبليغي غالباً در دفاع و پاسخ‎گويي از شبهات و سم‏پاشي بر ضد انواع حجاب اسلامي مثل چادر مشكي است.

ثانياً، بر فرض كه تبليغ نظري و علمي، حتي به صورت غير دفاعي و ابتدايي درباره‎ي چادر مشكي بانوان زياد باشد؛ اگر اين‎گونه تبليغ مستند به ادله و شواهد قوي و با روش صحيح انجام گيرد، نبايد از آن برآشفته شويد، بلكه اگر آن را قبول نداريد، به طور منطقي و استدلالي مي‎توانيد آن را نقد نماييد.

ثالثاً، اي كاش شما نيز به اين پرسش پاسخ مي‎داديد كه با استناد به چه دليلي در جامعه‌ي اسلامي به تبليغ لباس‎هاي نازك، كوتاه و رنگارنگ براي بانوان و دختران اقدام مي‎كنيد؟ متاسفانه در اغلب مقالاتي كه به تبليغ لباس‎هاي مذكور پرداخته مي‎شود، به جاي برخورد اثباتي، يعني ترويج و تبليغ لباس مورد نظر خود با دليل و منطق، غالبا از طريق سلبي، يعني تخريب حجاب برتر، مثل چادر مشكي اقدام مي‎شود.[44]

ب) اگر مراد شما از تبليغ، تبليغ عملي چادر مشكي در سطح جامعه است، بايد گفت كه به دليل برخورداري حجاب مذكور از حمايت ادله‌ي عقلي و نقلي، اين‎گونه تبليغ هيچ منع عقلي و شرعي ندارد. با دقت در پاسخ فوق، نادرستي اين سخن كه چرا كسي براي اين سؤال كه چرا تيره پوشي تبليغ و ترويج مي‎شود پاسخي ندارد،[45] نيز آشكار مي‎گردد.

شبهه: برخي با اين عبارت كه «در سالهاي نخست انقلاب اسلامي، بيش‌تر خانمها از چادرهاي رنگ روشن و گلدار استفاده ميكردند كه پوشش خوب و كاملي نيز بود»،[46] خواستهاند اين شبهه را القا كنند كه چادرهاي زنان در سالهاي نخست انقلاب واجد چهارچوب شرعي بوده است. آيا ادعاي مذكور درست است؟

پاسخ: اولاً، بر فرض بپذيريم كه خانم‎ها در اول انقلاب از چادرهاي گلدار و رنگ روشن استفاده مي‎كردند، مگر هر كاري كه در سال‎هاي نخست و پرالتهاب انقلاب ـ كه به طور طبيعي به دليل مسائل روزمره و پيچيده‌ي انقلاب، فرصت تبيين و تعميق مباني دينيِ وجود نداشته است ـ توسط بانوان انجام شده است، شرعاً خوب و قابل دفاع است كه اكنون پس از بيست سال، عمل‌كردِ آن زمان، ملاك و معيار و حجت شرعي باشد؟[47] روشن است كه عمل مقطعي عده‎اي از زنان در سال‎هاي نخست پر التهاب انقلاب، شرايط سيره‌ي متشرعه را ندارد تا قابل پذيرش باشد؛ و از اين رو، نمي‎توان به آن استناد نمود؛ زيرا استفاده‌ي زنان از چادر رنگارنگ و گلدار در مواجهه با نامحرم، در صورتي كه باعث جلب توجه نامحرم و تحريك مردان گردد، مخالف حجاب مورد قبول قرآن و سيره‌ي عملي فاطمه‌ي زهرا(س) و زنان انصار است، كه در بيرون  منزل از جلباب و چادر مشكي استفاده مي‎كردند.

ثانياً، داوري در باب پوشش خوب و كامل و شرعي، مسئله‎اي دقيق و پيچيده و تخصصي است كه كارشناسان و متخصصان مسائل اسلامي، يعني فقها و مراجع تقليد بايد در مورد آن اظهار نظر نمايند[48]؛ همانند مسائل پزشكي كه اموري تخصصي‎اند و افراد غير متخصص در پزشكي، عقلاً و شرعاً مجاز به اظهار نظر درباره‎ي آنها نيستند.

منبع:حجاب‎ شناسي (چالش‎ها و كاوش‎هاي جديد)،حسين مهديزاده 


ü حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) به عنوان بهترين الگوي تربيتي زن مسلمان، در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم، چه نوع حجاب و پوششي داشتهاند؟

ý در تاريخ نقل شده است كه حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) وقتي مي‎خواستند به بيرون منزل و نزد پيامبر اكرم(ص) بروند، از پوشش‎هاي خاصي، مثل جلباب (چادر) و برقع  (روپوش صورت) استفاده مي‎كردند؛[18] علاوه بر اين، يكي از حوادثي كه بيانگر مقدار حجاب حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ايشان به مسجد براي دفاع از  قضيه‌ي فدك است. در داستان غم‎انگيز غصب فدك آمده است: وقتي ابوبكر و عمر تصميم گرفتند كه حضرت را از فدك محروم نمايند، ايشان با شكل خاصي از حجاب و پوشش، براي دفاع از حق خويش از منزل به مسجد آمدند. راوي داستان، شكل خاص حجاب حضرت را اين گونه توصيف نموده است:

لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت في لمة من حفدتها و نساء قومها تطأ ذيولها؛[19] حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل مقنعه را محكم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونه‌اي كه تمام بدن آن حضرت را مي‌پوشاند و گوشه‌هاي آن به زمين مي‌رسيد، به تن كردند و به همراه گروهي از نزديكان و زنان قوم خود به سوي مسجد حركت نمودند.

قضيه‌ي فوق گوياي آن است كه پوشش بيرون از منزل حضرت «خمار» و «جلباب» بوده كه قرآن به عنوان حجاب زنان دربيرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن ياد كرده است.

رنگ جلباب و چادر قرآني

ü چادر و جلباب قرآني كه حضرت فاطمه زهرا(س) در بيرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن استفاده كردهاند چه رنگي داشته است؟

ý قرآن به زبان عربي مبين نازل شده است و براي عرب زبانان قابل فهم بوده است؛ بنابراين، بايد بررسي نمود كه زنان صدر اسلام، كه نخستين مخاطبان آيه‌ي جلباب بوده‎اند، از واژه‌ي جلباب چه برداشتي داشته‌اند و تبادر و سبقت ذهني آنها از آن چه بوده است. در كتاب سنن ابي داود از امّ سلمه، همسر گرامي پيامبر اكرم(ص) قضيه‎اي نقل شده است كه مبين تبادر ذهني زنان عرب آن زمان است.

وقتي آيه‌ي جلباب «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ»[20] نازل شد، زن‌هاي انصار از خانه‎هايشان خارج شدند، درحالي كه پوشش‎هاي مشكي داشتند؛ گويي كلاغ بالاي سر آنها نشسته است.[21]

در كتاب عون المعبود، شرح سنن ابي داود در توضيح قضيه‌ي ياد شده، آمده است:

چون پوشش‎هايي كه زنان انصار به عنوان جلابيب از آن استفاده كرده بودند داراي رنگ مشكي بوده است، آنان به كلاغ كه رنگ آن مشكي است تشبيه شده‎اند.[22]

بعضي از تفاسير مهم، مانند تفسير الدر المنثور سيوطي، روح المعاني و تفسير الميزان نيز در ذيل آيه‌ي جلباب جريان تاريخي فوق را نقل كرده‎اند. علاوه بر شاهد تاريخي مذكور، كه سكوت پيامبر اكرم(ص) در مقابل رنگ مشكي پوشش زنان انصار،‌ نيز دليل بر تقرير و تأييد آن است، شواهد لغوي فراواني نيز براي اثبات اين مدعا وجود دارد كه اساساً در ريشه‎ي لغوي جلباب رنگ مشكي اخذ شده است؛ زيرا جلباب در لغت از ريشه‌ي جُلب است و يكي از معاني جُلب در بسياري از كتاب‎هاي لغوي معتبر، تيرگي و سياهي است[23]؛ مثلاً جُلب الليل به معناي سياهي شب آمده است. ابن منظور، صاحب كتاب لغت معتبر لسان العرب، پس از نقل شعري كه بخشي از آن «و جُلب الليل يطرده النهار» است تصريح نموده كه گوينده‌ي شعر از جُلب، سواد و سياهي را اراده كرده است.[24]

علاوه بر اين، در بعضي از كتاب‎هاي لغوي معتبر، شواهدي از زبان عربي نقل شده، كه جُلب در آنها به معناي تيرگي و سياهي به كار رفته است؛[25] هم‎چنين در برخي از كتاب‌هايي كه درباره‌ي انواع لباس‎هاي اسلامي نوشته شده‌اند، جلباب به پوشش گسترده‎ي مشكي كه زن روي لباس‎هاي ديگر مي‎پوشد معنا شده است.[26]

از مجموع شواهد لغوي، تفسيري و تاريخي مذكور، به روشني استفاده مي‎شود كه رنگ جلباب و چادر زنان عرب هنگام نزول آيه‌ي شريفه، مشكي بوده است؛ بنابراين، مي‎توان گفت كه چادر مشكي منشأ و ريشه‌ي قرآني دارد.

حال كه ثابت شد چادر مشكي ريشه‌ي قرآني و اسلامي دارد، پرسش مهم اين است كه آيا حكومت اسلامي ـ كه فلسفه‌ي وجودي آن اجراي احكام قرآن است و براي تحقق احكام اسلام و قرآن اين همه شهيد و جانباز تقديم خدا و قرآن نموده است ـ مي‎تواند در مراكز اداري خود، به عنوان مهم‌ترين مراكز الگوسازي، چادر مشكي را به عنوان حجاب برتر و يكي از ملاك‎هاي گزينش زنان مورد توجه قرار دهد يا خير؟

پاسخ سؤال فوق مثبت است؛ زيرا پس از اثبات ريشه‌ي قرآني و اسلامي براي چادر مشكي، وظيفه‎ي مسئولان يك حكومت قرآني و اسلامي است كه زمينه‌ي ترويج و تبليغ عملي آموزه‎هاي قرآني و از جمله استفاده از چادر مشكي را در مراكز اداري خود فراهم نمايند؛ و حتي هنگام گزينش كارمندان زن‎، التزام عملي به حجاب قرآني و اسلامي را به عنوان يكي از ملاك‎هاي گزينش و ارزش‌يابي مورد توجه قرار دهند.

با توجه به آنچه ذكر شد پاسخ اين پرسش و شبهه كه «چرا چادر سياه در ادارات ملاك ارزشيابي است»،[27] روشن مي‎گردد.

 

صفات ناشى از افراط و تفريط در قوه ى شهويه

 

حبّ دنيا

صفات بسيارى از قوّه ى شهويه سرچشمه مى گيرند و از شاخه هاى شره و خمودى اند; از جمله حبّ دنيا كه سر منشأ بسيارى از بدى ها و جنايات است. لفظ دنيا از دُنُوّ گرفته شده و به معناى نزديك است، در برابر آخرت كه دور است; و دنيا عبارت است از اين كره ى خاكىِ زمين و هر آنچه در آن است از حيوانات و نباتات و جمادات، كه انسان براى استفاده و تلذّذ خود، از آنها سود مى برد; هم چنان كه قرآن مى فرمايد:

(زُيِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ); براى مردم آرايش داده شده است حبّ شهوات نفسانى از زن ها و فرزندان و هميان هاى زر و سيم و اسب هاى نشانه دار و چهارپايان و مزارع كشت.

همه ى اين ها متاع و سرمايه ى زندگانى دنياست و سرانجام نيك نزد خداست و منظور از دنيا نسبت به بندگان خدا تمام چيزهايى است كه انسان پيش از مُردن از آنها استفاده مى كند، و منظور از امور آخرتى هر چيزى است كه فايده و اثرش بعد از مردن به انسان مى رسد.

دنياى مذموم و دنياى ممدوح

آيات و احاديث و سخنانى از بزرگان و شعرا، در مذمّت و بى اعتبارى دنيا وارد شده است; هر چند دنيا در بعضى از آيات و روايات تعريف و تمجيد نيز شده است. مرحوم حاج شيخ عباس قمى تحقيق كاملى درباره ى دنياى ممدوح و دنياى مذموم نموده اند و حاصل آن اين است كه:

دنياى مذموم و زشت عبارت است از غرق شدن در لذات حرام و جمع آورى مال و شهوت پرستى و آلوده شدن به گناهان; به طورى كه خدا، پيامبر، مردن و آخرت را فراموش مى كند و هر چه ديده بيند و دل تنگ بخواهد به دنبال آن مى رود، كه منشأ همه ى گناهان خواهد شد.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

رأس كل خطيئة حبّ الدنيا; سرمنشأ همه گناهان دوستى دنيا است.

دنياى ممدوح يعنى به دست آوردن روزى حلال و صرف آن در راه هاى حلال به مقدارى كه با آن زندگى خود و خانواده اش را آبرومندانه و باوقار اداره كند و سربار جامعه نباشد; هم چنان كه در قرآن مى فرمايد:

(وَابْتَغِ فِيما آتاكَ اللّهُ الدّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا; به وسيله ى آنچه خدا به تو عطا نموده، ثواب آخرت را به دست بياور، و نيز بهرهورى و استفاده از دنيا و لذّات آن را فراموش نكن; گرچه آيه مربوط به نصيحت قارون است، ولى حكم كلى است.

رسول الله(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

العبادة سبعون جزء افضلها جزءاً طلب الحلالعبادت هفتاد جزء است، بالاترين جزء آنها به دست آوردن مال حلال است.

هم چنين مى فرمايد:

ملعون من القى كلّه على الناسهر كس كه زحمت زندگى خود را به دوش ديگران قرار دهد، ملعون است.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد:

(النَّاسُ فِي الدُّنْيَا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْيَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ يَخْشَى عَلَى مَنْ يَخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَ يَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ فَيُفْنِي عُمُرَهُ فِي مَنْفَعَةِ غَيْرِهِ وَ عَامِلٌ عَمِلَ فِي الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا فَجَاءَهُ الَّذِي لَهُ مِنَ الدُّنْيَا بِغَيْرِ عَمَل فَأَحْرَزَ الْحَظَّيْنِ مَعاً وَ مَلَكَ الدَّارَيْنِ جَمِيعاً فَأَصْبَحَ وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ) مردم در دنيا دو دسته اند: دسته ى اوّل در دنيا براى دنيا كار مى كنند، آن چنان مشغول دنيا هستند كه آخرت را فراموش نموده اند، مى ترسند كه ورثه ى آنها فقير باشند و خودشان در امان، پس جان مى كنند و عمرشان را در سود ديگران به پايان مى رسانند.

دسته ى دوّم براى رسيدن به آخرت در دنيا كار مى كنند، خداوند به اين گروه دنيا را نيز مى دهد بدون آن كه بخواهند; پس هر دو بهره را برده اند: هم به دنيا رسيده اند و هم به آخرت; در نتيجه نزد خدا آبرومندند.

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:

من طلب الدنيا استعفافاً عن الناس وسيعاً على اهله و تَعَطُفاً على جاره، لَقَى الله عزّوجلّ يوم القيمة و وجهه مثل القمر ليلة البدر[38]; هر كس به خاطر رو نزدن و دست نياز دراز نكردن به سوى مردم و براى اداره ى زندگى خانواده اش و خير رساندن به همسايه اش دنيا را طلب كند، در روز قيامت، در حالى كه صورتش مثل ماه شب چهارده مى درخشد خدا را ملاقات مى كند.

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

ليس منّا من ترك دنياه لِآخرته و لا آخرته لدنياهاز ما نيست كسى كه دنيا را به خاطر آخرت و يا آخرت را به خاطر دنيا، ترك كند.

هم چنين مى فرمايد:

الكادّ على عياله كالمجاهد فى سبيل الله[40]; هر كس براى زندگى خانواده اش زحمت كشد، مثل رزمنده اى است كه در راه خدا پيكار مى كند.

پس، از اين روايات استفاده مى شود كه انسان بايد هم به دنيا و هم به آخرت برسد. در دعاى معروف قنوت نيز مى خوانيم:

(رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ);[41] خدايا هم در دنيا به ما خوبى و خوشى مرحمت كن و هم در آخرت، و ما را از عذاب آتش نگهدار.

دنياى مذموم و نكوهيده

دنياى مذموم آن است كه انسان فقط از جنبه ى مادّى و در پس خواهش هاى نفسانى و رسيدن به انگيزه هاى شيطانى به دنيا توجه مى كند، كه بسيارى از امراض روحى و صفات رذيله، مثل ريا، حسد، بخل، كينه، دشمنى خلق، تكبّر، حرص، طمع و غيره از اين دنياپرستى ناشى مى شود. چنين دنيايى در آيات و روايات بى نهايت نكوهش شده است. به بعضى از آنها اشاره مى كنيم. قال الله تعالى:

(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْث أَعْجَبَ الْكُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ) بدانيد كه زندگانى دنيا عبارت است از: بازيچه و كار بيهوده، آرايش و خود ستايى، تفاخر با يكديگر و حرص افزودن مال و فرزندان، همانند بارانى كه به موقع ببارد و گياهان از زمين برويد; به طورى كه كشاورزان (يا كفّار) را به شگفتى وادارد، سپس خشك شود و به زردى گرايد و بپوسد، و در عالم آخرت عذاب دردناك است (براى كفّار و دنيا طلبان) و آمرزش و خشنودى حقّ (براى مؤمنان) و بدانيد دنيا جز متاع فريب و سرمايه ى غرور چيزى نيست.

در اين آيه ى مباركه مراحل پنجگانه ى دنيا بيان شده است كه شايد مدت هر مرحله ده سال باشد; اوّل، كودكى و بازى; دوّم، بيهودگى و وقت گذرانى كه از ده سالگى تا بيست سالگى است; سوم، زينت و آرايش و به شكل ظاهرى رسيدن، از بيست تا سى سالگى; چهارم، فخرفروشى و خودپسندى، از سى تا چهل سالگى; پنجم، افزون طلبى مال و اولاد كه از چهل تا پنجاه سالگى و بعد كه انسان مثل جهنم هرچه داشته باشد باز مى گويد كم است و هَلْ مِن مَزيد مى گويد و سيرى ندارد. نظامى اين مراحل را جالب سروده است.

 

حديث كودكى و خود پرستى

حديثِ كودكىِ و خود پرستى *** رها كن كان خمارى بود و مستى

چو عمر از سى گذشت و يا كه از بيست *** نمى شايد دگر چون غافلان زيست

بهار عمر باشد تا چهل سال *** چهل رفته فرو ريزد پر و بال

پس از پنجه نباشد تندرستى *** بصركندى پذيرد پاى سستى

چو شصت آيد شكست آيد پديدار *** چو هفتاد آيد اعضا افتد از كار

به هشتاد و نود گر در رسيدى *** بسى سختى كه از گيتى كشيدى

و از آنجا گر به صد منزل رسانى *** بُوَد مرگى به صورت زندگانى

اگر صد سال مانى ور يكى روز *** ببايد رفت زين كاخ دل افروز

نكوهش دنيا


ترديدى نيست كه اگر غريزه ى جنسى با دين و عقل كنترل نشود، موجب هلاكت دين و تباهى دنياى انسان خواهد شد; چه بسا با انجام بعضى از كارها كه از عقل سليم دور است سلامتى جسم و آبروى شخص از بين برود; انسان در پيروى از غريزه ى جنسى نيز، همانند حبّ جاه، مال و مقام، حدّ و مرز نمى شناسد، و حتى بدتر از حيوانات مى شود، چون هر چه ببيند، تا مرز نابودى يا رسوايى خود از آن استفاده مى كند. در اين زمينه مطالبى از خلفاى جور و شاهان و حاكمان ستم نقل مى كنند كه باور كردن آنها براى افراد عادى سخت است، و قلم و گفتار از بيان آنها شرم دارد. چون بنابر اختصار داريم، لذا از ذكر آنها خوددارى مى كنيم[3]. روى همين جهات دين مقدّس اسلام از همان ابتدا جلوى افراط در شهوت جنسى را گرفته است، حتى نگاه مرد به زن نامحرم و زن به مرد و حرف زدن با يكديگر را جز در موارد احتياج و ضرورت منع نموده است.

خداوند خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

(قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ);[4] بگو به مؤمنان، چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرم) فرو بندند و عفت دامن خود را نگه دارند، اين براى آنان پاكيزه تر است. خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است; و به زنان با ايمان نيز بگو چشم هاى خود را فرو بندند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را جز آنچه نمايان است آشكار نكنند و... .

خمودى

تفريط در قوّه ى شهويه، خمودى است; يعنى انسان توجهى به خوراك ضرورى و متعارف و نيز ازدواج ندارد، كه منجر به از دست دادن قدرت و قوّت و قطع نسل او مى گردد، و اين در نزد شارع و عقلا مذموم است و انسان را از بسيارى مواهب و نعمت ها محروم خواهد نمود; چون خداوند اين قوّه را بر انسان مسلّط فرمود تا با خوردن و آشاميدن، بر عبادت نيرو يابد و با ازدواج نيز نسل بشر باقى بماند. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

من سنّتى التزويج فمن رغب عن سنّتى فليس منى;[5] ازدواج سنت من است و هر كس از سنت من رو بگرداند از من نيست.

و در جاى ديگر فرموده:

(من تزوّج فقد احرز نصف دينه فليتق الله فى النصف الاخر);[6] هر كس ازدواج كند، پس همانا نصف دينش را به دست آورده است، پس بايد در فكر تقوا نسبت به نصف ديگر باشد.

تا وقتى كه انسان ازدواج نكند و تشكيل خانواده ندهد، فكرش راحت نيست; هم چنان كه خداوند مى فرمايد:

(هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ);[7] آنها جامه ى عفاف شما، و شما نيز لباس عفت آنها هستيد.

عفّت يا حدّ اعتدال در شهوت

عفت و پارسائى عبارت است از اعتدال قوّه ى شهويه و مهار نمودن آن توسط عقل، كه به حكم شرع و عقل ممدوح است. بسيارى از فضايل انسانى، از قبيل تقوا، ورع، زهد، سخاوت، ايثار، احسان، خموشى، به عفت باز مى گردد; همان گونه كه سرچشمه ى بسيارى از رذايل اخلاقى مثل حبّ دنيا و بخل و حرص و طمع و خيانت و... در نقطه ى مقابل آن، يعنى شره و يا خمودى است. عفت شامل سه بخش است: عفت شكم، عفت دامن و عفت كلام. عفت، در آيات و روايات، بسيار مورد توجه قرار گرفته است:

(وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى);[8] و امّا آن كه بترسد از ايستادن در پيشگاه عدل خدا و باز دارد نفس سركش خود را از هوس هاى نفسانى، پس به درستى كه جايگاه او در بهشت خواهد بود.

(وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتّى يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ)[9]; كسانى كه توانايى مالى بر ازدواج ندارند، بايد عفاف و پارسايى پيشه كنند تا خداوند آنان را از فضل خود بى نياز سازد (و ازدواج نمايند).

از ابى عبدالله(عليه السلام) روايت شده است كه:

كان اميرالمؤمنين(عليه السلام) يقول افضل العبادة العفاف[10](رحمه الله)اميرالمؤمنين هميشه مى فرمود: برترين عبادات عفاف است.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد:

ما المجاهد الشهيد فى سبيل الله بِاعظم اجراً ممّن قَدَرَ فَعفَّ. لكاد العفيف ان يكون مَلَكاً من الملائكة;[11] مجاهدى كه در راه خدا به شهادت رسيده است بهتر نيست از كسى كه به گناه قدرت يابد و صرف نظر كند; هر آينه انسان عفيف و پاكدامن نزديك است فرشته باشد.

 

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:

ما عُبدالله بشىء افضل من عفّة بطن و فرج;[12] خداوند به هيچ عبادتى افضل و برتر از عفت شكم و دامن عبادت نشده است.

نيز آن حضرت مى فرمايد:

افضل العبادة عفة البطن و الفرج[13]; بهترين عبادت، عفت شكم و دامن است.

نكته اى درباره ى تعدّد زوجات پيامبر اكرم(ص)

بعضى از دشمنان اسلام مسئله ى تعدّد زوجه هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را دستاويزى براى جسارت هاى گوناگون خود قرار داده اند، حتى در بعضى مجلاّت يهوديان و مسيحيان تعبيرات زننده اى به كار برده اند. بعضى از افراد نيز به اين روايت تمسك كرده اند:

حبب الىّ من الدنيا ثلاث: النسآء و الطيب و قرّة عينى فى الصلوه;[14] سه چيز از اين دنياى شما نزد من محبوب شده است: زنان، بوى خوش و نور چشمم در نماز است.

مرحوم مجلسى(ره) در بحارالانوار به تفصيل زنان رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) را نام برده[15] و فرموده است: به جز عايشه، همه ى آنان بيوه بوده اند; پيامبر(صلى الله عليه وآله) با بعضى از آنها فقط خطبه ى عقد جارى نمودند، و حتى با آنها هم بستر نشدند و با زنانى از طايفه هاى مختلف، به خاطر مصالح اجتماعى و سياسى ازدواج نمودند. در تفسير نمونه[16] شمه اى از آن جهات نقل شده است، كه به طور مختصر به بعضى از آنها اشاره مى نماييم:

واضح است وقتى آن حضرت در سن عنفوان جوانى (25 سالگى) با زن بيوه ى چهل ساله اى (حضرت خديجه) ازدواج و تا 53 سالگى فقط با ايشان زندگى مى كنند، ازدواج مجدد ايشان در سنّ كهولت، قطعاً به انگيزه ى جنسى نبوده است. با اين كه در ميان عرب و خصوصاً در آن زمان، هيچ محدوديت اجتماعى و يا مالى براى تعدّد همسر وجود نداشت، پس ازدواج هاى متعدّد حضرت(صلى الله عليه وآله) براى پيش رفت دين مبين اسلام بوده است; زيرا ايشان دشمنان زيادى داشتند و ازدواج با قبايل مختلف جاهلى بعد از هجرت به مدينه، بهترين وسيله در ارتباط خويشاوندى بود; چون آنها داماد را از خود مى دانستند و از او دفاع مى كردند و او را تنها نمى گذاشتند; لذا اكثر زن هاى حضرت(صلى الله عليه وآله)امّ، ام ها، امّ سلمه، امّ حبيبه و امثال ذلك بود; هم چنين پيامبر(صلى الله عليه وآله) به جهت شكستن اين سنت جاهلى كه با زن پسرخوانده ازدواج نمى كردند، با زينب بنت جحش، بعد از طلاق شوهرش (زيد بن حارثه) عقد بستند كه:

(لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً)[17]; تا بعد از اين مؤمنان در نكاح زنان پسرخوانده ى خود كه از آنها كامياب شدند (و طلاق دادند) بر خويش حرج و گناهى نپندارند و فرمان خدا به انجام رسيد.

بعضى از قبيله ها به همين مقدار افتخار مى كردند كه پيامبر زنى از آنان گرفته و پيوند اجتماعى با ايشان برقرار كرده اند. در بعضى تواريخ آمده است، وقتى آيه ى شريفه ى (لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواج)[18] نازل شد حضرت نفس راحتى كشيد و از شرّ درخواست هاى قبيله ها و مردم آسوده شد، بلكه به مقتضاى آيه ى (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلاً)[19] حضرت به آنان آزادگى مطلق داد كه بروند ولى به جز يك نفر (فاطمه بنت شريح) كسى حاضر نشد; هر چند او نيز پشيمان شد و بعدها مى گفت: من بدبخت شدم و اختيار دنيا كردم.

نتيجه

پس ازدواج هاى متعدد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به انگيزه ى سياسى و اجتماعى و در جهت پيش برد دين مقدّس اسلام بوده است، نه غريزه ى جنسى; چون رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به جز از حضرت خديجه، از هيچ كدام از اين زنان فرزند نداشت، مگر ابراهيم از ماريه ى قبطيه، كه در سنّ يك سال و ده ماهگى از دنيا رفت.[20]

آيا ازدواج عايشه، دختر ابوبكر، در سنّ هفت يا شش سالگى، كه حدّاقل چهار سال ديگر قابليت هم بستر شدن را پيدا مى كند، براى پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه بيش از پنجاه سال داشت،[21] و يا ازدواج حفصه دختر شوهر مرده ى عمر (شوهر قبلى حفصه، خنيس بن عبدالله بن حذاقة سهمى بوده است) براى آن حضرت(صلى الله عليه وآله) آن هم بعد از جنگ بدر و پيروزى اسلام[22] براى شهوت بوده است؟

امّا حديث (حُبّب الّى من الدنيا ثلاث النسآء و الطيب و قرّة عينى فى الصلوة)، هم از نظر سند و هم دلالت اشكال دارد; امّا از نظر سند، به دو سند نقل شده كه در هر دو افراد مجهول الحال وجود دارند. هر دو سند به انس بن مالك، خادم پيامبر(صلى الله عليه وآله)[23]، كه در كتب رجال توثيق نشده است مى رسد. هنگامى كه اميرالمؤمنين از او و براء بن عازب خواست به واقعه ى غدير خم شهادت بدهند، كتمان كردند. هر يك از آنها گفتند: من پير شده ام و يادم رفته است. حضرت فرمود: خدايا اگر كتمان مى كنند آنها را به بلا گرفتار فرما. پس انس به نفرين حضرت(عليه السلام) تمام سر و صورتش پيس شد و براء نيز كور شد.[24]

امّا از جهت دلالت، مقصود حضرت(عليه السلام) بيان چيز ديگرى، غير از غريزه ى جنسى است، بلكه منظور مهر و عطوفت نسبت به زنان است; چون در زمان جاهلى با زنان رفتار بدى داشتند و زن را بَرده و پست و در رديف حيوانات مى دانستند (حتى در ايران و روم كه متمدن بودند) و به نصّ آيه ى قرآن دخترها را زنده به گور مى كردند:

(وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُون أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ)[25]; هنگامى كه به يكى از آنان مژده ى فرزند دختر مى دادند، صورتش سياه مى شد و به شدّت خشمگين مى گرديد و از قوم و قبيله ى خود پنهان مى شد، به خاطر بشارتى كه به او داده بودند. آيا او را با قبول ننگ نگه دارد، يا زير خاك كند. چقدر بد حكم مى كردند.

با آمدن اسلام شأن و منزلت زن ها بالا رفت و حضرت(صلى الله عليه وآله) در مقام بيان اين موضوع است; لذا مى فرمايد حُبّب الىّ، به صيغه ى مجهول، يعنى به من سفارش شده كه زن ها را دوست داشته باشم و محبوب باشند. دليل بر اين معنا، لفظ نسآء است كه جمع آورده، بر خلاف لفظ طيب كه لفظ مفرد و اسم جنس است. اگر مقصود حضرت(صلى الله عليه وآله)دوست داشتن از نظر جنسى بود، مى فرمود «المرئة» كه مفرد و اسم جنس است. آشنايان به زبان عربى اين فرق را كاملا درك مى كنند

منبع:دروس اخلاق اسلامي،سيد محمد علي جزايري(آل غفور)

 

ازدواج منقطع «متعه» و احکام آن

ازدواج منقطع «متعه»:با نام شرافت و کرامت به عده اى از احکام خداوند که در کتابش تشریع گشته و پیامبرش محمد صلى اللَّه علیه و آله آنها را ابلاغ نموده، و شیعیان اهل بیت علیهم السلام به آنها متعهد و ملتزم شده اند، ایراد و انتقاد مى کنند، و پاداش شیعیان این شده است که مورد حملات بدگویانه و تهمت و شایعات و دروغ بستن واقع شوند.این امر در ازدواج متعه به حد اعلایش مى رسد در حالى که قرآن آن را آورده و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اصحابش آن را فرموده و اهل بیت علیهم السلام بر مشروعیت آن تاکید داشته اند.ما درباره این موضوع بحثى داریم اما پیش از آن به برخى از دلایلى که موضوع را به طور کامل توضیح مى دهد و مشخص مى کند مى پردازیم. البته اگر واقعا اهل سنت و جماعت به کلام خداى تعالى و گفتار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله ایمان داشته باشند. سپس بازمى گردیم تا نسبت به گفته هاى کسانى آگاهى کسب کنیم که گمان مى کنند به ژرفاى شناخت نسبت به آنچه به جامعه سود و زیان مى رساند نائل شده اند.دلیل قرآنى:گفتار خداى تعالى است که: (فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه)___________________________________سوره نساء، آیه: 24. یعنى: «آنچه را متعه نمودید از آنها، پس بدهید به ایشان مهرشان را که فرض شده است».

رازى در تفسیر خودتفسیر رازى ج 10/ ص 51. آورده است که از ابى بن کعب روایت شده که قرائت مى نموده است: (فما استمتعتم به منهن)- الى اجل مسمى- (فآتوهن اجورهن) یعنى: «آنچه متعه نمودید ایشان را- تا وقت مشخص و تعیین شده- پس مهرشان را به ایشان بدهید» و این نیز، قرائت ابن عباس بوده، و امت در این قرائت بر آنان اعتراض ننمودند، و این اجماعى از امت بر صحت این قرائت بود. رازى در هنگام بحث درباره آیه متعه، از عمران بن حصین روایت مى کند که گفته است: آیه متعه در کتاب خداى تعالى نازل شده و پس از آن آیه اى نیامده است که آن را نسخ کند و البته رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله ما را به آن امر فرموده و از آن نهى ننموده است. سپس شخصى (منظور عمر است)، هر چه خواست درباره آن نظرش را گفت و تمایلاتش را بروز داد. تفسیر رازى ج 1/ ص 53. و مانند آن را، امام احمد بن حنبل در مسندش___________________________________مسند احمد ج 5 ص 603 حدیث 19406. گفته است، همچنان که مجاهد نیز نزول این آیه را در متعه گفته، آنگونه که طبرى روایت کرده است___________________________________تفسیر طبرى ج 5 ص 9.و در الدر المنثور از حکم است که در مورد این آیه (آیه متعه) پرسیده شده که آیا نسخ شده است، گفت: «نه، و على گفته است: اگر عمر از متعه نهى نمى نمود، جز شقاوتمندان کسى زنا نمى کرد»___________________________________الدر المنثور ج 2/ 486.و من عقیده دارم که سخن این آیه درباره متعه کاملا واضح است و از خلال سیاق آیه مى توانیم بر انواع ازدواجى که در شریعت اسلامى، تشریع شده، آگاه شویم که به تواتر روایاتى که براى بیان آیه آمده اند، آن را نیز تاکید نموده و مجموعه اى از احادیث که در صحاح آمده است آن را تایید مى نماید.جز اینکه علماى عامه به همان گونه که از آنها عادتا تلاش هاى فراوانى براى گمراه سازى و بد جلوه دادن صورت تشیع دیده ایم، متعه را منکر شده و از آن بیزارى جسته اند و فکر مى کنند که با این کار، بر تشیع ضربه زده اند در حالى که غفلت نموده اند و شاید هم آگاهانه بوده است که در واقع با این کار بر قرآن حکیم ضربه زده و بر حکمت الهى در تشریع ایراد و اعتراض نموده اند و گویى که خواسته اند تا بر خداوند شریعتى را تحمیل کنند که با عقل هاى آنان متناسب باشد، عقل هایى که مضامین رسالت و روح آن را در برنمى گیرد و آشنا شدن با حق و تسلیم شدن به آن کار سختى براى آنان گشته، میان آنها و میان حقیقت حجاب تکبر و خود بزرگ بینى و ادعاى علم قرار گرفته اند. در حالى که خداوند مى داند و آنان از جهل مرکب در نافرمانى خود بسر مى برند.این را مى گویم و به حال امت نیز متاثر هستم که علماى آن، جاهل ترین افراد نسبت به امور دینشان هستند.من کتاب هاى آنها را خواندم و به سخنان علمایشان درباره ازدواج«موقت» گوش فرادادم و دیدم که بهترین کسى که در مورد آن بحث نموده اظهار داشته است که آن قانونى کردن زنا مى باشد. و با این گفته، (این اتهام را بر) خداوند و پیامبرش زده که زنا را تشریع نموده اند- حاشا که خداوند و پیامبرش چنین کرده باشند- با این توصیف حتى اگر ادعایشان در مورد نسخ یا تحریم بعد از تشریع آن صادق باشد، دوره اى نیز بوده است که مسلمین در آن دوره، زناى قانونمند را انجام داده اند...اینک به ادله اى بپردازیم که از صحاح گرفته شده اند که آیا در مورد متعه آنرا زنا به شما آورده اند؟!- از عبداللَّه بن مسعود است که گفت: «همراه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به غزوه ها مى رفتیم، در حالى که زنانى نداشته ایم، پس گفتیم: آیا اجازه مى دهید خود را اخته کنیم؟ حضرت ما را از این کار نهى فرمود و سپس ما را اجازه داد که زن را با جامه اى براى مدتى معین به ازدواج خود درآوریم»___________________________________صحیح مسلم ج 2 ص 1022 حدیث 11 باب نکاح متعه، و بخارى نیز در ج 7/ ص 4- 5 آن را آورده است.- از سلمه بن اکوع از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله است که فرمود: «هر مرد و زنى که توافق نمایند، پس معاشراتى میان آن دو باشد سه شب، پس اگر خواستند بیفزایند یا از هم جدا شوند. در این صورت یا خواهند افزود و یا از هم جدا مى شوند___________________________________بخارى ج 7/ ص 161.».- از جابر بن عبداللَّه و سلمه بن الاکوع است که گفته اند: در سپاهى بودیم، پس رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نزد ما آمد و گفت: «به شما اجازه داده شد که متعه برگیرید، بنابراین متعه کنید»___________________________________بخارى ج 7/ ص 16 باب نکاح متعه.- از جابر بن عبداللَّه است، گفت: «در زمان رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و زمان ابوبکر و عمر، متعه مى نمودیم تا اینکه سرانجام عمر ما را از آن نهى کرد»___________________________________مسند احمد بن حنبل ج 4 ص 237 حدیث 13856.- از جابر بن عبداللَّه است که گفت: «در روزگار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از دو متعه بهره مند شدیم، حج و زنان، پس عمر ما را از آنها نهى کرد و ما خوددارى نمودیم»___________________________________مسند احمد بن حنبل ج 4 ص 325 حدیث 14420.- بشرحى که از رازى مى باشد، روایت شده است که عمر بالاى منبر گفت: «دو متعه در روزگار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله مشروع بوده اند و من از آنها نهى مى کنم، متعه حج و متعه ازدواج»___________________________________تفسیر فخر رازى ج 10 ص 52- 53.اینها و احادیث و روایات دیگرى که بیان مى کند ازدواج متعه، مشروع است و تحریم آن از سوى خداوند و پیامبرش نبوده، بلکه آن شخص «عمر» هر چه را خواسته در مورد آنها گفته است و ما به گفته عمر که به نظرش رسیده و تمایلات شخصى اش مى باشد، مقید نیستیم، و شهادت او را در خصوص حلیت آنها مى پذیریم زیرا قرآن به ما دستور داده تا آنچه را پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به ما فرموده و آنچه را تشریع نموده است، مورد عمل قرار دهیم. اما آنچه را عمر گفته است اگر با کتاب خدا و سنت رسولش مخالف باشد، به دیوار مى زنیم (یعنى به آن توجه نمى کنیم). باید دانست که کسى از او داناتر بوده که او در مشکلات به او مراجعه مى کرده است که به حلیت آن نظر داده و او امام على علیه السلام است که گفته او را سیوطى در الدر المنثور نقل مى کند که «اگر عمر، از متعه نهى نمى نمود، جزافراد شقاوتمند، کسى زنا نمى کرد»___________________________________الدر المنثور ج 2 ص 486.تحقیق درباره ى این امر ما را بر آن مى دارد که اندکى درباره اجتماع و مشکلاتى که تحریم ازدواج متعه آنها را سبب شده است بحث کنیم:مشکل جنسى در واقع یکى از عمیق ترین و پیچیده ترین و موثرترین مشکلات اجتماع انسانى است و داراى تاثیرات خطرناکى است که بر مسیر زندگى انسان مى گذارد. از برجسته ترین این تاثیرات، انحرافات جنسى و ارضاى غریزه جنسى به صورتى غیر مشروع مى باشد که به صورتى منفى بر اجتماع اثر مى گذارد، مضافا اینکه بازتاب هاى روانى و افسردگى و عقده اى شدن و دیگر بحران هایى که نتیجه اقدام منحرفانه به اعمال جنسى یا سرکوب این غریزه است که در وجود انسان ریشه دوانیده و از او جدا نمى شود و دیگر مشکلاتى که علماى روانشناسى و تربیت و جامعه و سیاست، آنها را مورد مطالعه قرار داده اند نیز از آثار سوء آن مى باشند.انسان همانگونه که به غذا احتیاج دارد، نیازمند راه هایى است که از طریق آنها، غریزه جنسى خود را ارضاء نماید و آنچنان که در اجتماعات ما آشکار است- و سودان یکى از برجسته ترین مصداق هاى آن به شمار مى رود- به سبب عوامل فراوانى، که بعضى از آنها به مسائل مادى مربوط مى شود و بعضى از آنها به آمادگى ذاتى انسان براى تحمل مسوولیت تشکیل خانواده برمى گردد، سن ازدواج به تاخیر افتاده و بصورتى درآمده است که مرد، در سن بیش از سى سالگى ازدواج مى کند، که میان این سن و سن بلوغ که همزمان با آن نیاز به جنس مخالف آغاز مى شود، سال هاى طولانى فاصله وجود دارد. این امر موجبمى گردد که نیاز به وجود راه حل هایى در این دوره آشکار گردد. مى توان گفت راه حل به یکى از دو صورت باشد: یا نداى جنس را با موعظه و ارشاد و ترساندن و برحذر داشتن، خاموش کنند. که این، وسیله اى است که شاید تاثیرى در واقعیت بیرونى و جامعه داشته باشد ولى مشکلى که در درون وجود انسان است همچنان نیازمند راه حل باقى مى ماند. اما راه حل دیگر، در مباح دانستن اعمال جنسى غیر مشروع است. و این چیزى است که هر انسان عاقلى که به ارزش هاى دینى و الگوها و اصول انسانى معتقد باشد. آن را نخواهد پذیرفت. همچنان که خوددارى عواقب خطرناکى براى زندگى و رفتار انسان و نیز تاثیرات منفى زیادى بر فرد و جامعه است.دانشمند روان شناس «برتراندراسل» مى گوید: «سن ازدواج بى اختیار و بدون تدبیر، به تاخیر افتاده است زیرا که دانشجو در صد سال یا دویست سال پیش از این، تحصیلاتش را در هیجده یا بیست سالگى به پایان مى رساند و در سن مردانگى کامل براى ازدواج آماده مى شد و انتظار وى به طول نمى انجامید مگر آنکه پرداختن به علم در طول زندگى را ترجیح مى داد که از میان صدها و بلکه هزاران جوان، تنها عده اندکى این امر را ترجیح مى دادند.اما در روزگار فعلى، دانشجویان براى علوم و آموختن فنون و صنعت بعد از سن هیجده یا بیست سالگى آموزشهاى تخصصى مى بینند و پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه ها به زمانى احتیاج دارند تا براى کسب روزى از طریق تجارت و کارهاى صنعتى و اقتصادى آماده شوند. در واقع براى آنان امکان ازدواج و تهیه مسکن و تشکیل خانوده پیش از سى سالگى مهیا نمى شود. بنابراین جوان میان سن بلوغ و سن ازدواج در دوره اى طولانى بسر مى برد که در تربیت قدیم، براى آن حسابى باز نشده است و این دوره، دوره رشد جنسى و میل قوى و سخت بودن مقاومت در برابر فریبنده ها مى باشد. پس آیا ممکن است که حساب این دوره را از اجتماع انسانى جدا کنیم، آنچنان که قدیمى ها و فرزندان قرون وسطى آن را نادیده گرفتند؟ اگر ما آن را به حساب نیاوریم، نتیجه آن شیوع فساد و بیهوده پردازى به نسل و به خاطر افتادن سلامت پسران و دختران جوان خواهد بود»___________________________________ازدواج موقت، ص 11، محمد تقى حکیم.در حقیقت، سخن امیرالمومنین على علیه السلام رنج امت از تحریم ازدواج موقت را بطور خلاصه بیان کرده، آنجا که حضرت على علیه السلام گفته است: «متعه، چیزى جز رحمتى از سوى خداوند نبوده که با آن بر امت محمد رحم کرده بود و اگر نهى عمر نمى بود، جز شقاوت مندان، کسى زنا نمى کرد»___________________________________این حدیث از ابن عباس در در المنثور ج 2 ص 487 آمده است. (مترجم).این رحمت الهى، به معنى آن است که متعه، انسان را از همه عواقب خطرناکى که مشکل جنسى به وجود مى آورد، حفظ مى کند و براى زناکارى اثرى در جوامع ما باقى نمى گذارد مگر در نزد کسانى که گرایش هاى انحراف اخلاقى در وجود آنان ریشه دوانیده باشد. و با وجود متعه هیچ انگیزه اى نخواهد بود که ما عادتى پنهانى (خود ارضائى و استمناء) را جایز بشماریم آنچنانکه برخى از علماى دینى معاصر به آن فتوا داده اند.در این باره اتفاقا کتابى به دستم رسید که با نام اسلام و جنس به صورتى جالب در کشور سعودى چاپ شده است نویسنده در این کتاب مى گوید: «در حالت هاى اضطرار براى مسلمان جایز است که عادت پنهانى را عمل کند زیرا که در دین حرجى نیست» ولى این علامه براى ما حدود اضطرار و معیار آن را مشخص نساخته و ما در کشورهاى خود مشاهده مى کنیم که همه انواعانگیزنده ها از قبیل بى حجابى و خودنمایى وجود دارند، آیا به فتواى وى عمل کنیم در حالى که مرد، پس از بلوغ حدود بیست سال بدون همسر شرعى باقى مى ماند؟!در گفتگوهاى مختلفى که با بعضى از برادران مسلمان داشتم، بسیار دیده ام که آنان متعه را با زنا ارتباط مى دادند و بحث آنان در مورد آثار آن به دور از مشروع بودن آن صورت مى گرفت.در حالى که ثابت شده که آن عملى تشریع شده است و بحث از نسخ آن فاقد دلیل قوى مى باشد و آنچه از روایات و احادیث پراکنده و ضد و نقیض وارد شده است، در حدى از قوت نیست که به صورت دلیلى در برابر آنچه آورده ایم ظاهر شود. اما نهى عمر به گونه اى که توضیح دادم در این مورد بى اثر است. بویژه با توجه به اینکه کسانى از صحابه بوده اند که حلال بودن آن را بیان کرده اند.اما اینکه متعه را زنا مى خوانند گفته اى عجیب است که ما را به طرح اشکالاتى مى کشاند که به آنها اشاره نمودیم. زنا اقدام به عمل جنسى به صورت غیر مشروع مى باشد و متعه غیر از از آن است و با ازدواج بجز در بعضى از آثار آن که آنها را ان شاءاللَّه بیان خواهیم کرد تفاوتى ندارد...در این رابطه برخى معتقد هستند که اجتماع آن را نمى پذیرد. مى گویم که تشریع خداى تعالى به قبول یا رد آن از سوى اجتماع وابسته نیست بلکه این اجتماع است که باید در برابر احکام خداوند خاضع باشد و این احکام و فرامین بر آن حاکم شود و چه فراوان است که جوامع در گذشته و در زمان معاصر، احکام الهى را نپذیرفته اند پس نپذیرفتن جامعه دلیل قابل قبولى نیست.یک روز بطور ناگهانى این سوال را متوجه یکى از آنان ساختم، که: آیا مى پذیرى که پدرت با همسر دیگر ازدواج کند، در حالى که مادر تو وجودداشته باشد؟ بسرعت پاسخ داد: نه! گفتم: چرا نه در حالى که خداوند در قرآن تشریع کرده است که با چهار تا ازدواج کند؟! بعضى از شبهات جانبى در مورد این موضوع ابراز مى شود که به صحت آن لطمه اى وارد نمى آورد. اما کیفت اجراى این حکم چگونه باشد، بحث دیگرى است، مثلا شاید گفته شود که چه کسى تضمین مى کند که زن، پیش از تمام شدن عده، ازدواج نکند؟مى گویم، شریعت اسلامى و رسالت هاى آسمانى عموما ویژگى هایى دارند که بوسیله آنها بر قوانین موضوعه براى حفظ جامعه برترى یافته اند که مهم ترین این امتیازات که به عنوان تضمینى براى عدم اخلال در قانون شمرده مى شود، همان ایمان و تقوى مى باشد زیرا احکام شریعت اسلامى نازل شده اند تا کسانى که به خداوند و روز آخرت و ثواب و عقاب ایمان دارند، آنها را اجرا نمایند و گرنه چه تضمینى وجود دارد که فرزند انسان از همسرش، واقعا از صلب خود وى باشد و چگونه مى توانیم مطمئن شویم زن مطلقه عده کامل گرفته و چگونه انسان مى تواند بداند که فرزند پدرش مى باشد. بسیارى از مسائل هستند که ارزش ها و اصول و اخلاق و ایمان و تقوا و ورع بر آنها حاکم است و مشکل در ذات انسان باقى مى ماند و نه در تشریع، و اگر تعهد ناشى از ایمان از دست برود. احکام به تنهایى مانع از شکستن حرمت ها و بوجود آمدن هرج و مرج نخواهند بود. مسئله دیگرى که در پاسخ به منتقدان متعه طرح مى کنیم این است که آیا ما تشریع ملک یمین (در اختیار داشتن کنیزان) را نیز جزء زنا بشمار مى آوریم و همچنین مى دانید که اجتماع آن را نمى پذیرد بنابراین آیا باید آن را ملغى سازیم؟ و آیا پس از چند قرن اگر کشف کنیم که ازدواج مرد با چهار همسر، متناسب با خواسته و پذیرش اجتماع نیست باید آن را ملغى نماییم و قس علیهذا. در حالیکه همه ى ما اعتقاد داریم که حلال محمد صلى اللَّه علیه و آله تا روز قیامت، حلالاست و حرام او تا روز قیامت نیز حرام مى باشد.اینک در ذیل به شرح تفصیلى در مورد ازدواج موقت که جز در بعضى آثار، آن با ازدواج دائم تفاوتى ندارد، مى پردازیم:مقصود از ازدواج موقت چیست؟___________________________________تشیع: سید عبداللَّه غریفى ص 532.عقد ازدواجى است میان مرد و زن ضمن شرایط شرعى مشخصى که مهم ترین آنها عبارتست از:1- ایجاب و قبول2- تعیین مدت ضمن صیغه عقد3- تعیین مهریه4- اجازه ولى، اگر دختر یعنى دوشیزه باشد، بنا به راى بسیارى از فقها5- نبودن موانع شرعى نکاح، مانند رابطه نسبى یا سببى یا رضاعى یا محصنه بودن یا عده و غیره.6- براى زن مسلمان جایز نیست که با کافر ازدواج متعه کند، همچنان که مرد مسلمان اجازه ندارد که با زن مشرکه غیر کتابیه، ازدواج متعه کند.- عناصر مشترک میان ازدواج دائم و ازدواج موقت:1- عقد شرعى مشتمل بر ایجاب و قبول لفظى.2- آثار شرعى مترتب بر عقد، به جز آنچه دلایل خاصى آن را مستثنى کرده باشند.3- احکام مربوط به فرزندان، در هر دو ازدواج، یکسان مى باشند.4- عده بر زن در هر دو حالت واجب است، بشرط دخول و یائسه نبودنو در مورد وفات البته عده واجب است حتى اگر زن صغیره یا یائسه و یا غیر مدخول بها باشد.عناصر تفاوت میان دو ازدواج1- در ازدواج موقت، مدت تعیین مى شود، ولى در ازدواج دائم مدت و موعدى تعیین نمى شود.2- در ازدواج موقت تعیین مهریه لازم است و در ازدواج دائم شرط نیست.3- در ازدواج موقت طلاقى وجود ندارد، بلکه زن با پایان مدت و یا بخشیده شدن مدت به وى، یا فوت، از شوهر جدا مى شود، در صورتى که در ازدواج دائم، زن جدا نمى شود مگر با طلاق یا وفات. به جز حالت هاى استثنائى مانند ارتداد و فسخ که زن بدون طلاق جدا مى شود.4- در ازدواج موقت زوجین از یکدیگر ارث نمى برند مگر با وجود شرط نزد بعضى از فقها و در ازدواج دائم زوجین از یکدیگر ارث مى برند بجز در حالت هاى استثنائى مانند قتل یا غیر مسلمان بودن زوجه.5- در ازدواج موقت زوجه نفقه ندارد مگر با بودن شرط ضمن عقد ولى در ازدواج دائم، نفقه واجب است به جز در حالت هاى استثنائى مانند ناشزه بودن.6- در ازدواج موقت، زوجه قسمتى ندارد و همبسترى یا مقاربت با وى در هر چهار ماه واجب نیست ولى در ازدواج دائم، این امر واجب است.7- در ازدواج موقت زن، مستحق مهریه کامل است هر چند دخولىصورت نگرفته باشد مگر اینکه این امر به رضایت خود زن باشد و در ازدواج دائم فقط در صورت دخول مستحق مهریه کامل مى شود.این است ازدواج موقت آنچنان که دین خدا آن را تشریع نموده و آن در واقع رحمت خداى تعالى براى انسانى است که ضعیف آفریده شده و درباره ى آن خداى تعالى در سوره نساء پس از بیان انواع مختلف ازدواج و از جمله ازدواج موقت، فرموده است: (یرید اللَّه ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا)___________________________________سوره نساء آیه: 28. یعنى: «خداوند مى خواهد براى شما تخفیف قایل شود و انسان، ضعیف آفریده شده است».ولى امت، بنا به عادت، نخواسته است مگر اینکه بر خود سخت بگیرد، آنگونه که امت بنى اسرائیل انجام داد. و ما بحث خود را با روایت هایى زینت مى بخشیم:- از ابى بصیر وارد است که گفت: از ابوجعفر باقر علیه السلام درباره متعه پرسیدم، گفت: «در قرآن نازل گردیده است آیه: (فما استمعتم به منهن...)___________________________________سوره نساء، آیه: 24.___________________________________فروع کافى ج 5 ص 448 حدیث 1، وسائل الشیعه ج 21 ص 5 حدیث 1.- از عبدالرحمن ابن ابى لیلى نیز وارد است که گفت: «از امام صادق پرسیدم: آیا چیزى آیه متعه را نسخ نموده است؟ گفت: نه، و اگر عمر نهى نمى کرد، جز شقاوت مندان، کسى زنا نمى کرد»___________________________________فروع کافى ج 5 ص 449 حدیث 5، وسائل الشیعه ج 21 ص 6 حدیث 5. وسائل الشیعه ج 21 ص 11 حدیث 24. در اینجا برخى از توضیحات را براى کسى که مدعى است آیه متعه با این گفتار خداى تعالى نسخشده است، بیان مى کنیم، آنجا که مى فرماید: (و الذین هم لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین فمن ابتغى و راء ذلک فاولئک هم العادون)___________________________________سوره ى مومنون، آیه: 5- 7. یعنى: «و آنانکه دامنهاى خود را نگه مى دارند جز بر همسرانشان یا آنچه (از کنیزان) در مالکیت آنهاست که آنان سرزنش نمى شوند و هر کس جز این را بخواهد، آنان خود تعدى کنندگان هستند».اولا: این آیه در سوره مومنون آمده که مکى است و آیه متعه در سوره نساء آمده که مدنى مى باشد، پس چگونه ممکن است که متقدم در نزول، متاخر را نسخ کند؟!اما درباره ى آنچه گفته اند که آیه فقط دو نوح ازدواج را معین کرده است: ازدواج و ملک یمین... متعه نیز ازدواج است به شرحى که بیان کردیم، و نسبت به روایاتى که متعه را حرام مى کنند، این روایات صحیح نیستند به جهت آنکه با احادیثى که قایل به حلیت آن هستند معارض مى باشند همچنانکه اخبار تحریم نیز اخبار آحاد هستند و نسخ با اخبار آحاد ثابت نمى شود. از آن گذشته تناقض آشکارى در روایات تحریم وجود دارد زیرا بعضى از آنها مى گویند که تحریم روز خیبر صادر شده و بعضى دیگر روز فتح و سومى در تبوک و چهارمى در عمره ى قضاء، و پنجمى در حجه الوداع... الخ. و سرانجام اینکه روایات تحریم با روایات اهل بیت نبوت علیهم السلام تعارض دارند، که این روایات متواترند و بر مباح بودند متعه تا روز قیامت دلالت مى کنند.

منبع:كتاب نور فاطمه


"احكام ازدواج موقت و صيغه آن"


1. در ازدواج موقت، رضايت طرفين و خواندن صيغه كافي است و نوشتن و شاهد گرفتن لازم نيست. 

2. خود زن و مرد مي‌توانند صيغه عقد را بخوانند. ابتدا مدت عقد (از يك ساعت تا چند سال) و ميزان مهر (مثلاً از هزار تومان تا ...) را معين كنند و بعد صيغه عقد را بخوانند. 

«صيغه عقد»

زن مي‌گويد: 

«زَوَّجتُكَ نَفْسي في المُدَّةِ الْمَعْلوُمَه عَلَي الْمَهْرِ الْمَعْلوُم» (خودم را به تو تزويج كردم براي مدت معين با مهر معين)

بعد مرد مي‌گويد: 

«قَبِلْتُ» (قبول كردم)

 تبصره: اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربي صحيح بخوانند به هر لفظي كه صيغه را بخوانند صحيح است. اما بايد لفظي را بگويند كه معني «زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ» را بفهماند. 

3. عقد موقت طلاق ندارد بلكه جدا شدن زن و مرد بواسطه تمام شدن مدت عقد و يا بخشيدن مدت (مرد باقيمانده زمان عقد را به زن مي‌بخشد) مي‌باشد. 

4. اگر كسي زني را به عقد خود درآورد، اگر چه نزديكي نكرده باشد مادر آن زن به آن مرد محرم مي‌شود و اگر نزديكي كرده باشد، اگر آن زن از مرد ديگري دختر داشته باشد دختر آن زن نيز به آن مرد محرم مي‌شود و مرد هرگز نمي‌تواند با آن دختر ازدواج كند. 

5. تعريف عدّه: مدت زماني را كه زن نمي‌تواند با مرد ديگري ازدواج كند عدَه مي‌گويند. اين مدت پس از طلاق (در عقد دائم) و يا اتمام مدت زمان (در عقد موقت) و يا فوت شوهر شروع مي‌شود. 

6. عدَه عقد موقت ديدن دوبار عادت ماهيانه زنان است. عدَه عقد دائم از زمان طلاق، ديدن سه بار عادت ماهيانه است. عدّه وفات شوهر، چهارماه و ده روز است اگر چه زن يائسه يا متعه باشد. 

7. زن يائسه (زن غيرسيدي است كه سنش بالاتر از پنجاه سال يا سيده‌اي كه سنش بالاتر از شصت سال باشد) عدّه طلاق و عدّه اتمام عقد موقت ندارد. 

8. اگر مردي زني را كه در عدّه ديگري است براي خود عقد كند آن زن بر او حرام مي‌شود. 


نکوهش زنا

اسـلام بـى بـنـد و بـارى جـنـسـى و اطفاى شهوت از راههاى نامشروع را سخت ممنوع كرده و مورد نـكـوهـش قـرار داده اسـت . و زنـا يـكـى از آنـهـاسـت كـه فـسـادهـايـى از قبيل كشت و كشتار، از بين رفتن نسب ، ترك تربيت فرزندان و ... را در پى دارد(98) و در اسلام ، تحريم شده و از گناهان كبيره محسوب مى شود.
قرآن كريم ضمن تصريح به شناعت زنا پيروانش را از آن نهى كرده ، مى فرمايد:
( وَ لا تَقْرَبُو االزِّنى اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلا)(99)
(هرگز) به زنا نزديك نشويد. زنا، كارى زشت و شيوه اى ناپسند است .
از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود:
زنـا شـش اثـر دارد كه سه تا در دنيا و سه تا در آخرت ظاهر مى شود؛ اما آثار دنيوى اينكه ، آبرو را مى برد، روزى را كم مى كند، مرگ و نيستى را نزديك مى كند. اما آثار اخروى آن عبارت است از سختى حساب ، غضب پروردگار و جاودانگى در آتش (جهنم) .(100)
زنـا مـوجب فساد و اختلال نظام اجتماعى است . از اين رو، در اسلام براى پيشگيرى از آن قوانينى مقرّر شده و احترام آن قوانين بر مسلمانان لازم شده است ، تا بدين وسيله خود را از مبتلا شدن به چنين گناه بزرگى مصون دارند. به عنوان نمونه ، حجاب را براى زناكاران قرار داده است .
در اين درس به بررسى (حدّ زنا) مى پردازيم .
راههاى اثبات زنا
زنا از دو راه ثابت مى شود:
الف ـ اقرار: اثبات زنا به واسطه اقرار شرايطى دارد كه در زير مى آيد:
1 ـ اقرار كننده بالغ ، عاقل ، مختار بوده و اقرار وى از روى قصد باشد.(101)
2 ـ اقرار، صريح و آشكار باشد.
3 ـ چهار بار تكرار شود(و به كمتر از آن حدّ ثابت نمى شود).(102)
ب ـ بيّنه (شاهد): اثبات زنا به واسطه بيّنه نيز داراى شرايط زير است :
1 ـ شهود كمتر از چهار مرد يا سه مرد و دو زن نباشند.(103)
2 ـ شهادت آنان صريح باشد.(104)
3 ـ عادل باشند.(105)
4 ـ گفته آنان با هم مطابق باشد.(106)
گـفـتـنى است كه اگر كسى به چيزى كه موجب حدّ است اقرار كند، سپس توبه نمايد، امام عليه السـلام حـق عـفـو يـا اقـامـه حـدّ بـر او را دارد، و اگـر (زنـاكـار) قـبـل از قـيـام بـيّنه ، توبه نمايد، حدّ ساقط مى شود، ولى اگر بعد از آن توبه كند ساقط نمى شود وامام (ع) حق عفو او را ندارد.(107)
اقسام حدّ
1 ـ اعـدام (قـتـل) ؛ در مـورد كـسـى كـه بـا مـحـارم نـسـبـى از قبيل مادر، دختر، خواهر و ... زنا كند و نيز كسى كه زنى را مجبور به زنا كند.
2 ـ سـنـگـسـار كـردن ؛ در مـورد زنـاى زن يـامـرد هـمـسـردار(مـحـصـن يـا مـحـصـنـه) بـا شـخـص عاقل و بالغ .
3 ـ تـازيـانـه ؛ در مـورد مـرد يـا زن مـجـرّد و نـيـز زن عاقل و بالغى كه با طفلى زنا كند.
4 ـ تازيانه و سنگسار؛ كيفر پيرمرد وپيرزن همسردار.
5 ـ تازيانه ، تبعيد و تراشيدن سر؛ در مورد زناى بِكْر.(108)
چگونگى اجراى حدّ 
1 ـ هـرگـاه شـخـصـى مـسـتـوجـب چند نوع كيفر باشد، ابتدا حدّى جارى مى شودكه سبب فوت حدّ ديـگـرنـشـود اگـر شـلاق و سـنـگـسـار بـر او جـمـع شده باشد، ابتدا شلاق زده مى شود، سپس سنگسار مى شود.(109)
2 ـ جـهـت سـنـگـسار كردن ، مرد را تا بالاى كفل ـ نه بيشتر ـ و زن را تا نيمه بدن يعنى كمر و زيـر سـيـنـه (در گـودالى) دفـن مـى كـنـنـد. بـنـابـرايـن ، اگـر مـرد يـا زن از گـودال فـرار كـنـنـد، چـنانچه زنا به واسطه بيّنه ثابت شده باشد، برگردانده مى شوند، ولى اگر به اقرار ثابت شده باشد دو صورت دارد:
الف ـ اگر بعد از خوردن سنگ ـ گر چه يك سنگ ـ فرار كنند، برگردانده نمى شوند.
ب ـ وگرنه بايد برگردانده شوند.
نـاگـفـتـه نماند كه حكم مزبور درباره سنگسار كردن است ، اما در مورد تازيانه ، فرار نفعى ندارد، بلكه برگردانده مى شوند و مطلقا حدّ مى خورند.(110)
مـردم او را سـنـگـسـار مـى كـنـنـد و اگـر بـيـّنـه بـر آن اقـامـه شـود، اوّل بيّنه سپس امام (ع) وپس از آن مردم او را سنگسار مى كنند.(111)
4 ـ مـرد زنـاكـار در حـال ايـسـتـاده و بدون لباس ـ درحالى كه عورتش پوشيده شده ـ و زن به صورت نشسته و با لباس شلاق زده مى شود.(112)
5 ـ بـراى حـاكـم سـزاوار اسـت به مردم اعلان كند كه در اجراى حدّ حضور يابند، بلكه سزاوار اسـت كـه بـه آنان امر كند، تا براى اجراى حدّ حضور يابند و احوط حضور گروهى از مؤ منان ـ سه نفر يا بيشتر ـ است .(113)
6 ـ هـنـگـام سـنـگـسـار كـردن ، امـام (ع) يـا حـاكم به او دستور مى دهد كه با آب سدر، سپس آب كـافـور و پـس از آن بـا آب خـالص ، غـسـل مـيـّت كـنـد، كـفـن بـپـوشـد و قبل از قتل او مانند حنوط ميّت ، حنوط شود، سپس سنگسار گردد. بعد از آن بر او نماز خوانده مى شود و بدون غسل دادن ، در قبرستان مسلمانان دفن مى گردد.(114)
يـادآورى : نـيـّت غـسـل از جـانـب خـود مـجـرم اسـت ، گـر چـه احـتـيـاط آن اسـت كـه حـاكـم نـيـز نيت غسل كند

منبع:احكام حقوقى 1،مرکز تحقيقات اسلامي


ّ

سؤال 753 ـ عقد موقّت دوشيزه بدون اذن پدر چه حكمى دارد؟ 
جواب: احتياط واجب آن است كه با اجازه پدر باشد.
سؤال 754 ـ عقد موقّت از نظر اسلام چه حكمى دارد؟ 
جواب: ازدواج موقّت يكى از احكام مسلّم فقهى است، شرح بيشتر را در كتاب 
[ 223 ]
ما به نام «اين است آيين ما»و همچنين در جلد 3 تفسير نمونه ذيل آيه 24 سوره نساء مطالعه كنيد.
سؤال 755 ـ شخصى زن جوانى را متعه كرده وبا اقرار خود مواقعه نيزانجام شده و زن مزبور پس از آن، وضع حمل كرده و طفل را به مرد متمتّع نسبت مى دهد ولى مرد منكر الحاق ولد به خود مى باشد آيا قسم به نفى ولد از طرف مرد در اين صورت مشروعيّت دارد؟ 
جواب: چنانچه مرد اقرار به مواقعه دارد ولد به او ملحق است و با قسم از او نفى نمى شود. 
سؤال 756 ـ آيا مرد مسلمانى كه همسر مسلمان دارد مى تواند زن ذمّى رابه عقد موقّت خود درآورد؟ 
جواب: متعه ذمّى بر مسلمان بدون اجازه همسر مسلمانش كراهت دارد.
سؤال 757 ـ اگر شخصى با زن بى شوهرى ازدواج موقّت كند و اين زن به برادرش اطّلاع ندهد، آيا اين كار خيانت به برادر محسوب مى شود؟ در صورتى كه برادر با اين ازدواج مخالف باشد و زن شرايط ازدواج موقّت را داشته باشد آيا اين ازدواج جايز است؟ 
جواب: اجازه برادر معتبر نيست و اطّلاع ندادن به او خيانت محسوب نمى شود ولى مشورت با او مناسب است. 
سؤال 758 ـ مردى زنى را به عقد موقّت خود در مى آورد در بين مباشرت با آن زن شك مى كند كه آيا او از زنانى است كه زياد صيغه مى شود وعدّه نگه نمى دارد يا نه، آيا تحقيق واجب است؟ 
جواب: سؤال و تحقيق از زن واجب نيست.
سؤال 759 ـ آيا متعه اهل كتاب و كافر جايز است؟
جواب: متعه اهل كتاب جايز است.
[ 224 ]
سؤال 760 ـ در صورت جايز بودن متعه اهل كتاب در كشورهاى غربى آيا بايد صيغه عقد به زبان عربى خوانده شود يا همان توافق بين 2 نفر بر سر زمان و مهريّه (در قالب هديه) كفايت مى كند ؟
جواب: در صورتى كه آشنا به عربى نباشد به هر زبانى جايز است ولى بايد به آنها تفهيم گردد كه عقد ازدواج در اسلام دو نوع است كه يك نوع آن عقد موقّت است كه در برابر آن هديه اى پرداخت مى شود.
سؤال 761 ـ اين جانب به مدّت ده سال به عقد موقّت مردى درآمدم اين آقا مدّت سه سال است كه رفته و من هيچ خبرى از او ندارم به دادگاه مدنى هم مراجعه كردم ولى هيچ نتيجه اى نگرفتم. خواهشمندم كه مرا آزاد كنيد زيرا من شرايط ازدواج موقّت را نمى دانستم و كسى را هم ندارم و كارى هم ندارم كه زندگيم را اداره كنم؟
جواب: هرگاه به تشخيص حاكم شرع، شما در عسر و حرج شديد باشيد و راه حل نداشته باشيد و دسترسى به شوهرتان نيز نباشد، مى تواند باقيمانده مدّت را به شما ببخشد سپس عدّه نگهداريد و بعد شوهر كنيد. 
سؤال 762 ـ اين جانب يكى از جانبازان انقلاب اسلامى هستم كه از گردن به پايين فلج هستم و به هيچ وجه قادر به انجام كارهايم نيستم با توجّه به اين كه يكى از خواهران راضى است كه جهت رضاى خدا همه كارهايم غير از مسائل جنسى را انجام دهد آيا راهى براى محرميّت ما وجود دارد؟ 
جواب: هرگاه صيغه عقد موقّت آن دختر (هر چند براى مدّت كوتاهى) براى پدر شما خوانده شود شما براى هميشه به او محرم خواهيد شد، البتّه مانند محرميّت مادر و خواهر نه محرميت همسر. 
سؤال 763 ـ اگر پسر و دخترى بخواهند از طريق ازدواج موقّت با همديگر رابطه شرعى داشته باشند در صورتهاى زير چه شرايطى معتبر است: 
الف) اگر رابطه صرفاً رابطه متعارف شغل يا تحصيلى باشد. 
[ 225 ]
ب) اگر رابطه صرفاً به خاطر استمتاع جنسى بدون دخول باشد. 
ج) اگر رابطه به خاطر آميزش جنسى (دخول) باشد.
جواب: عقد موقّت يك نوع بيشتر نيست و همه اين آثار در آن جمع است مگر اين كه در ضمن عقد شرط كنند كه آميزش جنسى نباشد و در هر حال بنابر احتياط واجب اذن پدر شرط است. 
سؤال 764 ـ اگر پسر و دخترى بخواهند از طريق ازدواج موقّت رابطه متعارف شغلى يا تحصيلى داشته باشند (بدون استمتاع جنسى و دخول) مستدعى است در دو فرض زير حكم اجازه پدر دختر را بيان كنيد.
الف) امكان دسترسى به ولىّ دختر نيست و فرضاً ايجاد رابطه شرعى، ضرورى و فورى است. 
ب) امكان دسترسى هست امّا ولىّ دختر بدون منطق مخالفت مى كند و اصلا رضايت نمى دهد. 
جواب: در هر صورت احتياط واجب استيذان از ولىّ است ، در ضمن تجربه نشان داده است كه اين رابطه ها مخصوصاً در جوانها معمولا در يك حد محدود و معيّنى ثابت نمى ماند و تدريجاً توسعه مى يابد ومايه مشكلات فراوانى مى شود. 
سؤال 765 ـ كسى كه قصد ازدواج موقّت دارد آيا مى تواند بدون اطّلاع ولىّ دختر از او خواستگارى كند؟ در دو صورت باكره بودن و بيوه بودن زن، حكم آن را بيان فرماييد. 
جواب: خواستگارى در هر صورت مانعى ندارد، ولى جارى كردن صيغه عقد بدون اذن ولى در باكره اشكال دارد امّا در بيوه رضايت طرفين براى اجراى صيغه عقد كافى است.
سؤال 766 ـ اگر شخصى با ترك ازدواج به حرام بيفتد و امكان ازدواج دائم را ندارد ولى ازدواج موقّت برايش امكان پذير است چه وظيفه اى دارد؟ 
[ 226 ]
جواب: وظيفه او ازدواج موقّت است.
سؤال 767 ـ آيا در سقوط حقّ حضانت (حقّ سرپرستى و نگهدارى كودك) به وسيله ازدواج مجدّد فرقى بين ازدواج موقّت و دائم هست؟ و در صورتى كه زن از شوهر دوّم طلاق بگيرد آيا حقّ حضانت كه به خاطر شوهر كردنش ساقط شده بود دوباره باز مى گردد؟ 
جواب: در صورت ازدواج حقّ حضانت زن ساقط مى شود خواه ازدواج دائم باشد يا موقّت، مگر اين كه مدّت ازدواج موقّت كم و كوتاه باشد كه در اين صورت ساقط نمى شود و هرگاه از شوهر دوّم طلاق بگيرد حقّ حضانت باز نمى گردد هر چند احتياط مستحب آن است كه زوج و زوجه در اين مورد تراضى و تصالح كنند. 
سؤال 768 ـ اگر مردى زنى را موقّتاً به مدّت هشتاد سال عقد نمايد حكم چه نوع عقدى را دارد؟ اگر شوهر چنين زنى مدّت چهارسال يا بيشتر مثلا در خارج زندگى نمايد و زن زنا كند آيا حكم زناى محصنه را دارد؟ 
جواب: عقد مزبور عقد موقّت است و در فرض مسأله زناى محصنه نيست.
سؤال 769 ـ زوج در حال عصبانيّت و ناراحتى و اختلاف با زوجه موقّت خود، ابراى مدّت و زمان عقد مى نمايد ولى بلافاصله نادم و پشيمان مى گردد آيا زوجه با اين ابرا مى تواند با ديگرى ازدواج نمايد و يا ابرا صحيح نيست و زوجيّت باقى است؟
جواب: اگر در حال عصبانيّت عقل و شعور خود را از دست داده ابراى مدّت صحيح نبوده امّا اگر اين كار را از روى شعور و عقل كرده هرچند عصبانى بوده ابرا صحيح بوده است.
سؤال 770 ـ دخترى با مردى برخورد و تماس داشته است، مثلا در يك مكان با يكديگر كار مى كرده اند و يا تحصيل مى نموده اند، آن مرد اين دختر را جهت محرميّت و عدم وقوع در گناه، بدون اذن پدرش به عقد موقّت خود درآورده هر چند 
[ 227 ]
به صرف محرميّت اكتفا نشده و تقبيل و لمس انجام داده اند با توجّه به اين مقدّمه به دو سؤال زير پاسخ دهيد: 
الف) آيا اين دو گناهكارند و مرتكب معصيت گرديده اند؟ 
ب) آيا مادر دختر به اين مرد محرم شده است؟ 
جواب: الف) چنين عقدى خالى از اشكال نيست و به صورت نامحرم با يكديگر رفتار كنند و براى رعايت احتياط مرد باقيمانده مدّت را ببخشد. 
ب) در مورد مادر هم بايد احتياط كند. 
سؤال 771 ـ آيا براى مردى كه همسر دائم دارد ازدواج موقّت جايز است؟ (حكم مسأله را در صورتى كه همسر دوّم در همان محل زندگى همسر دائم يا در محل ديگرى زندگى كند بيان فرماييد). 
جواب: اشكالى ندارد، لكن فقط در صورت ضرورت اين كار را بكند.
سؤال 997 ـ آيا در عقد موقّت اطاعت از شوهر بر زوجه، همچون همسر دائمى، لازم است؟ در مورد مسافرت و خروج از منزل و كار در بيرون منزل چطور؟
جواب: واجب نيست; مگر در جايى كه مزاحم حقّ شوهر باشد.
سؤال 998 ـ زنى به عقد موقّت مردى درآمده و بعد از دخول، شوهرش را رها كرده و رفته است، آيا بر مرد واجب است كه تمام مهريّه او را بپردازد؟
جواب: تنها آن مقدار از زمان كه زن تمكين كرده مهريّه اش لازم است.
سؤال منبع:احكام حقوقى 1،مرکز تحقيقات اسلامي ـ هنوز يك سال از مدّت عقد موقّت باقى مانده است، آيا جايز است براى چند سال ديگر عقد جارى گردد؟ يا بايد مدّت مذكور تمام شود و سپس عقد مجدّد خوانده شود؟
[ 343 ]
جواب: بايد باقيمانده مدّت از طرف مرد بخشيده شود و سپس عقد را براى مدّت مورد نظر تجديد كنند و يا مهلت دهند آن يك سال بگذرد و بعد تجديد عقد كنند، در عقد دائم بعد از عقد موقّت نيز حكم چنين است.
سؤال 1000 ـ حضرتعالى در مسأله 2071 توضيح المسائل فرموده ايد: «ازدواج موقّت هرچند براى لذّت بردن هم نباشد، بلكه به قصد محرم شدن نزديكان آن دختر باشد جايز است، مشروط بر اين كه دخترى را كه به ازدواج موقّت در مى آورند در حدّى باشد كه قابل لذّت جنسى باشد، مثلاً اگر كوچك است بايد وقت را به اندازه اى زياد كنند كه دوران آمادگى دختر را شامل شود، هرچند بعد از عقد، مدّت را ببخشند»، حال كسى به خاطر محرم شدن نزديكان دخترى كه به حدّ بلوغ نرسيده، به مدّت كوتاهى صيغه عقد نكاح موقّت او را خوانده است و بعداً هم آن مدّت را مى بخشد و آن قيد كه دختر در حدّى باشد كه قابل لذّت جنسى باشد را در نظر نگرفته است، آيا نزديكان آن دختر به اين مرد محرم خواهند شد؟ آيا مادر آن دختر به پسران اين مرد محرم خواهد بود؟ اگر ناديده گرفتن اين قيد در حين اجراى عقد اصلاً ايجاد محرميّت نمى كند، آيا اين پدر مى تواند آن دختر را به ازدواج پسر خود درآورد؟
جواب: اگر مى خواهند محرم بشوند احتياط آن است كه مجدّداً صيغه عقد متعه را با همان اوصافى كه گفته شد بخوانند و الاّ معامله محرم بودن با مادر او نكند; هرچند احتياط آن است كه آن دختر را براى فرزند خود نيز نگيرند.
سؤال 1001 ـ اگر مرد و زنى بخواهند ازدواج موقّت كنند، آيا لازم است به محضر ازدواج و طلاق بروند تا در آن جا صيغه خوانده شود، يا اين كه خود مرد و زن مى توانند شرايط همديگر را قبول كنند و صيغه را بخوانند؟
جواب: احتياط آن است كه در اين ايّام در محضر رسمى ثبت كنند; خواه صيغه عقد را در محضر بخوانند، يا در خارج.
[ 344 ]
سؤال 1002 ـ در صورتى كه در ازدواج موقّت با اهل كتاب، زن بدون «مهر» نيز راضى باشد، آيا باز هم دادن مهر واجب است؟
جواب: دادن «مهر» واجب است، هرچند به اين صورت گفته شود كه در مذهب ما در مقابل ازدواج موقّت بايد هديّه اى داد.
سؤال 1003 ـ در اين كشور (كانادا) افرادى هستند كه اصلاً دين ندارند، آيا قبل از صيغه عقد موقّت لازم است از دين زن مورد نظر تحقيق كرد؟
جواب: آرى، بايد تحقيق كرد.
سؤال 1004 ـ اهل كتاب و اهل سنّت، به صيغه (ازدواج موقّت) عقيده ندارند. بنابراين در صورتى كه زن از اهل كتاب يا اهل سنّت باشد صيغه اى كه خوانده مى شود، فقط لقلقه زبان است. آيا صيغه بدون اعتقاد، صحيح خواهد بود؟
جواب: اگر به خاطر اعتقاد شوهر اعلام آمادگى براى اين امر كند، كافى است.
سؤال 1005 ـ مى دانيم عقد موقّت با زنى كه در «عدّه» است، باطل مى باشد. اهل كتاب اعتقاد به «عدّه» ندارند، آيا عقد موقّت با آنها، اگر در عدّه باشند، صحيح است؟
جواب: صيغه در حال «عدّه» جايز نيست.
سؤال 1006 ـ آيا قبل از عقد موقّت بايد تحقيق كرد كه زن شوهر دارد يا نه؟
جواب: اگر خودش بگويد شوهر ندارم و در گفتارش متّهم نباشد، كافى است.
سؤال 1007 ـ قبل از عقد موقّت مرد به زن نگاه و با او صحبت مى كند، تا زمينه را براى ازدواج موقّت آماده سازد، آيا اين عمل جايز است؟
جواب: اين مقدار اشكال ندارد.
سؤال 1008 ـ آيا مدّت ازدواج موقّت اندازه معيّن دارد؟ اگر قدر معيّنى ندارد چنانچه مدّت آن تمام عمر را در بر بگيرد، يا مدّت را بيشتر از عمر طبيعى بگذارند، بطورى كه قطعاً مى دانند آن مقدار زنده نمى مانند. آيا صحيح است؟
جواب: نكاح منقطع حدّ معيّنى ندارد; ولى اگر مدّت آن را بسيار طولانى قرار 
[ 345 ]
دهند (يا حتّى بيشتر از عمر طبيعى عادى مانند 99 سال باشد) احتياط واجب آن است كه احكام عقد دائم بر آن جارى كنند (البتّه در مواردى كه مقرون به احتياط است)، بنابراين مردانى كه براى فرار از زير بار رفتن وظايف عقد دائم، صيغه موقّت 99 ساله جارى مى كنند فايده اى براى آنها ندارد.
سؤال 1009 ـ اگر زن و مردى مصمّم به ايجاد رابطه جنسى با يكديگر باشند و فقط به دليل گريز از عذاب وجدان (يا عذاب اخروى)، قبل از ايجاد رابطه مذكور، با وجود شرايط و نبودن موانع، صيغه عقد موقّت بخوانند، آيا عقدشان صحيح است؟ يا همچنان عملشان «فساد و فحشا» مى باشد، چون نيّتشان چيز ديگر بوده است؟
جواب: اگر صيغه عقد را با تمام شرايط بخوانند، عملشان مشروع است.
سؤال 1010 ـ آيا ازدواج موقّت به مدّت 99 سال يا بالاتر، با عنايت به اين كه مدّت متوسّط عمر اشخاص، كمتر از اين مقدار است و در واقع عملاً يك ازدواج دائم است، داراى احكام مربوط به ازدواج دائم مى گردد؟
جواب: چنين ازدواج موقّتى اشكال دارد، و همان گونه كه قبلاً گفته شد احتياط آن است كه احكام عقد دائم بر آن مترتّب كنند (در مواردى كه مقرون به احتياط است).
سؤال 1011 ـ اگر عقدى واقع شده باشد، امّا اكنون زن مدّعى دوام و مرد مدّعى انقطاع است، اين عقد از لحاظ شرعى چه حكمى دارد؟
جواب: اين عقد در حكم انقطاع است و بايد مادام كه مدّت عقد انقطاع وجود دارد احكام زوجيّت اجرا شود و احتياط مستحب آن است كه در پايان مدّت، صيغه طلاق را نيز جارى كنند.
سؤال 1012 ـ زن و مردى صيغه عقد غير دائمى (موقّت) جارى مى كنند; ولى مقدار، زمان و مهر را معيّن نمى كنند. بعد از آميزش و نزديكى مى فهمند كه اين كار مشروع نبوده است. آيا اين كار در حكم زناست و آنها گناهكار شناخته مى شوند و بچّه به دنيا 
[ 346 ]
آمده نامشروع است؟ آيا جايز است كه پس از عقد وقت و مهر را تعيين كنند، يا اين كه بايد دوباره صيغه را به صورت صحيح جارى كنند؟
جواب: آنچه در حال ندانستن مسأله انجام داده اند، زنا نبوده و بچّه حلال زاده است; ولى احتياطاً صيغه طلاق را جارى كنند و سپس مى توانند عقد موقّت نمايند، و گذشتن زمان عدّه در اين جا شرط نيست.
سؤال 1013 ـ بطور كلّى نظرتان در رابطه با ازدواج موقّت چيست؟ آيا آن را راه حلّى براى جوانانى كه مشكلاتى جهت ازدواج دائم دارند و از طرف ديگر مى ترسند به فساد كشيده شوند مى دانيد؟
جواب: اگر با شرايط معقول و رعايت موازين شرعى انجام شود و دستاويزى براى هوسبازى هوسبازان و فساد بيشتر نشود به يقين كارساز است; ولى اين كارِ بسيار دقيق و ظريفى است.
سؤال 1014 ـ ازدواج موقّت با زنانى كه معمولاً معروف به فساد هستند و يا شغل آنان روسپيگرى مى باشد، چه صورتى دارد؟ در صورت ناچارى چطور؟
جواب: در صورتى كه واقعاً مشهور و معروف به فساد باشند، ازدواج با آنها اشكال دارد و اگر چنين نباشد، اشكالى ندارد.
سؤال 1015 ـ آيا در عقد انقطاعى، عسر و حرج براى زوجه متصوّر است؟ در صورت اثبات، آيا مى توان زوج را به بذل مدّت اجبار نمود؟
جواب: در صورتى كه واقعاً به تشخيص حاكم شرع عسر و حرج حاصل شود، تفاوتى بين عقد انقطاعى و دائم نيست و حاكم شرع زوج را ملزم به بذل باقيمانده مدّت مى كند و اگر زوج قبول نكند، حاكم شرع به عنوان ولىّ ممتنع باقيمانده مدّت را مى بخشد و زوجه مى تواند بعد از سپرى شدن عدّه شوهر كند.
 
 
منبع: استفتائات،آية اللّه العظمى مكارم شيرازى مدّظلّه العالى

احاديث نبوي از تصميم به ازدواج تا عروسي

1. تاثير ازدواج

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:

اذا تزوج الرجل احرز نصف دينه.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

كسى كه ازدواج كند، نصف دينش را حفظ كرده است.

مستدرك الوسائل، ج 14، ص 154.

2. ازدواج در هنگام تنگدستى

قال الامام الصادق عليه السلام:

من ترك التزويج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عز و جل-، ان الله- عز و جل - يقول: «ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله.» (2)

امام صادق عليه السلام فرمود:

هر كس از ترس فقر ازدواج نكند نسبت‏به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا كه خداوند مى‏فرمايد: اگر آنان فقير باشند خداوند از فضل و كرم خود بى نيازشان مى‏كند.

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 251

3. ازدواج رحمت است

قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم:

يفتح ابواب السماء بالرحمة فى اربع مواضع: عند نزول المطر، و عند نظر الولد فى وجه الوالدين، و عند فتح باب الكعبة، و عند النكاح.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

درهاى رحمت آسمانى در چهار وقت گشوده مى‏شود:

1- موقع بارش باران.

2- زمانى كه فرزند به چهره پدر و مادرش مى‏نگرد.

3- هنگام گشوده شدن در كعبه.

4- هنگام برپايى مراسم عقد و عروسى.

بحار الانوار، ج 103، ص 221

4. آفات بى همسرى

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:

اكثر اهل النار العزاب.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

بيشترين اهل جهنم انسانهاى بى همسر هستند.

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 251

5. تلاش در ازدواج بى همسران

عن الصادق عليه السلام قال:

من زوج اعزبا كان ممن ينظر الله- عز و جل-اليه يوم القيامة.

امام صادق عليه السلام فرمود:

كسى كه مجردى را تزويج كند و امكان ازدواج او را فراهم نمايد از كسانى است كه در قيامت‏خداوند به آنان نظر لطف مى‏كند.

وسائل الشيعه، ج 20، ص 45

6. در سايه عرش

قال موسى بن جعفر عليه السلام:

ثلاثة يستظلون يظل عرش الله يوم القيامة، يوم لا ظل الا ظله: رجل زوج اخاه المسلم او اخدمه او كتم له سرا.

امام كاظم عليه السلام فرمود:

سه دسته در روز قيامت، روزى كه سايه و پناهى جزء سايه خداوند نيست، در سايه و پناه خدا هستند:

1-مردى كه زمينه ازدواج برادر مسلمانش را آماده نمايد.

2- مردى كه (به برادر مسلمانش خدمت كند.)

3-كسى كه سر برادر مسلمانش را بپوشاند.

وسائل الشيعه، ج 20، ص 46

7. منظور نظر حق

قال الامام الصادق عليه السلام:

اربعة ينظر الله اليهم يوم القيامة:

من اقال نادما او اغاث لهفان او اعتق نسمة او زوج عزبا.

امام صادق عليه السلام فرمود:

چهار كس در قيامت مورد نظر پروردگارند:

1-آنكه چون طرف معامله پشيمان شود، معامله را برگرداند.

2- كسى كه غم از دلى برگيرد.

3- كسى كه برده‏اى را آزاد كند.

4- كسى كه بى همسران را به ازدواج درآورد.

وسائل الشيعه، ج 20، ص 46         

8. بهترين وساطت

قال اميرالمؤمنين على عليه السلام:

افضل الشفاعات ان تشفع بين اثنين فى نكاح يجمع الله بينهما.

حضرت على عليه السلام فرمود:

از بهترين شفاعتها، شفاعت‏بين دو نفر در امر ازدواج است تا اينكه خداوند آنان را مجذوب يكديگر گرداند.

تهذيب، ج 7، ص 405، وسائل الشيعه، ج 20، ص 45

9. ازدواج با دينداران

عن النبي صلى الله عليه و آله و سلم قال:

من تزوج امراة لمالها وكله الله اليه، و من تزوجها لجمالها راى فيها ما يكره، و من تزوجها لدينها جمع الله له ذلك.

از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است:

هر كه با زنى به خاطر مالش ازدواج كند، خداوند او را به مال وى واگذار مى‏كند، و هر كه با او به خاطر جمال و زيبائى‏اش ازدواج نمايد، در او چيزى را كه خوشايند او نيست، خواهد ديد، و هر كه با وى به خاطر دينش ازدواج كند، خداوند تمامى اين مزايا را براى او جمع مى‏كند.

وسائل الشيعه، ج 14، ص 31

10. ديدار قبل از وصلت

عن الصادق عليه السلام قال:

لا باس بان ينظر الرجل الى المراة اذا اراد ان يتزوجها. ينظر الى خلفها و الى وجهها.

امام صادق عليه السلام فرمود:

مانعى ندارد كه مرد قامت و صورت زنى را كه قصد ازدواج با او دارد، ببيند.

وسائل الشيعه، ج 20، ص 88

11. ديدار عروس و داماد قبل از ازدواج

عن محمد بن مسلم قال: سالت ابا جعفر عليه السلام‏عن الرجل يريد ان يتزوج المراة، اينظر اليها؟ قال: نعم انما يشتريها باغلى الثمن.

محمد بن مسلم مى‏گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم:

مردى كه مى‏خواهد با زنى ازدواج كند آيا حق دارد او را ببيند؟

امام عليه السلام فرمود: آرى، چون در برابر آن بهاى سنگينى مى‏پردازد.

وسائل الشيعه، ج 20، ص 88

12. سؤال از اوصاف

قال على عليه السلام:

اذا اراد احدكم ان يتزوج فليسال عن شعرها كما يسال عن وجهها فان الشعر احد الجمالين.

حضرت على عليه السلام فرمود:

هر وقت‏يكى از شما، بخواهد، ازدواج كند، از اوصاف موى سر زن نيز سؤال كند همچنانكه از چگونگى رخسار او مى‏پرسد. چون كه موى زن يكى از دو زيبايى (مو و صورت) اوست.

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 254

13. خواستگار مذهبى و خوش اخلاق

قال الامام الرضا عليه السلام:

اذا خطب اليك رجل رضيت دينه و خلقه فزوجه و لا يمنعك فقره و...

امام رضا عليه السلام فرمود:

هنگامى كه مردى از شما خواستگارى كرد كه از دين و اخلاق او راضى بوديد به ازدواج با او رضايت دهيد. و مبادا فقر او ترا از اين رضايت‏باز دارد و...

ميزان الحكمة، ج 4، ص 280

14. داماد هم شان

قال النبي صلى الله عليه و آله و سلم:

اذا جائكم الاكفاء فانكحوهن و لا تربصوا بهن الحدثان.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

وقتى كه اشخاص هم شان به خواستگارى دختران شما آمدند، به آنها دختر دهيد و در كار آنها منتظر حوادث نباشيد.

نهج الفصاحه، ص 37، ح 193

15. عروس شايسته

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:

ما استفاد امرء فائدة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر اليها، تطيعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها و ماله.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم‏فرمود:

پس از اسلام، هيچ نعمتى براى مرد بهتر از زن مسلمانى نيست كه هر گاه به او بنگرد، مسرورش كند و هر گاه به او فرمان دهد، اطاعتش نمايد و در غياب او حافظ ناموس و مالش باشد.

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 255

16. دقت در انتخاب

قال الامام الصادق عليه السلام:

انما المراة قلادة فانظر ما تتقلد.

امام صادق عليه السلام فرمود:

زن همانا گردنبندى است، نيك بنگر كه چه گردنبندى را به گردنت آويزان مى‏كنى.

وسائل الشيعه، ج 20، ص 33

17. وصلت نكردن با خانواده ناشايست

عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم قال:

اياكم و خضراء الدمن، قيل: يا رسول الله و ما خضراء الدمن؟ قال: المراة الحسناء فى منبت السوء.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

بپرهيزيد از سبزه‏هايى كه در مزبله مى‏رويد. عرض شد: يا رسول الله! سبزه‏هايى كه در مزبله مى‏رويد چيست؟ حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:زن زيبايى كه در خانواده پست و ناشايست‏بوجود آمده باشد.

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 256، مكارم الاخلاق، ص 205

18. ازدواج با دوشيزگان

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:

تزوجوا الابكار فانهن اعذب افواها و ارتق ارحاما و اسرع تعلما و اثبت للمودة.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

با دختران باكره ازدواج كنيد زيرا كه دهان آنان شيرين و رحمشان مناسبتر است و زود چيزى را ياد مى‏گيرند و محبتشان پايدارتر است.

بحار الانوار، ج 103، ص 237

19. رضايت داماد

سئل عن الصادق عليه السلام:

انى اريد ان اتزوج امراة و ان ابوى اراد غيرها. قال: تزوج التى هويت ودع التى هوى ابواك.

كسى از امام صادق عليه السلام سؤال كرد:

من مى‏خواهم با زنى ازدواج كنم ولى پدر و مادرم مايلند با ديگرى ازدواج كنم. امام عليه السلام فرمود: با زنى كه خودت مايل هستى ازدواج كن، و زنى را كه پدر و مادرت [بدون رضايت تو] انتخاب كرده‏اند، رها كن.

تهذيب، الاحكام، ج 7، ص 392

27. برترين زنان امت

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:

افضل نساء امتى اصبحهن وجهان و اقلهن مهرا.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

بهترين زنان امت من زنانى هستند كه خوشروتر و مهريه ايشان كمتر باشد.

من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 252

28. كمى مهريه بركت زن

قال الامام الصادق عليه السلام:

ان من بركة المراة قلة مهرها.

امام صادق عليه السلام فرمود:

از بركات زن كمى مهريه اوست.

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 254

29. سنگينى مهريه

قال اميرالمؤمنين على عليه السلام:

لا تغالوا بمهور النساء فتكون عداوة.

حضرت على عليه السلام فرمود:

مهريه زنها را سنگين نگيريد كه موجب كدورت و دشمنى گردد.

وسائل الشيعه، ج 15، ص 11

30. جهيزيه بى منت

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:

لو ان جميع ما فى الارض من ذهب و فضة حملته المراة الى بيت زوجها ثم ضربت على راس زوجها يوما من الايام، تقول: من انت؟ انما المال مالى، حبط عملها و لو كانت من اعبد الناس الا ان تتوب و ترجع و تعتذر الى زوجها.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

اگر تمام چيزهايى كه در روى زمين از طلا و نقره وجود دارد و زن آنها را به خانه شوهرش بياورد. آنگاه يك روز از روزها بر سر شوهرش منت‏بگذارد و بگويد تو كيستى؟ اين اموال مال من است. در اين صورت اجر و عمل زن از بين مى‏رود اگر چه از عابدترين مردم باشد. مگر اينكه توبه كند و برگردد و از شوهرش عذرخواهى كند.

مكارم الاخلاق، باب 8، ص 202

31. مهريه چيست؟

عن ابى جعفر عليه السلام قال:

الصداق ما تراضيا عليه من قليل او كثير فهذا الصداق.

امام باقر عليه السلام فرمود:

مهريه همان چيزى است كه طرفين بر آن توافق مى‏كنند، كم باشد يا زياد.

فروع كافى، ج 5، ص 378

32. ندادن مهريه

عن ابى عبدالله عليه السلام قال:

من امهر مهرا ثم لا ينوى قضاءه كان بمنزلة السارق.

امام صادق عليه السلام فرمود:

كسى كه مهريه‏اى (براى زن قرار دهد) و قصدش اين باشد كه به او ندهد او همانند دزد است.

فروع كافى، ج 5، ص، 383

33. خانه دوست داشتنى

قال الامام الصادق عليه السلام:

ان الله يحب البيت الذي هو العرس.

امام صادق عليه السلام فرمود:

خداوند خانه‏اى را كه در آن عروسى انجام گرفته، دوست مى‏دارد.

وسائل الشيعه، ج 22، ص 7         

34. بيدارى در شب عروسى

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:

لا سهر الا فى ثلاث: متهجد بالقرآن، او فى طلب العلم، او عروس تهدى الى زوجها.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

شب بيدارى روا نيست، مگر در سه مورد:

1-تلاوت قرآن.

2-تحصيل علم.

3-بردن عروس به خانه داماد.

وسائل الشيعه، ج 20، ص 92

35. بدرقه عروس

امر النبي صلى الله عليه و آله و سلم بنات عبدالمطلب و نساء المهاجرين و الانصار: ان يمضين فى صحبة فاطمة عليها السلام و ان يفرحن و يرجزن و يكبرن و يحمدن و لا يقلن ما لا يرضى الله.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم امر فرمود، دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار در شب عروسى حضرت فاطمه عليها السلام به همراه او بروند و شادى كنند، شعر و سرود بخوانند، تكبير و حمد بگويند. و از گفتن حرفهايى كه خدا بدان راضى نيست، بپرهيزند.

مستدرك الوسائل، ج 14، ص 198

36. زفاف و مهمانى

عن الصادق عليه السلام قال:

زفوا عرائسكم ليلا و اطعموا ضحى.

امام صادق عليه السلام فرمود:

مراسم عروسى را در شب و مهمانى را در روز انجام دهيد.

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 262

37. دعاى شب زفاف

قال الصادق عليه السلام:

اذا دخلت عليك اهلك فخذ بناصيتها و استقبل بها القبلة و قل: اللهم... فان قضيت لى منها ولدا فاجعله مباركا سويا.

امام صادق عليه السلام فرمود:

چون همسرت به خانه تو آمد، دست‏بر پيشانيش بگذار، و رو به قبله‏اش برگردان و [دعا كن و] بگو: خداوندا!... اگر از اين همسرم، فرزندى براى من تقدير نمايى، فرزند مبارك و سالم عنايت فرماى.

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 263

38. هفته عروسى

سئل عن ابى عبدالله عليه السلام فى الرجل يتزوج البكر، قال:

يقيم عندها سبعة ايام.

از امام صادق عليه السلام سؤال شد در مورد مردى كه با دختر باكره‏اى ازدواج مى‏كند، امام عليه السلام فرمود:

شوهر يك هفته در پيش او باشد.

وسائل الشيعه، ج 21، ص 339

 

سپاسگزار باش

 

پول پيدا كردن كار آسانى نيست،هزاران زحمت و دردسر دارد،انسان مال را براى رفاه و آسايش خويش ميخواهد و ذاتا بدان علاقه‏منداست،اگر به كسى احسان كرد و مالى را كه به ريشه جانش بسته است دراختيار او قرار داد انتظار دارد قدردانى كند،اگر مورد سپاسگزارى قرارگرفت تشويق ميشود،به احسان و نيكوكارى راغب ميگردد،نه تنها نسبت‏باين شخص احسان بيشترى خواهد كرد بلكه به مطلق نيكى علاقه‏مندميگردد،به حديكه ممكن است كم كم به صورت يك عادت ثانوى و يك خوى طبيعى تبديل شود و مشتاق احسان و كار خير گردد،اما اگر قدرش رانشناختند و احسانش را ناديده گرفتند به كار خير بى‏رغبت ميشود، پيش‏خود ميگويد:حيف نيست كه به اين مردم نمك نشناس احسان كنم و اموالم‏را در اختيارشان بگذارم؟حق شناسى و شكرگزارى يكى از اخلاق‏پسنديده است،و بزرگترين رمز جلب احسان ميباشد،حتى خداوند بزرگ‏هم كه نيازى به ديگران ندارد سپاسگزارى از نعمتهايش را شرط ادامه‏نعمت‏شمرده ميفرمايد:«اگر سپاسگزارى كنيد نعمتهايم را افزون ميكنم (1) ».

 

خانم محترم،شوهر شما نيز يك بشر عادى است،از قدردانى‏خوشش ميآيد،هزينه زندگى را تامين ميكند،حاصل دسترنج‏خويش را درطبق اخلاص نهاده رايگان تقديم شما ميكند،اين عمل را يك وظيفه‏اخلاقى و شرعى محسوب ميدارد،و از انجام دادن آن لذت مى‏برد،ليكن ازشما انتظار دارد كه وجودش را مغتنم شمرده از كارهايش قدردانى كنيد،هر گاه اسباب و لوازم زندگى را خريدارى نموده به منزل آورد اظهار سرورو خوشحالى نماييد،و سپاسگزارى كنيد،هر گاه براى تو يا فرزندانت‏كفش و لباس يا چيز ديگرى آورد فورا از دستش بگير و اظهار خورسندى‏كن،چه مانع دارد بگويى:متشكرم؟اگر ميوه و شيرينى يا چيز ديگرى به‏خانه آورد زود از دستش بگير و در جاى خود بگذار،اگر بيمار شدى وبراى معالجه‏ات كوشش كرد تا شفا يافتى تشكر كن،اگر ترا به تفريح ومسافرت برد سپاسگزارى كن.اگر پول توجيبى گرفتى قدردانى كن،مواظب باش كارهايش را كوچك مشمارى،بى‏اعتنائى و مذمت نكنى،ناديده نگيرى،اگر كارهايش را مورد توجه قرار داده تشكر كردى احساس غرور و شخصيت ميكند،به زندگى و خرج كردن تشويق ميشود،باز هم‏سعى ميكند توجه شما را بسوى خويش جلب كند و به وسيله احسان دلتان‏را بدست آورد،اما اگر كارهايش را كوچك شمردى و به نظر بى‏اعتنائى‏نگاه كردى دلسرد ميشود،پيش خود ميگويد:حيف نيست زحمت‏بكشم وحاصل دسترنجم را خرج افراد نمك نشناسى كنم كه قدرم را نميدانند واحسانهايم را كوچك ميشمارند،رفته رفته به خانه و زندگى بى‏علاقه‏ميگردد،تا بتواند از زير بار خرج كردن شانه خالى ميكند،به كسب و كاربى‏رغبت ميشود،ممكن است‏به فكر خوشگذرانى بيفتد،اموالش را خرج‏ديگران كند،مرد بيچاره بيك تعريف خالى و تشكر مفت و مجانى دلخوش‏است از اين هم دريغ داريد؟!

 

اگر يكى از خويشان يا دوستان يك جفت جوراب بى‏ارزش يادسته گل بى‏قابليت‏بشما تقديم نمود صدها مرسى متشكرم را نثارش ميكنيدليكن احسانهاى دائمى شوهرتان را به روى مبارك نياورده از يك اظهارتشكر بى‏مايه هم دريغ ميكنيد؟!

 

راه و رسم شوهردارى چنين نيست.اصلا منافع شخصى خودتان‏را تشخيص نميدهيد،تكبر و خودخواهى بلاى بزرگى است،گمان ميكنيداگر تشكر كنيد كوچك ميشويد در صورتى كه بر محبوبيت‏شما افزوده‏ميشود،حق شناس و با ادب شناخته ميشود.

 

امام صادق عليه السلام فرمود:«بهترين زنهاى شما زنى است كه‏وقتى شوهرش چيزى آورد سپاسگزارى كند و اگر نياورد راضى باشد (2) ».

 

حضرت صادق عليه السلام فرمود:«هر زنى كه به شوهرش بگويد:

 از تو خيرى نديدم تمام اعمالش باطل و از درجه اعتبار ساقط ميگردد. (3) »

 

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:«كسى كه از احسان مردم‏قدردانى نكند شكر خداى را نيز بجاى نميآورد (4) ».

 

عيبجويى نكن

هيچكس بى‏عيب نيست،يا كوتاه است‏يا دراز،يا سياه رنگ است‏يا رنگ پريده،يا چاق است‏يا لاغر اندام يا دهانش بزرگ است‏ياچشمهايش كوچك،يا بينى‏اش بزرگ است‏يا سرش طاس،يا تندخواست‏يا ترسو،يا كم حرف است‏يا پر مدعا،يا دهانش بدبو است‏يا پاهايش،يا بيمار است‏يا پر خور،يا ندار است‏يا بخيل،يا آداب زندگى را بلد نيست‏يا بد زبان است،يا كثيف است‏يا بى‏ادب.

 

از اين قبيل عيوب در هر مرد و زنى وجود دارد.

 

آرزوى هر مرد و زنى اينست كه همسر ايده‏آلى پيدا كند كه از تمام‏عيوب و نواقص خالى بوده نقطه ضعفى نداشته باشد.ليكن كمتر اتفاق‏ميافتد كه به مطلوب خيالى خويش دست‏يابد.

گمان نميكنم در دنيا زنى پيدا شود كه شوهرش را صد در صد كامل‏و بى‏عيب بداند.

زنهاييكه در صدد عيبجويى باشند خواه ناخواه عيب يا عيبهايى رادر شوهرانشان پيدا ميكنند،يك عيب كوچك و بى‏اهميت را كه نبايد آنراعيب شمرد در نظر خودشان مجسم ميسازند و آنقدر درباره‏اش فكر ميكنند كه كم كم به صورت يك عيب بزرگى كه قابل تحمل نيست جلوه‏گر ميشود،خوبيهاى شوهر را يكسره ناديده گرفته هميشه به آن عيب كوچك توجه‏دارند،چشمشان به هر مردى بيفتد دقت ميكنند كه داراى آن عيب هست‏يانه،آنها مرد باصطلاح ايده‏آلى را در مغز خويش مجسم مينمايند كه حتى‏كوچكترين عيبى هم نداشته باشد و چون شوهرشان با آن صورت خيالى‏تطابق كامل ندارد،هميشه آه و ناله دارند،از ازدواجشان اظهار پشيمانى‏ميكنند،خودشان را شكست‏خورده و بدبخت ميشمارند.كم كم مطلب راعلنى كرده گاه و بيگاه از شوهرشان عيبجويى مينمايند،ايراد و بهانه‏ميگيرند،غرغر ميكنند،طعنه مى‏زنند:آداب معاشرت را بلد نيستى،من‏خجالت ميكشم با تو در مجالس شركت كنم،برو با اين بينى گنده‏ات،دهانت‏بوى لاشه گنديده ميدهد،چقدر سياه و زشتى!

 

ممكن است مرد عاقل و بردبار باشد و در مقابل بى‏ادبيهاى زن‏سكوت كند ليكن قلبا مكدر ميشود،كينه‏اش را در دل ميگيرد،بالاخره‏كاسه صبرش لبريز ميشود و در صدد انتقام بر مى‏آيد،يا به زد و خوردمى‏كشد يا مقابل به مثل ميكند،او هم در صدد بر مى‏آيد از همسرش كه‏به طور حتم بى‏عيب نيست عيبجويى كند،او بگو و اين بگو،اين بگو و اوبگو،اگر محبت و صفائى در ميانشان بود به كلى زائل ميگردد.كينه يكديگررا در دل ميگيرند،دائما در صدد عيبجويى هستند،پيوسته جنگ و جدال‏دارند.در نتيجه،اگر با همين وضع به زندگى ادامه بدهند بدترين زندگى راخواهند داشت،در شكنجه و عذاب خواهند بود تا يكى از آنها بميرد و اين‏زندگى ننگين از هم بپاشد،و اگر يكى از آنها يا هر دو لجاجت‏بخرج بدهندو به دادگاه حمايت‏خانواده و طلاق متوسل شوند گر چه عقده‏هاى درونى خود را حل كرده و انتقام گرفته‏اند ليكن هر دو متضرر ميشوند،پيمان‏زناشويى را برهم ميزنند ولى معلوم نيست‏بعدا بتوانند با ديگرى ازدواج‏كنند و بر فرض وقوع معلوم نيست زن يا شوهر بهترى نصيبشان شود.

 

امان از نادانى و لجاجت‏بعضى خانمها!در بعضى از امور بسيارجزئى به قدرى پافشارى ميكنند كه حاضر ميشوند زندگى خودشان رامتلاشى سازند.براى اينكه به سبك مغزى و كوتاه فكرى آنها پى‏ببريد به‏داستانهاى زير توجه فرماييد:

 «زنى بنام...از شوهرش بنام...شكايت كرد كه شوهرم در موقع‏خواب انگشتش را مى‏مكد. چون حاضر نيست دست از اين كارش برداردتقاضاى طلاق ميكنم (5) ».

 

«زنى به بهانه اينكه دهان شوهرش بوى بد ميدهد به خانه پدرش‏مراجعت نمود و اظهار داشت تا بوى دهانش را برطرف نكند به خانه‏نخواهد رفت ولى با شكايت‏شوهر دادگاه زن و شوهر را سازش داد ولى‏وقتى به خانه رفت ديد هنوز دهانش بو ميدهد لذا به اتاق ديگر رفت. شوهركه ناراحت‏شده بود زنش را بقتل رسانيد (6) ».

 

«خانم دندان پزشك از شوهرش طلاق ميگيرد.ميگويد هم شان من‏نيست.زيرا سه سال بعد از من درجه دكترا گرفته است‏» (7) .

 

«يك زن 27 ساله‏اى كه از خانه شوهرش قهر كرده در پاسخ به‏عرضحال او نوشت:شوهرم زياد مى‏خورد من قادر نيستم غذاى مورد نياز او را تهيه كنم (8) ».

 

«زنى به اين علت كه شوهرش روى زمين مى‏نشيند،با دست غذامى‏خورد،از آداب معاشرت بى‏اطلاع است،صورتش را هر روز اصلاح‏نميكند درخواست طلاق كرد (9) ».

 

ليكن همه خانمها چنين نيستند.در بين آنها افراد فهميده و باهوشى هست كه واقعيات زندگى را حساب ميكنند و هرگز در صددعيبجويى بر نميآيند.

 

خانم محترم،شوهر شما يك بشر عادى است ممكن است‏بى‏عيب‏نباشد اما در مقابل، خوبيهاى فراوانى نيز دارد.اگر به زندگى و خانواده‏ات‏علاقه‏مندى در صدد عيبجوئى بر نيا. عيبهاى كوچك او را ناديده بگير،بلكه‏اصلا عيبشان مشمار،شوهرت را با يك مرد خيالى كه در خارج وجودندارد مقايسه نكن بلكه او را من حيث المجموع با ساير مردها مقايسه كن،ممكن است مردى عيب مخصوص شوهرت را نداشته باشد ليكن داراى‏عيوب ديگرى است كه شايد بمراتب بدتر از او باشد،اصولا عينك بدبينى‏را از چشم خويش بردار و خوبيهاى شوهرت را ببين،آنوقت‏خواهى ديدكه خوبيهاى او بمراتب بيشتر از بديهايش ميباشد،اگر يك عيب دارد و درعوض صدها خوبى دارد.

 

محاسن و خوبيهايش را مورد نظر قرار بده و خرسند باش،مگرخودت بى‏عيب هستى كه انتظار دارى شوهرت بى‏عيب باشد،نهايت اينكه‏خودخواهى و خودپسندى اجازه نميدهد عيبهاى خودت را ببينى،اگر شك دارى از ديگران بپرس.

 

رسولخدا فرمود:«عيبى بالاتر از اين نيست كه انسان عيوب‏ديگران را ببيند اما از عيبهاى خودش غافل باشد (10) ».

 

چرا يك عيب كوچك را به قدرى بزرگ ميكنى و درباره‏اش‏غصه ميخورى كه بنياد زندگى و كانون انس و مودت را بر هم مى‏زنى؟

 

عاقل و با هوش باش،دست از هوسبازى و سبك مغزى بردار،عيبهاى‏كوچك را نديده بگير،با اظهار محبت كانون خانوادگى را گرم كن تا ازنعمت انس و محبت‏برخوردار گردى،مواظب باش عيب شوهرت را نه درحضور و نه در غيابش بزبان نياورى زيرا رنجيده خاطر و مكدر ميگردد،در صدد عيبجويى بر ميآيد،محبت و علاقه‏اش كم ميشود،پيوسته در حال‏جدال و ستيزه خواهيد بود،اگر با همين وضع بزندگى ادامه دهيد زندگى‏ناگوارى خواهيد داشت،و اگر كار به طلاق و جدايى خاتمه يابد كه بد ازبدتر.

 

البته اگر عيب قابل اصلاحى داشته باشد ميتوانى در صدداصلاحش بر آيى،ليكن در صورتى امكان موفقيت دارى كه با نرمى و مداراو صبر و حوصله و بصورت خيرخواهى و خواهش و تمنا رفتار كنى،نه به‏عنوان عيبجويى و اعتراض،سرزنش و ايراد،قهر و دعوا.

 

از غير شوهرت چشم بپوش

خانم محترم،ممكن است قبل از ازدواج براى خواستگارى شماآمده باشند،ممكن است افرادى را در نظر داشته در انتظار خواستگارى آنها بوده‏ايد،شايد آرزو داشته‏ايد شوهرتان ثروتمند باشد،داراى فلان‏شغل باشد،تحصيل كرده باشد،زيبا و خوشگل باشد ووووو.

 

اين قبيل آرزوها قبل از ازدواج مانعى نداشت ليكن اكنون كه‏مردى را براى همسرى برگزيده‏اى و پيمان مقدس زناشويى را امضاكرده‏ايد كه تا آخر عمر با هم باشيد،يار و مونس و غمخوار هم باشيد بايدگذشته را يكسره فراموش كنى،بر افكار و آرزوهاى گذشته خط بطلان‏بكشى و از غير شوهرت بطور كلى چشم بپوشى،دلت را از اضطراب وپريشانى نجات بده،غير شوهرت را از دل بيرون كن و ششدانگ آنرا دراختيار او قرار بده،خواستگار سابقت را فراموش كن،باو نگاه نكن،بفكرش نباش،چكار دارى ناراحت‏شده يا نه؟اصلا چرا از احوالش جويامى‏شوى؟اين حالت دو دلى جز پريشانى روح چه نتيجه‏اى دارد؟و بسااوقات اسباب بدبختى ترا فراهم مى‏سازد.

بعد از اينكه با مردى پيمان زناشويى بستيد و قول و قرار گذاشتيدتا آخر عمر با هم باشيد چرا چشم چرانى ميكنى،به اين مرد و آن مرد نگاه‏ميكنى و شوهرت را با آنها مقايسه مى‏نمايى؟اين چشم چرانيهاى غلط جزپريشانى و اضطراب روح و آه و حسرت دائم چه سودى دارد؟

 

حضرت على عليه السلام فرمود:«هر كس چشم خويش را آزادبگذارد هميشه اعصابش ناراحت‏خواهد بود و به آه و حسرت دائم گرفتارخواهد شد (11) ».

 

وقتى با نظر خريدارى به مردها نگاه كردى و شوهرت را با آنهامقايسه نمودى ناچار به مردهايى برخورد ميكنى كه عيب شوهرت را ندارند خيال ميكنى افراد برگزيده و بى‏عيبى هستند كه از آسمان نازل شده‏اند بااينكه ممكن است آنها داراى دهها عيب باشند كه اگر از آنها اطلاع داشتى‏شوهر خودت را بر آنها ترجيح ميدادى.اما چون از عيوب مخفى آنهااطلاع ندارى و فقط خوبيهايشان را مشاهده مينمايى خودت را شكست‏خورده و مغبون در ازدواج مى‏پندارى و اسباب بدبختى خويشتن را فراهم‏مى‏سازى.

 

«زن 18 ساله‏اى به نام...كه از خانه فرار كرده بود ديشب به وسيله‏ماموران پاسگاه ژاندارمرى نعمت آباد دستگير شد.در پاسگاه گفت:سه‏سال پيش به عقد...در آمدم ولى به تدريج احساس كردم كه او را دوست‏ندارم.چهره شوهرم را با قيافه بعضى از مردها مقايسه مى‏كردم و افسوس‏مى‏خوردم كه چرا زن اين مرد شدم‏» (12) .

 

خانم گرامى،اگر مى‏خواهى بدبخت و سيه روز نشوى،به ضعف‏اعصاب و پريشانى روح مبتلا نگردى،با خوشى و آسايش زندگى كنى‏دست از هوسبازى و چشم چرانى و آرزوهاى خام بردار.غير از شوهرت‏همه را نديده بگير،از مردهاى ديگر تعريف نكن،به فكر آنها نباش.دردلت نگو:كاش فلان شخص بخواستگاريم آمده بود،كاش با فلان شخص‏ازدواج كرده بودم،كاش شوهرم داراى فلان شغل بود،كاش فلان قيافه راداشت.كاش و كاش و كاش.نميدانم اين افكار غلط و آرزوهاى خام چه‏نتيجه‏اى به حال تو دارد؟چرا زندگى را به خودت و شوهرت تلخ ميكنى؟

 

چرا مهر و صفا را از بين مى‏برى و بنياد ازدواج را متزلزل مى‏سازى؟ازكجا ميدانى اگر با فلان مرد ازدواج كرده بودى صد در صد راضى بودى؟تو از ظاهر او بيش از اين خبر ندارى شايد داراى عيوبى باشد كه اگر مطلع‏بودى شوهر خودت را بر او ترجيح ميدادى.از كجا ميدانى كه خانم آن‏مردها كاملا راضى هستند؟

 

خانم محترم،اگر شوهرت احساس كند كه به مردهاى ديگر نظردارى بدبين ميشود،مهر و علاقه‏اش كم ميشود به زندگى و خانواده‏بى‏علاقه ميگردد،مواظب باش از مردهاى ديگر تعريف نكنى با آنها گرم‏نگيرى،خنده و شوخى نكنى،مرد اينقدر حساس است كه نميتواند تحمل‏كند كه همسرش حتى به تصوير مرد بيگانه‏اى اظهار علاقه كند.

 

 

حجاب اسلامي

زن و مرد گر چه در بسيارى از امور اشتراك دارند ليكن امتيازات‏ويژه‏اى نيز دارند.يكى از امتيازات مهم آنان اينست كه زن موجودى است‏ظريف و لطيف و زيبا و محبوب.زن دلبر است و مرد دلداده زن جاذب‏است و مرد مجذوب،مرد دوستدار است و زن دوست داشتنى. هنگاميكه‏مرد با زنى ازدواج ميكند مى‏خواهد تمام خوبيها و زيبائيهاى اين موجودظريف را در انحصار خويش ببيند.زنى را دوست دارد كه زيبائيها،دلبريهاو طنازيها،شوخيها و خوشمزه‏گيها،و همه چيزش را در انحصار شوهرش‏قرار دهد و نسبت‏به مردان بيگانه جدا اجتناب نمايد.مرد بسيار غيور است و نمى‏تواند تحمل كند كه مرد بيگانه‏اى به همسرش نگاه كند يا با او درارتباط و آميزش باشد،بگويد و شوخى كند و بخندد و چنين عملى راتجاوز به حق مشروع خويش ميداند.و از همسرش انتظار دارد كه بارعايت پوشش و حجاب اسلامى و با تقيد به ضوابط شرعى و قوانين‏اخلاقى و با حفظ متانت و حجب و حياء اسلامى شوهرش را در اين‏خواسته مشروع كمك و يارى نمايد.هر مرد مؤمن و غيورى چنين‏خواسته‏اى را دارد. اگر همسرش به اين وظيفه اسلامى و اجتماعى عمل‏كرد او نيز با آرامش خاطر زندگى ميكند و براى تامين نيازمنديهاى‏خانواده‏اش تلاش مينمايد و بر محبتش اضافه ميگردد.و همين صفا ومحبت‏سبب ميشود كه او نيز به زنان بيگانه بى‏توجه باشد.اما اگر مردمشاهده كرد كه همسرش تقيدى به حجاب و پوشش اسلامى ندارد وزيبائيهايش را در معرض ديد مردان بيگانه قرار ميدهد و با آنها نيز درارتباط و تماس است‏شديدا ناراحت ميشود زيرا حق انحصارى خويش راتضييع شده و در معرض ديد ديگران مى‏بيند.و مسؤوليت اين امر را برعهده همسرش مى‏داند.چنين مردى همواره پريشان خاطر و بدبين است.

 محبت و صفايش نسبت‏به خانواده تدريجا كم ميشود.

بنابراين صلاح جامعه و بانوان در اين است كه پوشيده و محجوب‏باشند و متين و بدون آرايش از منزل خارج شوند و زيبائيهاى خودشان رادر معرض ديد همگان قرار ندهند. 

 

رعايت حجاب اسلامي، يك اصل الهي است 

خدا در قرآن مى‏فرمايد:

 

به زنان مؤمن بگو:از مردان بيگانه چشم بپوشند.و فروج و اندام خويشتن‏را از نگاه ديگران محفوظ بدارند،و محل زيبائيها و زينتهاى خويش را براى اجانب آشكار نسازند،مگر آنچه را كه طبعا آشكار است (مانندصورت و دستها) و روسريهاى خودشان را بر سينه‏ها بيندازند (تا خوب‏پوشيده شود) و زينت و جمالشان را جز براى شوهر و پدر و پدر شوهر وپسران خود و پسران شوهر،و برادران و فرزندان برادر و فرزندان خواهر...آشكار نسازند (14)

 

آرى رعايت‏حجاب و پوشش اسلامى از جهات مختلف به نفع‏بانوان است:

1-بهتر مى‏توانند مقام و منزلت و ارزش وجودى خودشان را دراجتماع محفوظ بدارند،و خويشتن را از معرض ديد چشمهاى بيگانگان‏نگه دارند.

2-بانوان با رعايت پوشش اسلامى بهتر مى‏توانند مراتب‏وفادارى و علاقه خودشان را نسبت‏به همسرشان باثبات رسانند و درآرامش و صفا و گرمى خانواده كمك نمايند و از بوجود آمدن بدبينى واختلافات و مشاجرات جلوگيرى بعمل آورند.و در يك كلام،بهترمى‏توانند دل شوهر را بدست آورند و جايگاه خويش را تثبيت نمايند.

3-با رعايت‏حجاب اسلامى جلو چشم چرانيها و لذتجوئيهاى‏غير مشروع بصرى مردان بيگانه را ميگيرند و بدين وسيله از اختلافات وبدبينيهاى خانواده‏ها مى‏كاهند و به استحكام و ثبات و آرامش آنها كمك‏مينمايند.

4-با رعايت پوشش اسلامى بهترين كمك را به نسل جوان ومردان مجردى كه امكان ازدواج ندارند انجام ميدهند و از فسادها و انحرافها و ضعف اعصابهاى جوانان كه نتائج‏سوئش در نتيجه عائد خودبانوان خواهد شد جلوگيرى ميكنند.

5-اگر همه بانوان حجاب اسلامى را كاملا رعايت نمايند،هرزنى كه همسرش از منزل خارج ميشود اطمينان دارد كه در برابر بد حجابيهاو طنازيها و خودنمائيهاى زنان كوچه و بازار قرار نميگيرد-تا دلش راببرند و از محبت و علاقه‏اش نسبت‏به خانواده بكاهند.

 

آرى اسلام چون از آفرينش ويژه زن آگاه است و او را يك ركن‏مهم اجتماع ميداند كه نسبت‏به صلاح و فساد جامعه نيز مسؤليت دارد،ازاو مى‏خواهد كه در انجام اين مسؤليت‏بزرگ فداكارى نمايد و با رعايت‏حجاب اسلامى از مفاسد و انحرافهاى اجتماعى جلوگيرى كند و در ثبات‏و آرامش و عظمت ملت‏خويش بكوشد.و يقين بداند كه در انجام اين‏مسؤوليت‏بزرگ الهى بهترين پاداش را از خداوند بزرگ دريافت‏خواهدنمود.خانم گرامى!اگر به آرامش و ثبات خانواده و اعتماد و اطمينان‏شوهرت علاقه دارى،اگر به مصالح واقعى جامعه بانوان مى‏انديشى،اگر به‏سلامت روانى جوانان و جلوگيرى از انحراف و لغزش آنان فكر مى‏كنى،اگر مى‏خواهى بانوان را از معرض چشم چرانى بيگانگان و فريب دادن وبانحراف كشيدن آنان نجات دهى،و اگر مى‏خواهى رضايت‏خدا را جلب‏كنى و يك مسلمان مؤمن و فداكار باشى، پوشش و حجاب اسلامى راهمواره رعايت كن.و زيبائيها و آرايش خودت را در معرض ديد بيگانگان‏قرار نده.گر چه در داخل منزل و با خويشان نزديك باشد.داخل منزل وخارج آن،در مجالس مهمانى و در خارج فرقى ندارد.برادر شوهر،پسربرادر شوهر،شوهر خواهر شوهر، شوهر خواهر خودت شوهر عمه‏ات، شوهر خاله‏ات،پسر عمه‏ها،پسر دائيها،همه اينها به تو نامحرم هستندواجب است‏حجاب اسلامى را رعايت كنى گر چه در منزل خودتان يا درمجلس مهمانى باشيد.اگر نسبت‏باينها حجاب را رعايت نكنى هم مرتكب‏گناه ميشوى هم شوهرت را قلبا ناراحت ميكنى.ممكن است‏شوهرت برزبان نياورد ولى يقين داشته باش كه ناراحت ميشود و به صفا و صميميت‏خانوادگى شما لطمه وارد ميگردد.

 

اما نسبت‏به محارم مانند،پدر شوهر و پدر خودت برادر خودت،فرزندان برادر،فرزندان خواهر، رعايت‏حجاب لازم نيست.ليكن تذكراين نكته لازم است كه بهتر است نسبت‏باينها هم تا حدى حريم قائل‏شوى.و آرايش كرده و با لباسهائى كه براى شوهرت مى‏پوشى،نزد اينهانيز ظاهر نشوى.گر چه شرعا جايز باشد.زيرا اكثر مردها حتى در اين‏موارد ناراحت ميشوند،و حفظ اعتماد و آرامش قلبى آنها لازم و مفيداست و براى بقاء و ثبات و آرامش خانواده سودمند ميباشد.

 

پى‏نوشتها:

 

1-سوره ابراهيم‏«ع‏»:7

2-بحار ج 103 ص 239.

 3-شافى ج 2 ص 139.

4-وسائل ج 11 ص 542.

 5-اطلاعات 3 ديماه 1348

 6-اطلاعات 7 آذر 1350.

 7-اطلاعات 17 بهمن 1350.

8-اطلاعات 10 اسفند 1350.

9-اطلاعات 8 اسفند 1350.

10-بحار-ج 73 ص 385.

 11-بحار جلد 104 ص 38.

 12-اطلاعات 3 اسفند 1350.

 13-بحار جلد 104 ص 39.

 14-سوره نور آيه 31

 منبع:آيين همسرداري . اميني

 

مستحبات و مکروهات مراسم ازدواج و زفاف

- خواندن خطبه پیش از عقد مستحب است و بهتر است شامل حمد و ثناى خداوند و توصیه به تقوا باشد. شایسته است هر آنچه را زن و شوهر و حضار نیاز دارند، مانند اصول دین و محاسن اخلاق و آداب در خطبه یادآورى شود(۵۵).

۲ - در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) منقول است که هر گاه کسى اراده خواستگارى کرد، دو رکعت نماز بگزارد و حمد اللهى بگوید و دعاى وارده براى طلب ازدواج و همسر نیکو را بخواند(۵۶).

۳ - در حدیثى معتبر آمده است که مستحب است ازدواج در شب واقع شود(۵۷).

۴ - در حدیثى آمده است که خوب است عقد در ماه شوال خوانده شود(۵۸). ۵ - خوب است هنگام عقد، قمر در عقرب نباشد. چرا که اگر چنین باشد، زن و مرد عاقبت نیکو نبینند(۵۹).

۶ - از امیرالمؤ منین (علیه السلام ) منقول است که روز جمعه براى خواستگارى و نکاح خوب است (۶۰).

۷ - مستحب است که در موقع ازدواج گواهانى را بر آن گرفت تا نسب و ارث ثابت گردد(۶۱).

۸ - مستحب است در ازدواج (آن هم به دور از زیاده روى و ریا) ولیمه داده شود و باید از این طعام به فقرا نیز داده شود و تنها به توانگران و شخصیت ها محدود نشود. از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت شده است که فرمودند: ((اطعام هنگام ازدواج از سنتهاى پیامبران است .)) همچنین فرمودند: ((ولیمه در روز نخست ، حق است ، در روز دوم نیکى و افزون بر آن ریا و شهرت طلبى است .))

۹ - مستحب است که دادن ولیمه در روز و ازدواج در شب باشد.

۱۰ - اسلام خوش نمى دارد ساعات گرمى براى زفاف برگزیده شود.

۱۱ - ازدواج هنگام محاق ماه (روزهاى پایانى ماه هاى قمرى ) نیکو نیست . امام حسن عسگرى (علیه السلام ) مى فرماید: ((کسى که هنگام محاق ماه ازدواج کند باید تسلیم سقط جنین شود.))

۱۲ - مستحب است که مرد هنگام آمیزش و دخول ، وضو داشته باشد و دعاهاى وارده را بخواند.

۱۳ - هنگام نزدیکى شایسته نیست که زن را به شتاب اندازد و تا وقتى که نیاز زن برآورده نشده ، نباید او را رها سازد.

۱۴ - مستحب است اگر مردى با دیدن زنى دیگر غریزه اش به هیجان آمد، سراغ همسر خویش برود و از او کام بگیرد. امام على (علیه السلام ) فرمودند: ((هر گاه از شما زنى را دید که از او خوشش آمد، از زن خود کام گیرد. زیرا زن او همان دارد که آن زن دارد. پس نباید در قلبش براى شیطان راهى قرار دهد که نگاه او را از زنش متوجه آن دیگرى کند)).

پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرمایند: ((اى على ! با شهوت زن دیگرى با همسرت نزدیکى مکن . زیرا در این صورت من بیم دارم که اگر نطفه فرزندى منعقد گردد، کودک شما نامرد و بى عقل باشد.))(۶۲)

۱۵ - برخى از فقها هنگام میل و رغبت زن ، آمیزش با او را مستحب مى دانند و حدیث پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را مى آورند که به مردى فرمود: ((آیا با روزه وارد صبح شدى ؟ عرض کرد: خیر. فرمود: پس ‍ تهیدستى را اطعام کردى ؟ عرض کرد: خیر. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: پس نزد همسرت برو و با او آمیزش کن که آن براى تو به منزله صدقه است .))

۱۶ - نگاه کردن به شرمگاه همسر در هنگام آمیزش کراهت دارد.

۱۷ - سخن گفتن در حال آمیزش کراهت دارد. چرا که براى فرزند، لالى را در پى دارد.

۱۸ - نگاه کردن به فرج زن در هنگام آمیزش مکروه است . زیرا براى فرزند، کورى به بار مى آورد.

۱۹ - آمیزش در زیر آسمان نیز مکروه است .

۲۰ - مستحب است که هر یک از زن و شوهر پس از جماع براى پاک کردن خود از دستمالى جداگانه استفاده کنند و یک دستمال به کار نبندند. پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) به حضرت على (علیه السلام ) مى فرمایند: ((با همسرت نزدیکى مکن مگر آن که تو دستمالى داشته باشى و او دستمالى و خود را با یک دستمال تمیز نکنید تا مبادا شهوت روى شهوت قرار نگیرد که این کار دشمنى میان شما را در پى دارد.))

۲۱ - به هنگام حصر- یعنى نیازى که انسان را به شتاب اندازد - جماع کراهت دارد. امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: ((انسانى که خضاب کرده جماع نمى کند. راوى عرض کرد: فدایت گردم ! چرا انسان خضاب کرده جماع نمى کند؟ فرمودند: زیرا در حصر است .

۲۲ - بلافاصله بعد از خوردن غذا و با شکم پر نباید همبستر شد. امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: ((سه چیز بدن را ویران مى کند و چه بسا آدمى را بکشد: با شکم پر به حمام رفتن ، با شکم پر با همسر آمیزش کردن و ازدواج با پیرزنان .))(۶۳)

۲۳ - از امام باقر (علیه السلام ) پرسیدند: ((آیا زمانى وجود دارد که جماع حلال در آن مکروه باشد؟)) حضرت (علیه السلام ) فرمودند: ((آرى ، بین طلوع فجر و طلوع آفتاب ، از غروب آفتاب تا غروب شفق (سرخى آسمان )، در شب و روز خسوف و کسوف (ماه گرفتگى و خورشید گرفتگى )، در شب یا روزى که باد سیاه یا سرخ یا زرد بوزد و هنگامى که زمین لرزه پیش آید، جماع حلال مکروه است .))

۲۴ - پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) از این که در شب اول ماه هاى قمرى همبسترى کنند، نهى مى فرماید و به على (علیه السلام ) مى فرمایند: ((اى على ! در شب اول ماه ، شب نیمه ماه و شب آخر ماه همبسترى مکن ! زیرا هر کس چنین کند، بیم آن مى رود که فرزندش کودن گردد.))

۲۵ - از نظر اسلام کراهت دارد که مرد بلافاصله بعد از بازگشت از سفر، شبانگاه بر خانواده اش وارد شود. پس بهتر است تا صبح شکیبایى کند.

۲۶ - کراهت دارد که مرد شب مسافرت که غالبا با اضطراب همراه است و احتمال ضعف مى رود با همسرش همبستر شود. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ((اى على هنگامى که براى سفرهاى کوتاه به مدت سه شبانه روز از خانه خارج مى شوى با همسرت درنیامیز که اگر فرزندى از شما پدید آید، یار ستمگر خواهد شد.))

۲۷ - اسلام دستور مى دهد که همبستر شدن در پنهان صورت پذیرد، نه در حضور هوو یا فرزندى که صداى آنها را مى شنود و اندامشان را مى بیند.

از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است که فرمودند: ((پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده است : سوگند به خدایى که جان من در ید قدرت اوست ، اگر مردى با زنش درآمیزد در حالى که کودکى بیدار آن دو را مى بیند و صدایشان را مى شنود و صداى نفسهاى زن و شوهر به گوش او مى رسد، این کودک روى رستگارى نخواهد دید؛ پس اگر پسر باشد، زناکار خواهد شد، و اگر دختر شد، زانیه خواهد شد)). این حدیث مى افزاید: ((هر گاه على بن الحسین (علیه السلام ) آهنگ همبستر شدن داشت ، در را مى بست و پرده ها را مى انداخت و خدمتگزاران را بیرون مى کرد.))

۲۸ - جماع کردن روى بام ساختمان یا در برابر خورشید یا زیر درختان میوه دار مکروه است .

۲۹ - همبستر شدن رو به قبله یا پشت به قبله ، و در حال برهنگى کامل و در کشتى یا بر سر راه کراهت دارد.

۳۰ - جماع کردن در حالت ایستاده نیز مکروه است . زیرا در احادیث آمده است که این عمل ، کار دراز گوشهاست .

۳۱ - جماع کردن پس از احتلام (جنب شدن ) نیز مکروه است . از احادیث استفاده مى شود که این کار باعث پدید آمدن فرزند دیوانه مى شود.

۳۲ - اسلام دستور مى دهد که هنگام مباشرت و جماع به خدا توجه شود و از شر شیطان به او پناه برده شود.

 

۳۳ - اسلام توصیه مى کند که پیش از مباشرت با زن حامله ، وضو گرفته شود.

۳۴ - اسلام از این که مرد براى مدتى با همسرش آمیزش جنسى نداشته باشد، نهى کرده است . چه بسا این کار موجب فساد و تباهى زن گردد.

۳۵ - نزدیکى کردن از پشت زنان کراهت دارد(۶۴).

۳۶ - جماع کردن در شب اول ماه رمضان مستحب است .

۳۷ - جماع کردن در شب عید فطر کراهت دارد که اگر فرزندى بوجود آید، شرى بسیار از او ظاهر شود.

۳۸ - جماع کردن در شب عید قربان کراهت دارد که اگر فرزندى بوجود آید، شش انگشت یا چهار انگشت در دست خواهد داشت .

۳۹ - جماع کردن در بین اذان و اقامه مکروه است که اگر فرزندى بوجود آید، در ریختن خون جرى خواهد شد.

۴۰ - جماع کردن در شب مکروه است که اگر فرزندى حاصل شود، شوم باشد و در رویش نشان سیاهى پدید آید.

۴۱ - آمیزش در شب دوشنبه مستحب است ، چرا که اگر فرزندى پدید آید، حافظ قرآن و راضى به قسمت خدا باشد.

۴۲ - نزدیکى نمودن در شب سه شنبه استحباب دارد. زیرا اگر فرزندى حاصل شود، دهانش خوشبو، دلش رحیم ، دستش جوانمرد و زبانش از غیبت و بهتان پاک باشد.

۴۳ - آمیزش و نزدیکى در شب پنج شنبه مستحب است و اگر فرزندى حاصل شود، حاکمى از حکام شریعت یا عالمى از علما باشد و اگر در روز پنج شنبه ، وقتى که آفتاب در میان آسمان باشد نزدیکى شود و فرزندى پدید آید، شیطان نزدیک او نشود تا پیر شود و خداوند سلامتى در دنیا و دین را به او روزى مى کند.

۴۴ - مجامعت در شب جمعه مستحب است و اگر فرزندى حاصل شود، خطیب و سخنگو گردد و اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع شود و فرزندى به وجود آید از دانایان مشهور شود.

۴۵ - جماع کردن در ساعات اول شب کراهت دارد. زیرا اگر فرزندى به وجود آید، بیم آن است که ساحر شود و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد.

۴۶ - در حدیثى از امیرالمؤ منین (علیه السلام ) منقول است که هر گاه کسى را دردى در بدن به هم رسد یا حرارت بر مزاجش غالب شود، پس با زن خود جماع کند تا ساکن شود.

۴۷ - جماع کردن در حالى که انگشترى همراه مرد یا زن باشد که نام خدا بر آن نقش کرده باشند، کراهت دارد(۶۵).

۴۸ - جماع کردن در سفر در صورتى که آب غسل نداشته باشند، مکروه است (۶۶). لازم به ذکر است که اسلام در دوران باردارى مراقبتهاى زیادى را را براى مادر چه از نظر معنوى ، چه بهداشتى و چه تغذیه سفارش کرده است ؛ همچنین اسلام سفارشاتى از نظر معنوى و تغذیه پدر، جهت پدر شدن دارد.

مسائل جنسی در اسلام

آنچه در مورد آمیزش جنسی واجب ، مستحب ، مکروه ، حرام است.

 پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم): هیچ کس دراسلام ایمانش زیاد نمی شود مگر آن که محبت او به زنان بیشتر باشد .

پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : هر مومنی که با همسرش آمیزش نماید ، هفتاد هزار فرشته بال هایشان را برای آنها می گسترانند و رحمت خدا بر آنان نازل می گردد ( مستدرک الوسائل ج ۱۴ ص ۱۵۴ )

امام صادق ( علیه السلام ) : هیچ مباح و حلالی نزد خداوند ، دوست داشتنی تر از آمیزش با هم نیست . پس زمانی که مومن با همسرش نزدیکی و غسل جنابت می کند ، شیطان به گریه می افتد و می گوید : ای وای ! این بنده از پروردگارش اطاعت نموده و گناهانش بخشیده شده است . ( وسائل الشیعه ج۲ ص ۱۷۹ )

پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در خطاب به مردان فرمودند : چنانچه حیوانات بر جفت های خویش می جهند بر همسرانتان نجهید ، بلکه پیش از آن با بوسه و سخن گفتن وی را برای عمل آماده سازید .


امام صادق ( علیه السلام ) در خطاب به مردان فرمودند : اگر یکی از شما به همسرش نزدیک شود و سپس برخیزد و او را ارضا نکند همسر او اگر به یک سیاه زنگی دست یابد به او متوسل می شود ، پس به هنگام نزدیکی شوخی و ملاعبه کنید که لذت بخش و بهتر است و زن بهتر ارضا می شود .(مکارم اخلاق )


امام علی ( علیه السلام ) : چون یکی از شما خواست با همسرش آمیزش کند ، از شتاب کردن در این کار پرهیز نماید که زنان نیز نیازهایی ( جنسی ) دارند . (خصال صدوق)


از امام صادق ( علیه السلام ) درباره آمیزش از مقعد پرسیدند حضرت فرمود : همسرت عروسک و عشق زندگی توست پس او را با این کار اذیت مکن .( وسائل الشیعه ج۲۰ ص۱۴۳)


چه در مورد آمیزش جنسی واجب است :

غسل کردن بعد از آمیزش تا قبل از خواندن نماز
آنچه در مورد آمیزش جنسی خیلی مستحب است :
مالش ، لیسیدن و بازی کردن با پستان زن در ابتدای آمیزش
آنچه در مورد آمیزش جنسی مستحب است :
گفتن بسم ا… الرحمن الرحیم و اعوذ با… من الشیطان الرجیم قبل از آمیزش
کوتاه کردن موهای زائد بدن قبل از آمیزش ( زیر بغل ، بالای عورت ، شکم و زیر گردن )
وضو گرفتن قبل از آمیزش
شوخی کردن مرد با زن قبل از آمیزش
استفاده از عطر توسط مرد و زن قبل از آمیزش
آرایش زن قبل از آمیزش
استفاده از طلا توسط زن در حین آمیزش
بازی مرد با آلت زن در حین آمیزش
بوسیدن زن
مکیدن زبان زن
آمیزش در شب اول ماه رمضان
آمیزش در شبهای دوشنبه ، سه شنبه ، پنجشنبه ، جمعه و ظهر روز پنجشنبه و عصر روز جمعه
خوردن عسل بعد از آمیزش
ادرار کردن بعد از آمیزش


آنچه در مورد آمیزش جنسی جایز و مباح است :
بوسیدن آلت زن
لیسیدن آلت زن ( چوچوله )
لیسیدن آلت مرد
استفاده از کاندوم
نگاه کردن به آلت زن


آنچه در مورد آمیزش جنسی خیلی مکروه است :
آمیزش بدون مقدمه
آمیزش از مقعد در حالت حیض زن ، اگر زن راضی باشد
ایستاده آمیزش کردن
استفاده از انواع داروها و وسائل آمیزشی توسط مرد در صورتی که باعث آزار زن شود


آنچه در مورد آمیزش جنسی مکروه است :
آمیزش از مقعد اگر زن راضی باشد
آمیزش بین اذان صبح تا طلوع آفتاب
آمیزش بین غروب آفتاب تا اذان مغرب
آمیزش در ساعات اولیه شب
آمیزش در زمان کسوف و خسوف
آمیزش در اول ، وسط و آخر هر ماه ( قمری ) به استثناء شب اول ماه رمضان
آمیزش در شب نیمه شعبان ، شب عید فطر ، شب عید قربان ، شب اول صفر
آمیزش درشب قبل از سفر
رو به قبله و یا پشت به قبله بودن
آمیزش زیر درخت میوه دار
آمیزش در برابر خورشید
آمیزش در حالت جنابت مرد
حرف زدن در حین آمیزش
نگاه کردن درون آلت زن
نگاه کردن به عورت زن در حین آمیزش
آمیزش با زن حامله بدون گرفتن وضو


آنچه در مورد آمیزش جنسی حرام است :
دخول به آلت زن در حالت حیض
آمیزش از معقد اگر زن راضی نباشد
خوردن منی و ادرار

احادیث امامان و پیامبر اسلام ( ص) در مورد روابط جنسی بین زوجین

اگر به هر دلیل عمل آمیزش به طول انجامید و عمل انزال صورت نگیرد،چه بسا موجبات سنگ مثانه فراهم گردد.از طولانی کردن مدت هم بستری بدون انزال پرهیز کنید .                                                  
" امام رضا(ع)، سفینه البحار،ج1،باب الجمع "

پس از آمیزش یکباره بلند مشوید و ننشینید،بلکه ابتدا به طرف راست بچرخید و اندکی بعد برای ادرار ولو اندک برخیزید ،پس از آن برای رسیدن به تعادل وآرامش غسل کنید ،با رعایت این آداب از سنگ مثانه در امان خواهید ماند.                   
" امام رضا (ع) ،همان "

مکانی خلوت در زمانی بی سرو صدا ،با دلی آرام شرایط مناسبی برای هم بستری است .اگر آمیزش و انعقاد نطفه با دلی آرام و خالی از اضطراب صورت پذیرد ،خون به صورت طبیعی در رگ ها جریان می یابد،انتقال ژن ها طبیعی تر انجام میگیرد و در نتیجه فرزند ،به پدر و مادرش بیش تر شبیه خواهد شد.                                                                      
" امام حسن (ع) ،بحار الانوار ،ج6 ،ص359 "


پرندگان هر کدام صفاتی دارند :شایست و ناشایست ،در آمیزش نیز آدابی دارند ،"کلاغ" علی رغم پرو بال سیاه و صدای ناهنجارش،در آمیزش مخفی کاراست ،آمیزش مخفی کارانه را از کلاغ بیاموزید.                 
" امام صادق(ع)،وسائل الشیعه ،ج14،ص100 "

وقتی کودکی در اتاق است و شما را می پاید و حتی بی اختیار نفس و صدای شما را می شنود،از خیر این لحظات دل نشین و بهشتی در گذرید ،مبادا آن کودک در بزرگی به رابطه نامشروع تن در دهد که رستگار نمی گردد.
" پیامبر اکرم (ص)،همان ص95و فروع کافی ج5، ص500 "


خانم ها از آرایش دریغ مکنید ،بهترین ملایم ترین و دل نواز ترین عطر را به کار برید زیبا ترین و    دلربا ترین لباس را به اندام خویش بپوشانید خود را حداقل با یک گردنبند زینت بخشید و صبح و شام خود را به شوهر عرضه دارید ،در یک کلام چشمو دل شریک زندگیتان را هنرمندانه بربایید .         
" پیامبر اکرم(ص) ،وسایل ،همان ،ص112 "

آقایان!مطابق میل خانمتان لباس بپوشید ،در خانه نیز آراسته و دل ربا باشید ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنید ،با این کار غدد جنسی او را نسبت به خود فعال کنید و عفت او را نسبت به دیگران فزونی می بخشید. 
" امام رضا(ع)، مکارم الاخلاق ،ص80 "

 حلالی لذت بخش تر از هم بستر شدن با همسر نیست ،ولی زیاده روی در این امر نارواست ،میانه روی در آمیزش به سلامت آدمی می افزاید و عمر را زیاد می کند.                                                      
" امام صادق (ع) ،وسائل الشیعه ،ج14،ص96 "

 مرد باید مقداری از شهوت خود را نگه دارد که همواره توانایی جنسی داشته باشد ،زیرا زن شوهر خود را در امور جنسی توانا بیابد ،بهتر از این است که او را ناتوان ببیند ،مرد ناتوان نمی تواند همسر خود را راضی نگه دارد .                                                                   
" امام علی(ع) همان، ص180 "

 همان گونه که در امور جنسی زیاده روی نارواست ،کم گذاردن و سستی به خرج دادن نیز ناشایست است ،روا نیست مرد بیش از 4 ماه ،امیزش جنسی با همسر جوان خود را ترک کند حتی اگر مثیبت دیده باشد .   
" امام رضا (ع)،همان ،188 "

 مراقب باشید ،رو و پشت به قبله با همسر خویش هم بستر شدن ،زشت و ناپسند است .حرمت کعبه را نگه دارید و خدا و فرشتگان را از خویش نا خرسند مسازید .                                                         
" امام صادق(ع)،همان ص14 "

 در این اوقات آمیزش نکنید : 1- بین اذان صبح و طلوع خورشید 2- بین غروب تا تاریک شدن هوا 3- هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی 4- هنگام زلزله
" امام صادق (ع)،همان ،ص96 "

 در اول شب چه زمستان و چه تابستان ،امیزش نکنید زیرا معده و رگها پر است و موجب بیماری نقرس ،سنگ مثانه ،ضعف چشم و چکیدن ادرار می گردد.
" پیامبر اکرم (ص)، همان ص91 "

  اگر فرزند کم عقل ودیوانه و جذامی نمی خواهید در اول ،وسط و آخر ماه (قمری ) با همسر خود در نیامیزید چه بسا ممکن است آن چه نمی خواهید صورت پذیرد.                                                                
" پیامبر اکرم (ص)، همان ص91 "

 در شب عید فطر ،عید قربان و نیمه شعبان نیز آمیزش به قصد فرزند دار شدن دوری گزینید چرا که ممکن است فرزند شما شرور ،معلول ،بد یمن و زشت رو گردد .
" پیامبر اکرم (ص)،وسایل الشیعه ج14 ،ص187 "

 اگر گاه چشمانت بی اختیار یا با اختیار به زنی افتاد و مسحور او شد و دلت لرزید ،پیش از این که پایت بلغزد ،چشم فرو بند و در اولین فرصت با همسرت هم بستر شو ،چرا که زنان همگی مانند همند.                                                                                                           
" امام علی (ع)،همان ص73 "

 چون همسرت باردار شد ،از آمیزش بپرهیز،تنها در ماه های اول (با مشورت پزشک ) می توانی با وضو به نزدیکی اقدام کنی،جنینی که در رحم همسرت است بسیار مقدس و قابل احترام است.                           
" پیامبر اکرم (ص)،همان ج14 ص188 "

 زنان به قدر کافی از عادت ماهیانه رنج می برند روا نیست با آمیزش در این دوران به رنج آنها بیفزاییم . این عمل علاوه بر حرمت شرعی ،غیر اخلاقی و غیر بهداشتی نیز می باشد ،در این اوقات می توان از دیگر اعضا بهره برد. 
" امام صادق(ع)،همان ج1 ،ص571 "

 عشق به همسر گرما بخش و انرژی زاست ،با اعلام این عشق به او قلب وی را تسخیر کنید. ((دوستت دارم عزیزم )) جمله ای که هیچ گاه از قلب زن بیرون رفتنی نیست ،همسر خود را از این کلام آتشین محروم نسازید.
" پیامبر اکرم (ص)،همان ص10 "

 هر کار از راه خود به انجام رسد نیکوست .آمیزش با همسر نیز باید از طریق معمول صورت پذیرد تا آرامش جنسی و روانی حصل آید. نزدیکی با او از پشت به شدت مکروه ،نامیمون و غیر بهداشتی است .              
" پیامبر اکرم (ص)، همان "

   گاهی سر بر بالین همسرتان بگذارید ،با او گفت و گو کنید ،کلمات سوزان و عاشقانه رد وبدل کنید ،یکدیگر را در آغوش بفشارید ،عشق بازی با همسر سرگرمی مومن است.                                   
" پیامبر اکرم (ص)،همان ص82 "

 هم آغوشی را برای آخر شب بگذارید زیرا برای بدن مناسب ،برای فرزند دار شدن امید وارتر و فرزند عاقل تر خواهد شد .               
" امام رضا(ع)،سفینه البحار ،همان "

 و بالاخره وقتی در بدن احساس ناراحتی می کنید و علتی برای آن نمی یابید ،وقتی احساس می کنید حرارت بدنتان بالا رفته و عضلات بدن شما رو به تحلیل می رود و هنگامی که به دنبال مامن و ماوایی می گردید که شما را آرامش بخشد به نزد همسرتان رفته و با آمیزش ،خود را شفا بخشید . 
" امام علی (ع)،حلیه المتقین ،ص75 "

 و آخر اینکه آنچه در خانه می گذرد امانت است، روا نیست زن ها آن چه میان آن ها و شوهرانشان در خلوت می گذرد به زنان دیگر بازگو کنند.
" پیامبراکرم (ص)،وسائل الشیعه ،ج14 ،ص

موانع زندگی زناشویی و راه حل های قرآنی

مقدمه
ازدواج از نیازهای بنیادین بشر است که تکامل و رشد مادی و معنوی انسان را به همراه دارد. «آرامش و نشاط» و «محبت و رحمت» انسان در سایه ازدواج به کمال خود می رسد. انسان اگر هر آنچه را می خواهد در اختیار داشته باشد اما آرامش نداشته باشد زندگی برای او رنج آور خواهد بود. زندگی قرین با آرامش اهمیت بسیاری دارد تا جایی که خدا وقتی می خواهد یکی از مهمترین نشانه های خود را بیان کند به ازدواج اشاره می کند و می فرماید: « وَ مِن ءَایتِهِ اَن خَلَقَ لَکم مِن اَنفُسِکم اَزواجاً لِتَسکُنُوا الَیهَا و جَعَلَ بَینَکم مودهً و رحمهً اِنَّ فیِ ذَلِکَ لَاَیَتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرون» و از نشانه های او اینکه از[نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان ها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است.

تمایل به ازدواج نیاز فطری است
دقت در جامعه های گذشته و گوناگون حکایت از این دارد که انسان در همه عصرها به ازدواج تمایل داشته و آرامش روح و جسم خویش را در آن جستجو می نموده است و بر همین اساس آداب و رسومی متناسب با فرهنگ خود برای آن وضع کرده که نشان از تقدیس مراسم ازدواج نزد انسان های نخستین تا انسان مدرن امروز دارد.
ازدواج تا آنجا اهمیت دارد که خدا پس از خلقت حضرت آدم و حوا آن را به ازدواج هم در می آورد ودر قرآن نیز وقتی سخن از نخستین خانواده است سکونت در بهشت را برای حضرت آدم به همراه حضرت حوا فراهم می کند و می فرماید: « وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ » وگفتم: «ای آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر»
کشش بین زن و مرد ریشه الهی دارد و بر همین اساس در میان دین مبین اسلام سفارش و تاکید به ازواج و نهی از انزوا و رهبانیت شده است و از ویژگی های پیامبران محبت ورزی نسبت به همسرانشان است.
البته برای این مهم ملاک و معیار وجود دارد که با رعایت آن زندگی مشترک صفا و صمیمیت می یابد. در عصر ما مراکز مشاوره قبل از ازدواج می کوشد تا این ملاک ها را به کسانی که قصد ازدواج دارند بیاموزد. چه نیکوست که انسان عاقل از این مراکز بهره مند شود و با آگاهی کامل دست به انتخاب همسر بزند.

امکان بروز اختلاف در خانواده
در مرحله بعد که ازدواج صورت پذیرفت بدیهی است که امکان بروز اختلاف وجود دارد چون زن و مرد هر دو انسان هستند بادیدگاه ها و سلیقه های ویژه خود و هرگاه هر دو بخواهند نظرشان را اجرا کنند اصطکاک به وجود خواهد آمد.این اختلاف نظر و سلیقه بین زن و شوهر یک پدیده طبیعی است و هنر یک زوج از زمانی به نمایش در می آید که اختلاف بین آنها به وجود آید. اینجاست که باید بکوشند بدون اینکه آسیبی به پیکره خانواده وارد شود اختلاف را رفع نمایند.
اگر همسران توجه به سرمایه عظیم مودت و رحمت، که خدا بین آنان قرار داده و نخستین هدیه الهی برای یک زوج است، داشته باشند به سادگی آن را از بین نمی برد و پیوسته برای حفظ آن تلاش می کنند و تا می توانند با رفتار و گفتار صحیح این پیوند عاطفی را تقویت می کنند.
این قبیل اختلاف ها گاهی به سبب عدم شناخت صحیح از زندگی و عدم تجربه است. اگر یک زوج از مهارت های زندگی مطلع باشند به سادگی می توانند مشکلاتشان را بر طرف کنند و زندگی لذت بخشی داشته باشند اما اگر این مهارت را نداشتند از کاه، کوه می سازند و مشکلات ساده را تبدیل به بحران می کنند و از کلاف سردرگمی که خودساخته اند سرگردان وپریشان می شوند.

راه حل های قرآنی برای رفع اختلاف
در قرآن برای رفع اختلاف بین زن و شوهر راه حل هایی ارائه شده است.که به ذکربرخی از موارد آن بسنده می کنیم. ریشه اختلاف بین همسران گاهی به نوع دیدگاه و مختصات فرهنگی هر کدام از آنان بر می گردد و گاهی نیز علت آن سهل انگاری در وظایف زناشویی است. البته انتظارات بیش از حد از طرف مقابل نیز گاهی مشکل می-آفریند. در مواردی که نوع بینش و تفاوت فرهنگ موجب بروز اختلاف شده مناسب ترین راه حل این است که همسران مختصات فکری و رفتاری همدیگر را در نظر بگیرند و انتظارات خود را با آن تطبیق دهند و آنگاه که اختلاف در اثر سهل انگاری در وظایف زناشویی است بهترین گزینه پس از یک تذکر غیر مستقیم گذشت می باشد. قرآن راه حل نخستین را صلح می داند به این معنا که همسران به گونه ای رفتار کنند تابین آنان آشتی برقرار شود. قطعاً کسی که درخانواده خویش بستر سازش را فراهم می کند علاوه بر اینکه آرامش را به خانواده خود برگردانده و اثر لذت بخشش را می چشد نزد پروردگار نیز جایگاه برتری می یابد.
هنگام بروز اختلاف ، همسران در مرحله نخست می بایست بکوشند خودشان اختلاف را بر طرف کنند و با گذشت آن را حل نمایند. آیه زیر شاره به این راه حل دارد.
«و اِنِ امَراَهٌ خَافَت مِن بَعلِهَا نُشُوزاً اَو اعراضاً فلاجُنَاحَ عَلَیهِمآ اَن یُصلِحا بَینَهُما صُلحاً و الصُّلحُ خَیرٌ و اُحضِرَتِ الانفُسُ الشُحَّ و اُن تُحسِنوا و تَتَّقُوا فانَّ اللهَ کانَ بِمَا تَعلمونَ خبیرا» و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یارویگردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتی گرایند، که سازش بهتر است [ولی] بخل [و بی گذست بودن]، در نفوس، حضور [و غلبه]دارد؛ و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.
تاکید آیه بر روی صلح است تا جایی که سه مرتبه از آن بهره می-گیرد و نهایتاً می گوید «الصلحُ خیرٌ» یعنی صلح بهتر است.
اما اگر این کار از توان آنها خارج بود و نتوانستند بدون مداخله دیگران به سیر زندگی طبیعی ادامه دهند می بایست از مشاور کمک بگیرند. در قرآن و سخنان معصومین به نقش مشاور تاکید شده است.
در عصرکنونی مراکز مشاوره ازدواج این نقش را به عهده دارندو پسندیده است همسرانی که اختلاف در خانواده شان شدت گرفته از این مراکزه بهره بگیرند و با این اقدام عاقلانه اجازه ندهند اختلاف تبدیل به بحران شود و بنیان خانواده از بین برود.
انسان به کمک مشاور می تواند راه حل های مناسب را بیابد چون با مشورت از گنجینه عقل و دانایی دیگران بهره می گیرد. خانواده هایی که برای رفع مشکلات شان به بن بست رسیده اند و حاضر نیستند از مشاور کمک بگیرند درهای نجات را بر روری خود می بندند و باید بدانند هیچ کس از مشورت پشیمان نمی شود.
یک خانواده اگر پس از بهره گیری از مشاور نتوانست به مسیر متعادل خود برگردد، می بایست به حاکم مراجعه کند.در این مرحله حاکم تلاش می کند بدون اینکه خدشه ای به بنیان خانواده برسد مشکلات زوجین رابرطرف کند.او تشخیص میدهد کدام یک از طرفین به وظایفش پایبند نیست ؛سپس فرد خطاکار را ملزم به پذیرش تکالیفش می نماید.در اینجا حاکم بر خلاف مشاور قدرت اجرایی دارد ومی تواند با خطاکار برخورد قانونی کند.
در عصر کنونی این وظیفه به دادگاه های حل اختلاف محول شده . امااز آنجا که زمان نزول قرآن جامعه عرب نسبت به جوانع کنونی گسترش کمتری داشت و نوع اختلافات مردم به دست بزرگ قوم یا قبیله برطرف می شود، قرآن پیشنهاد می کند فردی از وابستگان زن وفرد دیگری از بستگان شوهر مشکلات خانواده را بررسی کنند و بکوشند تا زندگی زناشویی آنان به حالت تعادل برگردد.وآیه زیر اشاره به مشاور خانواده دارد.
"و اِن خِفتُم شِقاقَ بَینهما فَابعَثواحَکماً مِن اَهلِه و حَکما مِن اَهلِها اِن یُریدا اِصلحاً بُوَفق اللهُ بَینَهما اِنَّ اللهَ کانَ علیماً خبیراً." "واگر از جدایی میان آن دو [:زن وشوهر] بیم دارید پس داوری از خانواده آن [شوهر] و داروی از خانواده آن [زن] تعیین کنید. اگر سر سازگاری دارند، خدا میان آن دو سازگاری خواهد داد. آری خدا دانای آگاه است."

طلاق آخرین راه حل نه نخستین گزینه
راه حل پایانی طلاق است . زندگی که در آن آرامش نباشد با فلسفه تشکیل آن تضاد دارد و اگر تلاش همسران برای رفع بحران به نتیجه نرسید. طلاق آخرین گزینه است.
در این مورد نیز در قرآن سلسه مراتب رعایت شده است تا اگر باز هم امکان سازش بود به جدایی منجر نگردد. بسیاری از موارد طلاق بر اساس تصمیمات شتابزده می باشد به همین جهت سفارش شده که زن مطلقه تا پایان عده در منزل مشترک بین او و همسرش زندگی کند تا اگر تصمیم بر اساس احساسات صورت پذیرفته پس از کنار رفتن احساسات هیجانی و حضور عقل از تصمیم خود برگردند و سعی در رفع مشکل از طریق دیگری بنمایند.
نگاه به طلاق در جامعه های مختلف متفاوت است و دارای سابقه ای بسیار آشفته و پریشان است واقعه طلاق مانند هر پدیده اجتماعی دیگر اگر جایگاه مناسب خود را نیابد تعادل اجتماع را بر هم می-زند و بستر انحراف را فراهم می کند.
در جامعه عرب پیش از اسلام جدایی بین همسران مطرح بود ونیاز نبود اسلام آن را تاسیس کند بلکه کوشید اشتباهات آن سنت دیرینه را بکاهد و آن را اصلاح کند.
طلاق در فرهنگ اسلام به عنوان یک راه حل برای مشکلات زناشویی پذیرفته شده البته تنها راه حل و نخستین راه حل نیست بلکه گزینه آخر است و شرایط خاص خود را دارد. در روزگار ما آمار و ارقام طلاق متاسفانه حکایت از این دارد که طلاق راه حل نخستین شده و زوج ها گاهی آنچنان عجولانه آن را بر می گزینند که کسی توان مقابله با آن را ندارد.
تاسف بارتر اینکه گاهی پس از طلاق عداوت و کینه ها بر افروخته می شود و زوجین تمام تلاش خود را می کنند تا به همسر سابقشان ضربه برسانند و گاهی ابایی هم ندارند، که ضربه مالی و یا آبرویی و یا حتی جانی باشد.
نکته دیگر اینکه برخی افراد از طرف دیگر افراط می کنند و می-پندارند با لباس سفید عروسی باید بروند و با کفن سفید برگردند. بسوزند و بسازند چون در جامعه نوع نگاه به زن مطلقه و یا مردی که زن طلاق داده جالب نیست.

طلاق از دیدگاه اسلام
طلاق گرچه حلال است اما از دیدگاه الهی بسیار ناپسند است و نزد خدا هیچ چیز بدتر از خانه ای نیست که با جدایی ویران می شود. اما اگر قرار باشد زندگی پرتنش و شکننده باشد و راهی برای رفع بحران غیر از جدایی وجود نداشته باشد طلاق بهترین گزینه است. پیامبر اسلام می فرماید: «از کسانی که دعای آنان پذیرفته نمی شود مردی است که همسرش او را اذیت می کند و در توان دارد حقوق او را بپردازد و از او جدا شود ولی این کار را انجام نمی دهد. » بدیهی است چنین فردی از راهی که خدا برای او قرار داده استفاده نمی کند و خودش را محروم می نماید.
آیه زیر به راه حل سوم اشاره دارد:
"وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ."
"چون زنان را طلاق گفتيد، و به پايان عدّه خويش رسيدند، پس بخوبى نگاهشان داريد يا بخوبى آزادشان كنيد. و [لى‏] آنان را براى [آزار و] زيان رساندن [به ايشان‏] نگاه مداريد تا [به حقوقشان‏] تعدّى كنيد. و هر كس چنين كند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به [وسيله‏] آن به شما اندرز مى‏دهد، به ياد آوريد و از خدا پروا داشته باشيد، و بدانيد كه خدا به هر چيزى داناست."
مآخذ :
1 ـ قرآن کریم، ترجمه از استاد محمد مهدی فولادوند.
2- حرعاملی، شیخ محمدبن حسن: وسائل الشیعه، بیروت، موسسه ال البیت، 11413هـ ،ج22.
3--طباطبایی، محمدحسین:المیزان، ترجمه سیدمحمدباقرموسوی، چاپخانه دفتر انتشارات اسلامی .
4- عابدینی ،احمد: تفسیر قرآن، لوح فشرده صوتی.
5-هاشمی رفسنجانی، اکبر: تفسیر راهنما، چاپ اول، تهران،مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ، 1373، ج2.

پی نوشت :

- سوره روم آیه 21، ترجمه از استاد محمد مهدی¬فولادوند.
- سوره بقره آیه 35.
- سوره نساء، آیه 128.
- سوره نساء، آیه 35.
- شیخ محمدبن حسن حرعاملی: وسائل الشیعه، بیروت، موسسه ال البیت، 11413هـ ، ج 22، ص 11.
- سوره بقره ،آیه 231،ترجمه از محمد مهدی فولادوند.

نویسنده : احمدرضا داودی
منبع : راسخون

نگاهى به اهداف و آثار ازدواج در قرآن

يكى از بناهاى پر اهميت اجتماع، ازدواج و تشكيل خانواده است در اين واحد اوليه اجتماعى سنگ بناي تعليم و تربيت نهاده مي‌شود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل مي‌رسد.

در اين مقاله سعي شده است كه با نگاهى اجمالى به اهداف و آثار ازدواج از نظر قرآن كريم به تبيين اهميت اين سنت حسنه پرداخته شود. مطلب را با هم از نظر مي‌گذرانيم:


مفهوم ازدواج

ازدواج، در عرف و شرع، پيمان زناشويى است كه براساس آن، براى مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقى و حقوقى پديد مي‌آيد كه سرپيچى (از بسياري) از آنها، عقوبت و كيفر در پى خواهد داشت.

در هر آييني، ازدواج با قوانين و مقررات ويژه‌اى صورت مي‌گيرد و اسلام به آداب و رسوم ديگر اقوام احترام گذاشته است: «لكل قوم نكاح» از پيمان زناشويى در قرآن به «نكاح» نيز تعبير شده، و به دو معنا به كار رفته است: 1. آميزش جنسى (بقره/ 230؛ نساء/6) 2. عقد ازدواج (نور/32)


اهداف و آثار ازدواج

حكمت‌ها و آثار مهمى بر ازدواج ترتب دارد، و قرآن در آياتى به آنها پرداخته است. در برخى موارد، هر چند زن و مرد با يكديگر زندگى مي‌كنند، اهدافى كه بايد در زندگى آنان حاكم باشد، از ميان مي‌رود و دو طرف بدون آن كه بهره‌اى از زندگى مشترك ببرند، با يكديگر زندگى مي‌كنند برخى گفته‌اند: هر جا نشانه‌هاى الفت و حكمت‌هاى زوجيت چه در دنيا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجيت را به كار برده است. (روم/ 21 فرقان/74 زخرف/70 بقره/25 يس/56)، و هرگاه جاى اين نشانه‌ها و حكمت‌ها را بغض و خيانت يا تفاوت عقيده زن و مرد با يكديگر پر مي‌كند، قرآن از كلمه «امرأه» استفاده كرده است (يوسف/30 تحريم/10و 11)، همچنين آن جا كه حكمت زوجيت (بقاى نسل انسان) از ميان برداشته مي‌شود، باز قرآن واژه «امرأه» را به كار برده است (ذاريات/25 مريم /4 و 5 آل عمران/40)؛ بدين سبب دوباره وقتى اين حكمت سر برمي‌آورد و ثمره زوجيت به بار مي‌نشيند، باز قرآن تعبير را عوض كرده كلمه «زوج» را به كار مي‌برد. در آيه 40 آل عمران، زكريا به خدا خطاب مي‌كند كه همسرم نازا است: «و امرأتى عاقر»؛ ولى وقتي دعاى او اجابت مي‌شود، قرآن مي‌فرمايد: «و اصلحنا له زوجه»

1- حفظ انساب: ازدواج و رعايت مقررات آن، نسب را حفظ مي‌كند. در اسلام، حفظ نسب، پايه احكام و حقوق فراوانى است. بعضى از احكام فقهي، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر يا بر شناخت نسبت‌هاى فاميلى ديگر، مبتنى است. تبعيت فرزند از پدر و مادر در كفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگى و حريت، ربابين پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضد پدر، وجوب قضاى نمازهاى ميت بر پسر بزرگ‌تر، مسائل ارث، ولايت پدر و جد، حقوق طرفينى مانند حق حضانت و نفقات، عقوق والدين و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقى مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقيقه فرزند و مسائل فراوان ديگري، بر حفظ انساب متوقف است. و از اين جا به اهميت ازدواج و مراعات حدود آن نيز پى مي‌بريم. حفظ نسب، حكمت عده زن بين دو ازدواج شمرده شده است. انتظار زن براي ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدت چهار ماه و ده روز (بقره/ 234)، عده زن به مدت سه دوره پاكى پس از طلاق (بقره/ 228) و انتظار زن باردار براى ازدواج مجدد تا هنگام وضع حمل (طلاق/4) همه اين مقررات گوياى اهميت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار (نساء/ 24)، و حرمت زنا (اسراء/32) نيز برپايه حكمت حفظ نسب قرار داده شده است.

2- برخوردارى از سكون و آرامش: نياز روح به كانون آرامش، با اهميت‌تر از نياز جنسي است. همسر شايسته در پيش آمدهاى زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك مي‌كند: «و من اياته أن خلق لكم من أنفسكم أزوجا لتسكنوا اليها...»، «...و جعل منها زوجها ليسكن اليها»...

برخى مفسران، مقصود از لباس را در آيه 187 بقره، سكون و آرامش دانسته‌اند؛ همان گونه كه خدا شب را لباس (مايه آرامش و سكون) دانسته: «و جعلنا اليل لباس لكم و انتم لباس لهن» نيز به سكون و آرامشى كه با همسر حاصل مي‌شود، اشاره خواهد داشت.

3- حفظ نوع بشر: طبق بيان قرآن، ازدواج وسيله‌اى براى توليد و بقاى نسل در انسان و حيوان است: «... جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا يذروكم فيه...»

گرجه جمله «يذروكم فيه» تكثير نسل انسان را بيان داشته است، در اين جهت، ميان انسان و چهارپايان و گياهان فرقى نيست. در جاى ديگرى مي‌فرمايد: پروردگار، شما را از «نفس واحدي» آفريد و جفتش را نيز از او خلق كرد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى را پراكنده ساخت: «... و بث منهما رجالاً كثيرا و نساء...». در آيه 72 نحل مي‌فرمايد: از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه‌ها قرار داد «... و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفده». قرآن، بقاى نسل انسان و اجتماع مدنى را به ازدواج منوط مي‌داند و روى آوردن به زنا و لواط را نابود كننده راه بقاى نسل مي‌شمارد: «و لا تقربوا الزنى انه كان فاحشه و ساء سبيلا»، «ائنكم لتاتون الرجال و تقطعون السبيل»؛ زيرا با رواج راه‌هاي نامشروع، رغبت به نكاح كم مي‌شود؛ جاذبه‌اش از بين رفته، فقط بار تامين مسكن و نفقه و به دنيا آوردن اولاد و تربيت آنان، باقى مي‌ماند؛ در نتيجه، آسان‌ترين راه‌هاي اشباع غرايز كه نامشروع است، رايج مي‌شود و هدف بقاى نسل، رنگ مي‌بازد.

4- داشتن فرزندان صالح: يكى از خواسته‌هاى غريزى انسان، نياز فطرى به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين مي‌شود؛ زيرا اصل توليد و تكثير، از راه‌هاى غير مشروع نيز ممكن است؛ ولى در سايه ازدواج، نسلي داراى اصل و نسب پديد مي‌آيد. قرآن در آياتي، فرزند را زينت زندگى دنيا شمرده كه بيان‌گر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر يا مادر و فرزند است. «المال و البنون زينه الحيوه الدنيا» داشتن فرزند به صورت ثمره ازدواج، با تعبيرهاى گوناگونى در قرآن آمده است. در آيه 223 بقره از اين كه مي‌گويد: «نساوكم حرث لكم فاتوا حرثكم انى شئتم...»، يادآور مي‌شود كه بكوشيد از اين فرصت بهره گيريد و با پرورش فرزندان صالح و شايسته كه به حال دين و دنياى شما مفيد باشد، اثر نيكى براى خود از پيش بفرستيد. «... و قدموا لانفسكم...». در آيه 187 بقره پس از آن كه از آميزش با همسر سخن به ميان آمده است، مي‌فرمايد: «... و ابتغوا ما كتب الله لكم...» كه به نظر بسيارى مقصود، طلب فرزند است. در موارد متعددى از قرآن، خداوند براى داشتن فرزند صالح، خوانده شده است. در آيه 189 اعراف از قول پدر و مادر نقل مي‌كند كه عرضه مي‌دارند اگر فرزند صالح نصيبشان شود، شكرگزار خواهند بود: «دعوا الله ربهما لئن ءاتيتنا صالحا لنكونن من الشكرين...». در چند جا، درخواست حضرت زكريا (ع) مطرح شده است كه از خداوند، فرزندى كه لياقت جانشينى او را داشته: «... فهب لى من لدنك وليا»، و مورد رضايت پروردگار باشد: «... و اجعله رب رضيا» را خواسته است. در سوره آل عمران، پس از مشاهده شايستگي‌هاى مريم (ع) پروردگارش را مي‌خواند: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزه‌اى نيز به من عطا فرما: «... هب لى من لدنك ذريه طيبه انك سميع الدعاء».

5- مودت و رحمت: از ديگر آثار ازدواج، مودت و رحمت است: «و جعل بينكم موده و رحمه ...» آن چه در آغاز زندگى مشترك بين زن و شوهر، يگانگى برقرار مي‌كند، و اثر آن در مقام عمل ظاهر مي‌شود، مودت است؛ ولى پس از گذشت زمان و رسيدن دوران ضعف و ناتواني، رحمت جاى مودت را پر مي‌كند. رحمت و مودت به تعبير قرآن، دو نشانه الهى و ضامن به پا ماندن بناى زندگي و تداوم وحدت است؛ البته رحمت در همان آغاز زندگى نيز در زندگى نقش دارد. گاهي زحمات و خدمات بلاعوض و ايثارگرانه بدون هيچ گونه چشم داشتى حتى گاهى با برخورد سرد از طرف مقابل، از انسان سر مي‌زند. در اينجا براى حفظ نظام خانوادگي، مودت رنگ مي‌بازد؛ ولى رحمت جايگزين آن مي‌شود.

6- ارضاى غريزه جنسي: غريزه جنسي، نيرويى است كه در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسيله‌اى مجاز براى اطفاى نيروى شهوت و پاسخى به اين غريزه خدادادى است: «و الذين هم لفروجهم حفظون ¤ الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين» در حديث آمده است: ميان لذت‌هاى مادى و جسمانى در دنيا و آخرت، هيچ كدام به پايه لذت زناشويى نمي‌رسد؛ سپس امام به آيه 14 آل عمران استشهاد مي‌كند كه در ميان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدم داشته است: «زين للناس حب الشهوت من النساء والبنين و القناطير المقنطره...» در آيه 187 بقره مي‌فرمايد: خداوند مي‌دانست كه شما به خود خيانت مي‌كرديد و آميزش با همسر را كه ممنوع شده بود، انجام مي‌داديد؛ بدين سبب، ممنوعيت برداشته شد: «... علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم فالن باشروهن...». اين آيه، به نياز غريزى جنسى اشاره دارد كه به رغم ممنوعيت شرعي، مردم به سوى آن كشيده مي‌شوند؛ البته اين امر نمي‌تواند انگيزه اصلي و هدف نهايى ازدواج باشد؛ زيرا غريزه جنسى در زن و مرد، دوره محدودى دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط اين جهت باشد، بايد زوجين هنگام ناتوانى جنسي، يكديگر را رها كنند يا زن و مردى كه توانايى جنسى خويش را از دست داده‌اند، هيچ گاه پيمان زناشويى نبندند.

7- بازداشتن از گناه: يكى از آثار ازدواج براى زن و مرد، ايجاد زمينه تقوا و دوري از گناهان است. با اشباع غريزه جنسى در زن و مرد، زمينه گناهان شهوت انگيز از ميان مي‌رود. اين كه در قرآن از كسى كه ازدواج كرده، به «محصن و محصنه» تعبير شده: «فاذا احصن...»، به جهت اين است كه زن و مرد، با ازدواج در حصن سنگر مستحكمى قرار مي‌گيرند و خود را حفظ مي‌كنند تا وسوسه‌هاى شهوانى در آنان اثر نگذارد؛ بلكه ازدواج، زمينه گناهان ديگر را نيز از بين مي‌برد؛ زيرا پذيرفتن مسئوليت تامين و تربيت اولاد، انسان را به استفاده بهينه از عمر وا مي‌دارد و براى گناه و معاشرت‌هاي گمراه كننده جايى باقى نمي‌ماند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «من تزوج فقد احرز نصف دينه» با ازدواج، نيمى از دين صيانت مي‌شود. در روايتى ديگر آمده است: بدترين مردم، كساني‌اند كه در تجرد به سر مي‌برند. در تفسير آيه 187 بقره «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» برخى گفته‌اند: آن گونه كه انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسيب‌هاى جلدي، محافظت مي‌شود، زن و مرد، با ازدواج، يكديگر را از گناه حفظ مي‌كنند. در آيه 28 نساء حكمت تشريع ازدواج اين گونه بيان شده است: «يريد الله ان يخفف عنكم...»؛ زيرا پيروى از شهوات و در دام گناه افتادن، براى انسان، وزانت و سنگيني مي‌آورد و تشريع ازدواج و فراهم شدن امكان آن براى كسى كه نمي‌تواند با زنان آزاد ازدواج كند، از فساد و گناه جلوگيرى مي‌كند و انسان از عواقب آن در امان مي‌ماند و اين نوعى توسعه براى انسان شمرده مي‌شود.

8- توسعه رزق: نگراني از تنگ دستي، يكى از بهانه‌هايى است كه براى گريز از ازدواج، مطرح مي‌شود. قرآن، اين گونه به انسان اميدوارى مي‌دهد: از فقر و تنگ دستى جوانان و مجردان نگران نباشيد و در ازدواج آنها بكوشيد: چرا كه اگر فقير باشند، خداوند از فضل خويش، آنان را بى نياز مي‌سازد: «و انكحوا الايمى منكم و الصلحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله...» برخى گفته‌اند: مفاد اين آيه، وعده خداوند به غنا و بى نيازى است براى كسانى كه تشكيل خانواده دهند. رواياتى نيز اين معنا را تاييد مي‌كند. در حديثي، امام صادق (ع) ترك ازدواج به سبب ترس از گرسنگى را سوءظن به پروردگار دانسته است؛ زيرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق، نگرانى در اين زمينه، جز بدگمانى به خدا نيست. با توجه به اينكه افرادى در جامعه، پس از ازدواج، نه تنها ثروتمند نمي‌شوند، بلكه بر فقرشان افزوده مي‌شود و اگر اين آيه، متضمن وعده خداوند باشد، خلف وعده لازم مي‌آيد و خلف وعده قبيح است، گروهى برآنند كه براى وعده در اين آيه بايد معلق بر مشيت الهى در تقدير گرفته شود؛ يعنى پس از ازدواج، اگر خدا بخواهد، آنان را بى نياز مي‌كند، چنان كه در آيه 28 توبه، براى وعده الهى به غنا و بى نيازى به مشيت خدا تصريح شده است: «و ان خفتم عيله فسوف يغنيكم الله من فضله ان شاء...» اشكال شده است: همان طور كه غنا و بى نيازى متاهلان، به مشيت منوط است، غنا و بى نيازى مجردها و كسانى كه همسر ندارند (بلكه هر پديده‌اي) نيز به مشيت توقف دارد، پس اين چه وعده‌اى است كه خدا، براى ازدواج داده است؛ زيرا همان گونه كه متاهل‌ها، بر اثر مشيت الهي، به دو گونه (فقير و غني) تقسيم مي‌شوند، مجردها نيز چنين هستند و اتفاقاً اين وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: «و ان يتفرقا يغن الله كلا من سعته»... اگر وضعيتى پيش آيد كه زن و شوهر نتوانند با هم زندگي كنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بى نياز خواهد كرد.

پاسخ اشكال آن است كه بسيارى از مردم خيال مي‌كنند، ازدواج و فراوانى عائله، سبب فقر، تجرد، سبب پس انداز و ثروت مي‌شود. آيه در صدد آن است كه اين توهم را از دل‌ها بزدايد و غفلت از رزاق حقيقى را بردارد و به ما بفهماند كه گاه، بركت و فراواني، در مال انسان (با وجود عائله‌مند بودن) ايجاد مي‌شود، و گاهى هم انسان (در عين كم عائله بودن و مجرد زيستن) هر چه مي‌كوشد، در معيشت او پيشرفتى حاصل نمي‌شود. افزون بر آن كه پذيرفتن مسئوليت تامين زن و فرزند، در او مسئوليت پديد مي‌آورد. وقت را از بين نمي‌برد و از عمر خويش استفاده بهينه مي‌كند و با كسب معاش بر عزت و اعتبار خويش مي‌افزايد، بنابراين، آيه «ان يكونوا فقراء يغنهم الله» بيان مي‌دارد كه گاهى با ازدواج، فقر از زندگى رخت برمي‌بندد، نه آن كه هميشه با ازدواج، فقر برطرف مي‌شود وگرنه اين آيه با آيه «وليستعفف الذين لا يحدون نكاحا» تنافض مي‌يافت. فخر رازى معتقد است كه آيه «ان يكونوا فقراء يغنهم الله» در مقام وعده الهى نيست؛ بلكه مفاد آيه آن است كه نبايد ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛ زيرا مال فناپذير است و آن چه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است كه بايد در پى آن بود كه از انباشتن ثروت بهتر است. «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون».

 

رفتار جنسى در قرآن كريم

قرآن كريم:
1 - )وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ المَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَاتَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى‏ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ‏التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ(337)).
"تو را از حيض زنان مى‏پرسند بگو حيض رنجى است. پس در ايام‏حيض از زنان دورى گزينيد وبا آنها آميزش جنسى نكنيد تا پاك گردند،وچون پاك شدند از آن طريقى كه خداوند فرمان داده است با ايشان‏آميزش كنيد هر آينه خدا توبه كنندگان وپاكيزگان را دوست دارد."
رفتار جنسى احكام وآدابى دارد كه تقوا وپاكى آنها را گرد مى‏آوردوهمين خود، انسان ورفتار جنسى وپاسخ به اين نياز ضروريش را، ازديگر موجودات در پاسخ به اين نيازشان جدا مى‏سازد. بينشهاى زيررا از اين آيه كريمه به دست مى‏آوريم:
الف - هرگاه زن حيض مى‏بيند، مرد بايد جلوى شهوتش را بگيرد،وتا زمانى كه زن از اين آلودگى وچركى ظاهرى پاك نشده با او نزديكى‏نكند. نشانه پاك شدن ظاهرى قطع شدن خون است، وحتى مردبايد منتظر بماند تا زن با غسل وطهارت از نجاست باطنى نيز پاك‏شود.
ب - محل خروج حيض همان مكان لذت فطرى وجايگاه توليدنسل است، ونيز محلى است كه خدا به آن امر فرموده، پس مرد نبايداز آن به جايگاههاى انحرافى تجاوز كند.
ج - نزديكى با همسر با احكامى مشخص مى‏شود كه تقوا آنها راموجب مى‏شود، همچون كناره‏گيرى از زن در ايام عادت ماهانه )ياهنگام روزه يا اعتكاف يا احرام ونظاير آن( وبا آدابى مشخص‏مى‏گردد كه مقتضاى طهارت وپاكى است، مثل دورى از زن پس ازقطع شدن خون وپيش از غسل. وخداوند توبه كنندگانى را دوست‏دارد كه هرگاه به گونه‏اى خطا، به امور جنسى مى‏پردازند از خداآمرزش بخواهند، چنان كه خداوند پاكانى را دوست دارد كه درآميزش جنسى خواهان همه گونه پاكى‏اند، وشايد يكى از نشانه‏هاپاكى همين باشد كه پس از نزديكى، زن وشوهر هر يك دستمالى‏جداگانه به كار زنند وبا شتاب محل آميزش را بشويند وغسل كنند وبه‏امورى از اين دست بپردازند.
2 - )نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوْا حَرْثَكُمْ أَنَّى‏ شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوااللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ(338)).
"همسران شما محل بذر افشانى شما هستند، بنابراين هر زمان‏بخواهيد مى‏توانيد با آنها آميزش نمائيد، وبا اعمال صالح وپرورش‏فرزندان صالح، آثار نيكى براى خود از پيش بفرستيد، وتقواى الهى پيشه‏كنيد، وبدانيد او را ملاقات خواهيد كرد، وبه مؤمنان بشارت دهيد."
اين آيه در آگاه كردن مؤمن نسبت به آداب معاشرت جنسى‏واحكام آن با آيه پيش پيوند دارد، مهمترين اين احكام آن است كه‏مرد در امر كاميابى از همسرش هر گونه كه خواهد اقدام مى‏كند؛ شب‏باشد يا روز ودر هر حالتى كه بخواهد، وبه هر كيفيتى كه اراده كند،مادامى كه اين كاميابى از رَحِم باشد كه آوردن فرزند اميد مى‏رود،ولى همبستر شدن بايد در محدوده تقوا باشد ودر طلب فرزندشايسته‏اى صورت گيرد كه زمين را با) لااله الا اللَّه( به پا كند وخلف‏صالحى باشد براى پدرش كه پيوسته پس از مرگ وى براى او طلب‏آمرزش كند.
3 - )لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِن فَاءُو فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌرَحِيمٌ * وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(339)).
"كسانى كه از زنان خود ايلاء مى‏كنند )سوگند براى ترك آميزش‏جنسى مى‏خورند( حق دارند چهار ماه انتظار كشند، اگر )در اين‏فرصت( تصميم به بازگشت گرفتند، خداوند آمرزنده ومهربان است *واگر تصميم به جدايى وطلاق گرفتند )آن هم با شرايطش، مانعى ندارد(خداوند شنوا وداناست."
هنگامى كه شوهر سوگند مى‏خورد با زنش همبستر نشود )به اين‏سوگند ايلاء گفته مى‏شود(، اگر اين سخن را از روى آگاهى بر زبان‏آورد، نبايد حق همسرش را در همخوابى ضايع گرداند، وبدين‏ترتيب به او چهار ماه فرصت داده مى‏شود وسپس بايد برگزيند: ياكفاره سوگند وهمبستر شدن با همسر يا طلاق او.
وما از اين آيه ضرورت اداى حق همسر را در همخوابى ولو هرچهار ماه يك بار در مى يابيم.
4 - )الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِن نِسَائِهِم مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللّائِي‏وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَزُوراً وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ * وَالَّذِينَ‏يُظَاهِرُونَ مِن نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّاذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(340)).
"كسانى از شما كه نسبت به همسرانشان ظهار مى‏كنند )ومن گويند تونسبت به من به منزله مادرم هستى( آنان هرگز مادرانشان نيستند،مادرانشان تنها كسانى هستند كه آنها را به دنيا آورده‏اند، آنها سخنى‏زشت وباطل مى‏گويند، وخداوند بخشنده وآمرزنده است * وكسانى كه‏همسران خود را ظهار مى‏كنند، سپس از گفته خود باز مى‏گردند، بايد پيش‏از آميزش جنسى آنها باهم، برده‏اى را آزاد كنند اين دستورى است كه به‏آن اندرز داده مى‏شويد وخداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است."
همچنان كه در ايلاء )سوگند به خوددارى از همخوابى( در ظهار)تعهد مرد به دورى از همبستر شدن با زن، با اين سخن كه: تو براى‏من همچون پشت مادرم هستى، كه كنايه از تحريم همخوابى است برخويش( حق زن در پيوند جنسى از ميان مى‏رود، واز همين رو شرع‏به مرد دستور داده است كه پس از مدت معلومى بازنش همبسترشود، وروشن ساخته است كه مادر انسان زنى است كه او را زاده، نه‏كسى كه خود او را مادر قرار دهد، وكسى كه )ظهار( كند بايد پيش ازنزديكى كردن با همسرش كفاره ظهار را )كه به ترتيب عبارت است ازآزاد كردن يك برده يا دو ماه روزه يا اطعام شصت فقير( بدهدوتفصيل آن در باب ظهار آمده است.
بدينسان شرع مقدس، حق زن را در رابطه جنسى تضمين مى‏كند.

منبع:الفقه الاسلامى‏ احكام خانواده و آداب ازدواج‏

آداب ازدواج و احكام خانواده

 

ازدواج یک مسئولیت است و انسان باید مسئولیت خویش را به بهترین وجه انجام دهد.

امام صادق علیه السلام  فرمودند: هنگامى که یوسف صدیق علیه السلام  برادرش ، بنیامین را دیدار کرد، پرسید: اى برادر، چگونه توانستى پس از من با زنى ازدواج کنى ؟! بنیامین جواب داد: پدرم به من دستور داد و گفت که اگر مى توانم نسلى داشته باشم که زمین را با تسبیح الهى زنده کند، چنان نمایم .

همین مفهوم در روایتى از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  نیز رسیده است : چه چیز مؤ من را باز مى دارد از این که خانواده اى بگیرد تا خداوند نسلى را روزى او کند که زمین را با لا اله الا اللّه  سنگین سازد؟.

به همین دلیل عزب مجرد بودن  مکروه است . در حدیثى از پیامبر صل الله علیه و آله آمده است : پست ترین مردگان شما عزب ها هستند.

عده اى از ترس فقر ازدواج را به ازدواج مى اندازند. این عده نمى دانند که ترسشان از فقر، خود، سوءظنى به خدا است . چرا که در آیه کریمه آمده است :

وانکحوا الاایامى منکم و الصالحین من عبادکم و امامکم ان یکونوا فقرا یعنهم اللّه من فضله و اللّه واسع علیم ۴۸ مردان و زنان بى همسر را همسر دهید و همچنین اگر غلامان و کنیزان صالح و درستکارى فقیر و تنگدست باشند، خداوند آنها را با فضل خود بى نیاز مى سازد و خداوند گشایش دهنده و آگاه است . بنا براین اگر ترس از فقر مانع ازدواج شود، در واقع بدگمانى نسبت به شان خداوند خواهد بود۴۹.

 

آداب انتخاب همسر

۱ - دیندارى مهم ترین ویژگى همسر است . امام صادق علیه السلام  مى فرمایند: هر گاه مردى به سبب جمال یا مال زنى با او ازدواج کند به همان واگذار مى شود و هر گاه به خاطر دینش با او ازدواج کرد، خداوند مال و جمال را نیز به او عطا کند.۵۰

۲ - اسلام ازدواج با فامیل را تشویق مى کند. امام زین العابدین علیه السلام  مى فرمایند: کسى که براى خدا وصله رحم ازدواج کند، خداوند تاج فرشتگان را بر سر او مى نهد.۵۱

۳ - اسلام همواره تشویق مى کند که مرد با زنى ازدواج کند که توانایى بچه دار شدن را داشته باشد، نه زنى که نازا باشد، ولو آن که آن زن ، زیبا و خوش سیما باشد.

امام محمد باقر علیه السلام  مى فرمایند: بدانید که زن سیاه اگر زایا باشد نزد من محبوب تر از زن زیباى نازا است .۵۲ البته اسلام از جنبه زیبایى نیز غافل نیست و دستور مى دهد که مرد مسلمان با زن زیبایى ازدواج کند که مؤ من باشد و فرزند بسیار آورد۵۳.

۴ - خردمندى از دیانت است . لذا از نظر شرع مکروه است که انسان زن نادان و احمقى را به همسرى بگیرد. امیرالمومنین علیه السلام  مى فرمایند: از ازدواج با زن احمق بپرهیزید. زیرا همراهى با او موجب بلا و فرزندش موجب تباهى است .۵۴

 

مستحبات و مکروهات مراسم ازدواج و زفاف

۱ - خواندن خطبه پیش از عقد مستحب است و بهتر است شامل حمد و ثناى خداوند و توصیه به تقوا باشد. شایسته است هر آنچه را زن و شوهر و حضار نیاز دارند، مانند اصول دین و محاسن اخلاق و آداب در خطبه یادآورى شود۵۵.

۲ - در حدیثى از امام صادق علیه السلام  منقول است که هر گاه کسى اراده خواستگارى کرد، دو رکعت نماز بگزارد و حمد اللهى بگوید و دعاى وارده براى طلب ازدواج و همسر نیکو را بخواند۵۶.

۳ - در حدیثى معتبر آمده است که مستحب است ازدواج در شب واقع شود۵۷.

۴ - در حدیثى آمده است که خوب است عقد در ماه شوال خوانده شود۵۸. ۵ - خوب است هنگام عقد، قمر در عقرب نباشد. چرا که اگر چنین باشد، زن و مرد عاقبت نیکو نبینند۵۹.

۶ - از امیرالمؤ منین علیه السلام  منقول است که روز جمعه براى خواستگارى و نکاح خوب است ۶۰.

۷ - مستحب است که در موقع ازدواج گواهانى را بر آن گرفت تا نسب و ارث ثابت گردد۶۱.

۸ - مستحب است در ازدواج آن هم به دور از زیاده روى و ریا ولیمه داده شود و باید از این طعام به فقرا نیز داده شود و تنها به توانگران و شخصیت ها محدود نشود. از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  روایت شده است که فرمودند: اطعام هنگام ازدواج از سنتهاى پیامبران است . همچنین فرمودند: ولیمه در روز نخست ، حق است ، در روز دوم نیکى و افزون بر آن ریا و شهرت طلبى است .

۹ - مستحب است که دادن ولیمه در روز و ازدواج در شب باشد.

۱۰ - اسلام خوش نمى دارد ساعات گرمى براى زفاف برگزیده شود.

۱۱ - ازدواج هنگام محاق ماه روزهاى پایانى ماه هاى قمرى  نیکو نیست . امام حسن عسگرى علیه السلام  مى فرماید: کسى که هنگام محاق ماه ازدواج کند باید تسلیم سقط جنین شود.

۱۲ - مستحب است که مرد هنگام آمیزش و دخول ، وضو داشته باشد و دعاهاى وارده را بخواند.

۱۳ - هنگام نزدیکى شایسته نیست که زن را به شتاب اندازد و تا وقتى که نیاز زن برآورده نشده ، نباید او را رها سازد.

۱۴ - مستحب است اگر مردى با دیدن زنى دیگر غریزه اش به هیجان آمد، سراغ همسر خویش برود و از او کام بگیرد. امام على علیه السلام  فرمودند: هر گاه از شما زنى را دید که از او خوشش آمد، از زن خود کام گیرد. زیرا زن او همان دارد که آن زن دارد. پس نباید در قلبش براى شیطان راهى قرار دهد که نگاه او را از زنش متوجه آن دیگرى کند.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  مى فرمایند: اى على ! با شهوت زن دیگرى با همسرت نزدیکى مکن . زیرا در این صورت من بیم دارم که اگر نطفه فرزندى منعقد گردد، کودک شما نامرد و بى عقل باشد.۶۲

۱۵ - برخى از فقها هنگام میل و رغبت زن ، آمیزش با او را مستحب مى دانند و حدیث پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  را مى آورند که به مردى فرمود: آیا با روزه وارد صبح شدى ؟ عرض کرد: خیر. فرمود: پس ‍ تهیدستى را اطعام کردى ؟ عرض کرد: خیر. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  فرمودند: پس نزد همسرت برو و با او آمیزش کن که آن براى تو به منزله صدقه است .

۱۶ - نگاه کردن به شرمگاه همسر در هنگام آمیزش کراهت دارد.

۱۷ - سخن گفتن در حال آمیزش کراهت دارد. چرا که براى فرزند، لالى را در پى دارد.

۱۸ - نگاه کردن به فرج زن در هنگام آمیزش مکروه است . زیرا براى فرزند، کورى به بار مى آورد.

۱۹ - آمیزش در زیر آسمان نیز مکروه است .

۲۰ - مستحب است که هر یک از زن و شوهر پس از جماع براى پاک کردن خود از دستمالى جداگانه استفاده کنند و یک دستمال به کار نبندند. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم  به حضرت على علیه السلام  مى فرمایند: با همسرت نزدیکى مکن مگر آن که تو دستمالى داشته باشى و او دستمالى و خود را با یک دستمال تمیز نکنید تا مبادا شهوت روى شهوت قرار نگیرد که این کار دشمنى میان شما را در پى دارد.

۲۱ - به هنگام حصر- یعنى نیازى که انسان را به شتاب اندازد - جماع کراهت دارد. امام صادق علیه السلام  فرمودند: انسانى که خضاب کرده جماع نمى کند. راوى عرض کرد: فدایت گردم ! چرا انسان خضاب کرده جماع نمى کند؟ فرمودند: زیرا در حصر است .

۲۲ - بلافاصله بعد از خوردن غذا و با شکم پر نباید همبستر شد. امام صادق علیه السلام  فرمودند: سه چیز بدن را ویران مى کند و چه بسا آدمى را بکشد: با شکم پر به حمام رفتن ، با شکم پر با همسر آمیزش کردن و ازدواج با پیرزنان .۶۳

۲۳ - از امام باقر علیه السلام  پرسیدند: آیا زمانى وجود دارد که جماع حلال در آن مکروه باشد؟ حضرت علیه السلام  فرمودند: آرى ، بین طلوع فجر و طلوع آفتاب ، از غروب آفتاب تا غروب شفق سرخى آسمان ، در شب و روز خسوف و کسوف ماه گرفتگى و خورشید گرفتگى ، در شب یا روزى که باد سیاه یا سرخ یا زرد بوزد و هنگامى که زمین لرزه پیش آید، جماع حلال مکروه است .

۲۴ - پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  از این که در شب اول ماه هاى قمرى همبسترى کنند، نهى مى فرماید و به على علیه السلام  مى فرمایند: اى على ! در شب اول ماه ، شب نیمه ماه و شب آخر ماه همبسترى مکن ! زیرا هر کس چنین کند، بیم آن مى رود که فرزندش کودن گردد.

۲۵ - از نظر اسلام کراهت دارد که مرد بلافاصله بعد از بازگشت از سفر، شبانگاه بر خانواده اش وارد شود. پس بهتر است تا صبح شکیبایى کند.

۲۶ - کراهت دارد که مرد شب مسافرت که غالبا با اضطراب همراه است و احتمال ضعف مى رود با همسرش همبستر شود. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  فرمودند: اى على هنگامى که براى سفرهاى کوتاه به مدت سه شبانه روز از خانه خارج مى شوى با همسرت درنیامیز که اگر فرزندى از شما پدید آید، یار ستمگر خواهد شد.

۲۷ - اسلام دستور مى دهد که همبستر شدن در پنهان صورت پذیرد، نه در حضور هوو یا فرزندى که صداى آنها را مى شنود و اندامشان را مى بیند.

از امام صادق علیه السلام  روایت شده است که فرمودند: پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  فرموده است : سوگند به خدایى که جان من در ید قدرت اوست ، اگر مردى با زنش درآمیزد در حالى که کودکى بیدار آن دو را مى بیند و صدایشان را مى شنود و صداى نفسهاى زن و شوهر به گوش او مى رسد، این کودک روى رستگارى نخواهد دید؛ پس اگر پسر باشد، زناکار خواهد شد، و اگر دختر شد، زانیه خواهد شد. این حدیث مى افزاید: هر گاه على بن الحسین علیه السلام  آهنگ همبستر شدن داشت ، در را مى بست و پرده ها را مى انداخت و خدمتگزاران را بیرون مى کرد.

۲۸ - جماع کردن روى بام ساختمان یا در برابر خورشید یا زیر درختان میوه دار مکروه است .

۲۹ - همبستر شدن رو به قبله یا پشت به قبله ، و در حال برهنگى کامل و در کشتى یا بر سر راه کراهت دارد.

۳۰ - جماع کردن در حالت ایستاده نیز مکروه است . زیرا در احادیث آمده است که این عمل ، کار دراز گوشهاست .

۳۱ - جماع کردن پس از احتلام جنب شدن  نیز مکروه است . از احادیث استفاده مى شود که این کار باعث پدید آمدن فرزند دیوانه مى شود.

۳۲ - اسلام دستور مى دهد که هنگام مباشرت و جماع به خدا توجه شود و از شر شیطان به او پناه برده شود.

 

۳۳ - اسلام توصیه مى کند که پیش از مباشرت با زن حامله ، وضو گرفته شود.

۳۴ - اسلام از این که مرد براى مدتى با همسرش آمیزش جنسى نداشته باشد، نهى کرده است . چه بسا این کار موجب فساد و تباهى زن گردد.

۳۵ - نزدیکى کردن از پشت زنان کراهت دارد۶۴.

۳۶ - جماع کردن در شب اول ماه رمضان مستحب است .

۳۷ - جماع کردن در شب عید فطر کراهت دارد که اگر فرزندى بوجود آید، شرى بسیار از او ظاهر شود.

۳۸ - جماع کردن در شب عید قربان کراهت دارد که اگر فرزندى بوجود آید، شش انگشت یا چهار انگشت در دست خواهد داشت .

۳۹ - جماع کردن در بین اذان و اقامه مکروه است که اگر فرزندى بوجود آید، در ریختن خون جرى خواهد شد.

۴۰ - جماع کردن در شب مکروه است که اگر فرزندى حاصل شود، شوم باشد و در رویش نشان سیاهى پدید آید.

۴۱ - آمیزش در شب دوشنبه مستحب است ، چرا که اگر فرزندى پدید آید، حافظ قرآن و راضى به قسمت خدا باشد.

۴۲ - نزدیکى نمودن در شب سه شنبه استحباب دارد. زیرا اگر فرزندى حاصل شود، دهانش خوشبو، دلش رحیم ، دستش جوانمرد و زبانش از غیبت و بهتان پاک باشد.

۴۳ - آمیزش و نزدیکى در شب پنج شنبه مستحب است و اگر فرزندى حاصل شود، حاکمى از حکام شریعت یا عالمى از علما باشد و اگر در روز پنج شنبه ، وقتى که آفتاب در میان آسمان باشد نزدیکى شود و فرزندى پدید آید، شیطان نزدیک او نشود تا پیر شود و خداوند سلامتى در دنیا و دین را به او روزى مى کند.

۴۴ - مجامعت در شب جمعه مستحب است و اگر فرزندى حاصل شود، خطیب و سخنگو گردد و اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع شود و فرزندى به وجود آید از دانایان مشهور شود.

۴۵ - جماع کردن در ساعات اول شب کراهت دارد. زیرا اگر فرزندى به وجود آید، بیم آن است که ساحر شود و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد.

۴۶ - در حدیثى از امیرالمؤ منین علیه السلام  منقول است که هر گاه کسى را دردى در بدن به هم رسد یا حرارت بر مزاجش غالب شود، پس با زن خود جماع کند تا ساکن شود.

۴۷ - جماع کردن در حالى که انگشترى همراه مرد یا زن باشد که نام خدا بر آن نقش کرده باشند، کراهت دارد۶۵.

۴۸ - جماع کردن در سفر در صورتى که آب غسل نداشته باشند، مکروه است ۶۶. لازم به ذکر است که اسلام در دوران باردارى مراقبتهاى زیادى را را براى مادر چه از نظر معنوى ، چه بهداشتى و چه تغذیه سفارش کرده است ؛ همچنین اسلام سفارشاتى از نظر معنوى و تغذیه پدر، جهت پدر شدن دارد.

 

آداب و سنن ولادت

۱ - از سنتها و آداب اسلام پیرامون نوزاد، گفتن اذان و اقامه در دو گوش ‍ اوست . پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  مى فرمایند: کسى که خداوند به او فرزندى داد، باید در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گوید که این کار او را از شیطان رجیم محفوظ مى دارد.

۲ - مستحب است که پیش از اذان و اقامه کام کودک را با خرما بگیرند؛ چنان که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  با حسن و حسین علیهما السلام  چنین کرد.

۳ - عقیقه کردن نوزاد بعد از تولد مستحب است ؛ یعنى این که گوسفند، گاو یا شترى را قربانى نمایند و پس از ذبح ، آنچه خواستند با آن انجام دهند.

۴ - از امام صادق علیه السلام  نقل است که مکروه است پدر و مادر نوزاد از گوشت عقیقه بخورند.

۵ - اسلام دستور مى دهد که پسر را در روز هفتم ولادت ختنه کنند و فرزندى هم که ختنه شده به دنیا آمده باشد را مستحب است که تیغ از موضع ختنه بگذرانند.

۶ - مستحب است هنگام ختنه و عقیقه دعاى وارده خوانده شود۶۷.

۷ - رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم  فرمودند: اول چیزى که زن زائیده باید بخورد رطب است ؛ چنان که حق تعالى به حضرت مریم بعد از زائیدن حضرت عیسى علیه السلام  فرمود که رطب بخورد. این کار باعث مى شود فرزند او بردبار شود۶۸.

۸ - مکروه است که نوزاد را در ابتداى ولادت در جامه زرد بپیچند و سنت آن است که او را در جامه سفید بپیچند.

۹ - مستحب است که در روز هفتم ، سر نوزاد را بتراشند و موى سرش را با نقره یا طلا بکشند و آن نقره و طلا را صدقه بدهند.

۱۰ - مستحب است عقیقه پسر، نر و عقیقه دختر، ماده باشد.

۱۱ - مستحب است که اگر نوزاد دختر است ، در روز هفتم گوش نرمه گوش  او را سوراخ نمایند۶۹.

۱۲ - مستحب است که بعد از ولادت به شرط ایمنى از ضرر، نوزاد را بشویند۷۰.

 

آداب نام گذارى فرزند

۱ - دین اسلام مى گوید که کودک را پیش از تولد - حتى اگر سقط شود - نامگذارى کنند. امیرالمؤ منین علیه السلام  مى فرمایند: پیش از آنکه فرزندتان به دنیا آید او را نام گذارى کنید. اگر نمى دانید که دختر است یا پسر، او را به نام هایى بنامید که هم براى پسر است و هم براى دختر. فرزند سقط شده وقتى در روز قیامت پدرش را دیدار کند به او مى گوید: تو بر من نامى ننهادى ، در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  محسن را پیش از تولد نام نهاد۷۱.

۲ - مستحب است که نام ، نیکو باشد و این نخستین احسان از سوى پدر بر فرزند است . امام باقر علیه السلام  مى فرمایند: راست ترین اسم ها آن است که با عبودیت همراه باشد و بهترین اسامى از آن پیامبران است ؛ پس ‍ اسم هایى مثل عبدالرحمن ، عبدالکریم ، عبداللّه و... راست ترین اسامى و محمد، ابراهیم ، نوح ، عیسى و موسى بهترین نام ها هستند. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  مى فرمایند: خاندانى نیست که در میان آنها نام پیامبرى باشد، مگر آنکه خداوند عزوجل فرشته اى را براى آنها گماشته که بام و شام ، آنها را تقدیس مى کند.

۳ - مستحب است فرزند پسر - بر پایه سنت امامان - تا هفت روز محمد نامیده شود و سپس اگر خواستند، مى توانند هر نامى را که دوست دارند بر او بگذارند. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  در حدیث شریفى مى فرمایند: خداوند به هر کس سه پسر بدهد و نام یکى از آن سه را محمد نگذارد با من بى مهرى کرده است . در حدیثى از ابوالحسن علیه السلام  رسیده است : فقر به خانه اى وارد نمى شود که در آن نام محمد، على ، حسن ، حسین ، جعفر، طالب و یا عبداللّه باشد و این چنین است که اگر در میان زنان نام فاطمه یافت شود۷۲.

۴ - بر پایه روایت منقول از امام صادق علیه السلام ، اسلام خوش ‍ نمى دارد کسى با نام غیر حقیقى همچون حکم ، حکیم ، خالد و مالک نامیده شود۷۳.

 

آداب شیردهى و تربیت فرزند

۱ - از امام صادق علیه السلام  نقل است که فرمودند: مدت شیرخوارگى بیست و یک ماه است و کمتر از آن ستم بر کودک است ۷۴.

۲ - امیرالمومنین علیه السلام  مى فرمایند: بنگرید چه کسى به کودکانتان شیر مى دهد که کودک با آثار روانى همان شیر به جوانى مى رسد.

۳ - پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم  مى فرمایند: نگذارید زن احمق یا زنى که چشم او ضعیف است به فرزندانتان شیر دهد که شیر اثر وضعى دارد۷۵.

۴ - امام باقر علیه السلام  مى فرمایند: به کودکانتان از شیر زن زیبا و خوشرو بخورانید، نه شیر زن زشت رو را که شیر، اثر وضعى دارد۷۶.

۵ - براى شیر دادن بچه بهتر از هر کس مادر اوست و سزاوار است که مادر براى شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد؛ خوب است که شوهر مزد بدهد۷۷.

۶ - مستحب است دایه اى که براى طفل مى گیرند، دوازده امامى ، داراى عقل و عفت و صورت نیکو باشد۷۸.

۷ - مکروه است دایه اى بگیرند که بچه اى که دارد از زنا به دنیا آمده باشد۷۹.

۸ - مستحب است از زن ها جلوگیرى کنند تا هر بچه اى را شیر ندهند. زیرا ممکن است فراموش شود که به چه کسانى شیر داده اند و بعدا دو نفر محرم با یکدیگر ازدواج نمایند۸۰.

۹ - مستحب است پدر و مادر درباره از شیر گرفتن فرزند با یکدیگر مشورت و رایزنى کنند۸۱.

۱۰ - اسلام به والدین توصیه مى کند که گریه کودکانشان را تحمل کنند و آنها را از آن که به خاطر گریه ، کودکان خود را بزنند، منع مى کند. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم  در روایتى فرمودند: به خاطر گریه ، کودکان خود را نزنید. گریه آنها در طول چهار ماه ، شهادت به یگانگى اللّه است و در چهار ماه دیگر درود بر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  و خاندان او و در چهار ماه بعد دعا براى پدر و مادرشان مى باشد۸۲.

۱۱ - سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  شیر دادن به کودک را تشویق مى کند. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  در حدیث شریفى پیرامون اجر زن شیرده فرمودند: هر گاه زنى کودکى را شیر دهد، هر مکیدن کودک برابر است با آزاد کردن فرزندى از فرزندان اسماعیل و هر گاه از شیر دادن او فارغ شد، فرشته اى بزرگوار به پهلوى او مى زند و مى گوید: کار را از سر گیر که خداوند تو را بخشیده است ۸۳.

۱۲ - امام صادق علیه السلام  به زن شیرده توصیه مى کنند که از دو پستان به نوزاد شیر دهد. چرا که شیر یکى از پستان ها به منزله خوراک طعام  و دیگرى به منزله آب براى کودک است ۸۴.

 

اسلام در مورد تربیت کودکان سفارشاتى دارد که عبارتند از:

۱ - اسلام ، خیر خوبى را براى فرزندان توصیه مى کند و دستور مى دهد که آنها را دوست بدارند و به وعده هایى که به آنها مى دهند، وفا کنند. چرا که در حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  آمده است که کودکان گمان مى کنند که شما روزى آنها را مى دهید۸۵.

۲ - اسلام توصیه مى کند که فرزندان خود را ببوسید. مردى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  آمد و عرض کرد: من هرگز فرزندم را نبوسیده ام . وقتى رفت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  فرمودند: این مرد نزد من از اهالى دوزخ است . در حدیثى دیگر از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  نقل شده است : هر کس فرزند خود را ببوسد، خداوند حسنه اى براى او مى نویسد۸۶.

۳ - اسلام توصیه کرده است که میان کودکان برابرى و عدم تمایز برقرار کنید. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  مردى را دید که یکى از دو پسرش ‍ را مى بوسد و دیگرى را رها مى کند. پس به فرمودند: آیا میان آن دو برابرى برقرار نمى کنى ؟!۸۷

۴ - پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  درباره اداى حقوق کودکان الگوى جهانیان است . در روایتى آمده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم  نماز ظهر را با مردم گذارد و دو رکعت پایانى را سبک برگزار کرد. وقتى پیامبر از نماز فارغ شد، مردم گفتند: آیا در نماز چیزى پیش آمد؟ فرمودند: چه چیزى ؟ گفتند: دو رکعت پایانى نماز را سبک برگزار کردید! پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  فرمود: آیا گریه کودک را نشنیدید؟۸۸ .

۵ - اسلام براى تربیت ، سه مرحله مقرر کرده است و هر مرحله هفت سال است . امام صادق علیه السلام  مى فرمایند: بچه هفت سال بازى مى کند، هفت سال علم و قرآن مى آموزد و هفت سال حلال و حرام را مى آموزد. همچنین مى فرمایند: بگذار فرزندت به شش سالگى برسد و سپس هفت سال او را نزد خود نگهدار و چنان که مى خواهى او را ادب کن . پس اگر پذیرفت و شایستگى یافت ، چه بهتر، وگرنه او را رها کن ۸۹ .

۶ - در روایتى آمده است که اگر پسران شش ساله شدند، مى باید با یکدیگر در یک لحاف نخوابند. همچنین در روایت دیگر وارد شده است که پسران و دختران که ده ساله شوند، رختخواب ایشان را باید جدا کنند۹۰.

۷ - حضرت صادق علیه السلام  فرمودند: به فرزندان خود به زودى احادیث را یاد بدهید که مخالفان ایشان را گمراه نکنند۹۱.

۸ - رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم  فرمودند: حق فرزند پسر بر پدر آن است که نام نیک برایش تعیین کند و به او قرآن بیاموزد؛ او را ختنه کند و به شنا یاد دهد و اگر فرزندش دختر است ، نام نیک برایش تعیین کند و به او سوره نور را یاد دهد؛ سوره یوسف  نیاموزد و او را در بالاخانه ها جا ندهد و او را زود به خانه شوهر فرستد. پس حضرت فرمودند: هر که فرزند خود را فاطمه نامید، او را دشنام ندهد، نفرین نکند و کتک نزند۹۲.

۹ - در حدیثى از حضرت امیرالمومنین علیه السلام  آمده است : چربى و کثافت دست و صورت اطفال را در هر شب ، پیش از خواب بشویید که شیطان مى آید و ایشان را بو مى کند و آنها در خواب مى ترسند و ملائکه نویسندگان اعمال ، متاءذى اذیت  مى شوند۹۳

 ۱۰ - از مسائلى که پدر و مادر باید در تربیت فرزندان دقت و رعایت کنند، یاد دادن ادب ، نظافت و بهداشت است و باید فرزندان را با این مسائل اسلامى بار آورند۹۴.

 

آداب دوران باردارى

۱ - ماه اول ، هر روز ناشتا به مقدار دو عدد خرما بخورد و به آن سوره قدر بخواند.

۲ - ماه دوم ، هر روز ناشتا کمى عناب بخورد و به آن سوره توحید بخواند.

۳ - ماه سوم ، هر روز یک عدد سیب بخورد و به آن سوره آیه الکرسى  بخواند.

۴ - ماه چهارم ، هر روز انجیر بخورد و به آن سوره تین بخواند.

۵ - ماه پنجم ، هر روز یک عدد تخم مرغ بخورد و به آن سوره حمد بخواند.

۶ - ماه ششم ، هر روز انار بخورد و به آن سوره اءنا فتحنا بخواند.

۷ - ماه هفتم ، هر روز به بخورد و به آن سوره یس  بخواند.

۸ - ماه هشتم ، هر روز مقدارى نبات و زعفران را بکوبد و به آن سوره نصر بخواند.

۹ - ماه نهم ، هر روز شیر و خرما بخورد و به آن سوره دهر بخواند.

زمانى که نوزاد تکان خورد، سوره توحید بخواند و صلوات بفرستد. همچنین در طول دوران باردارى هر روز دعاى عهد، زیارت عاشورا و دعاى توسل را بعد از نماز صبح بخواند.

هر روز چهار مرتبه سوره توحید بخواند و در طول این دوران یک بار این قرآن را ختم کند و در ماه آخر براى راحتى زایمان ، سوره مریم را بخواند. ضمنا در طول این دوران باید چهل روز سوره یوسف و چهل روز سوره انعام را بخواند

 

 

نگاهی گذرا به: پیوند زناشویی در اسلام

خانواده اولین و مهم ترین نهاد در تاریخ فرهنگ و تمدن انسانی و اولین مدرسه ای است که انسان در آن تعلیم می یابد و با اصول زندگی اجتماعی و روش تفاهم با دیگران آشنا می شود. بنابراین تقویت این مرکز، متضمن اعتدال و اعتلای جامعه است.

ادیان الهی، به ویژه دین مبین اسلام از نهاد خانواده به شدت حمایت کرده و برای حفظ و بهبود کارکردهای آن اهمیت زیادی قائل است. متأسفانه بنیان خانه و خانواده در کشورهای صنعتی در حال فروپاشی است. و اگر خردمندان برای جلوگیری از این پیشامد تدابیر لازم را اتخاذ نکنند بخش عظیمی از ارزش های والای انسانی دستخوش اضمحلال خواهد شد. سست شدن اساس خانواده، افزایش خشونت، اضطراب، ناامنی و بحران های اجتماعی به واقع ریشه در عدم توجه به اهمیت و نقش خانواده دارد.

فلسفه و هدف از ازدواج
قرآن مجید و روایات رسیده از پیشوایان دینی، با عبارت های مختلف اهمیت زناشویی و تأثیر آن را در شؤون مختلف زندگی انسان گوشزد کرده است. دقت در آن ها نظر دقیق و واقع بینانه اسلام را در مسأله ازدواج و فواید حاصل از آن برای جامعه انسانی به خوبی روشن می کند.
قرآن مجید، خلقت همسران و ایجاد مودّت بین زن و مرد را از جمله نشانه های شناخت خداوند برشمرده و از میان فواید فراوان زناشویی به آرامش روحی و جسمی و در نتیجه تنظیم امور جنسی و ایجاد مهر و محبّت میان زن و مرد اشاره فرموده است:

«وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لاَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرَوُنْ»(1)

«از جمله نشانه های وجود خداوند آن که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید، تا بدان ها آرام گیرید و میان شما و همسرانتان دوستی و مهربانی قرار داد، قطعاً در این دوستی و محبت برای کسانی که تفکر می کنند نشانه هایی است.»
به موجب این آیه، زندگی زناشویی نه تنها نیاز جسمی انسان را تأمین می کند، بلکه موجب آرامش روح و فکر انسان نیز بوده و از طغیان قوای جنسی جلوگیری می کند، و زمینه رشد خوی های نیکو را در انسان فراهم می آورد.
انسان به مقتضای خلقت و آفرینش خود به بقا و ادامه حیات خویش سخت علاقه مند است. بهترین وسیله، آسان ترین و در عین حال لذت بخش ترین طریقی که بشر تاکنون توانسته در تأمین هدف خود از آن استفاده کند، بی گمان، طریق ازدواج و ایجاد و ادامه نسل است.
انسان، وجود فرزندان را در حقیقت جزیی از وجود خود و دنباله حیات و امتداد رشته هستی خویش می داند، و از این رو یکی از هدف های زندگی زناشویی را داشتن فرزندان صالح و مفید به حال اجتماع تشکیل می دهد و رمز محبت و علاقه پدر و مادر را به فرزند، بیشتر در همین غریزه طبیعی باید جست وجو کرد.
پرواضح است که بقای نسل و داشتن فرزندان و در نتیجه امتداد حیات، که هر انسانی به اقتضای طبع اولی به آن مایل است، با پیمان زناشویی، تشکیل خانواده و تحمل مسؤولیت های خانوادگی آغاز می گردد، و بدین ترتیب میل به زناشویی به تقاضای شدید فطرت انجام می گیرد.

خداوند در قرآن مجید می فرماید:

«وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَزْواجِکُمْ بِنینَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَکُمْ مِنْ الطَّیِّبات»(2)
«خداوند برای شما از جنس خودتان همسران قرار داد و برای شما از همسرانتان فرزندان و نوادگان پدید آورد و از چیزهای پاکیزه روزی تان داد.»

بعد از ازدواج
پس از پیمان زناشویی، شخصیت فردی انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعی می شود و خود را شدیداً مسؤول حفظ همسر و آبروی خانواده و تأمین وسایل زندگی فرزندان آینده می بیند. به همین دلیل تمام هوش و ابتکار و استعداد خود را در این راه به کار می گیرد. در تشکیل خانواده، لذت و رشدی است که هیچ چیز دیگری جایگزین آن نمی شود.

استاد شهید مطهری ـ رضوان اللّه علیه ـ می نویسد:
«یک خصایص اخلاقی هست که انسان جز در مکتب تشکیل خانواده نمی تواند آن ها را کسب کند. تشکیل خانواده؛ یعنی یک نوع علاقه مند شدن به سرنوشت دیگران. اخلاقیون و ریاضت کش ها که این دوران را نگذرانده اند تا آخر عمر یک نوع "خامی" و یک نوع "بچگی" در آن ها وجود داشته است. یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و یک عبادت تلقی شده همین است. ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی، و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است.»(3)

هم چنین درباره نقش تربیتی ازدواج می نویسد:
«یک پختگی هست که این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی شود، در مدرسه پیدا نمی شود؛ در جهاد با نفس پیدا نمی شود؛ در نماز شب پیدا نمی شود؛ با ارادت به نیکان هم پیدا نمی شود؛ این را فقط در همین ازدواج و تشکیل خانواده باید به دست آورد.»

ازدواج بالا برنده ارزش اعمال انسان

حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:

«رَکْعَتانِ یُصَلّیها الْمُتَزَوِّجُ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ رَکْعَةً یُصَلّیهَا الْعَزَبُ.»(4)
«دو رکعت نماز که انسان متأهل بخواند، از هفتاد رکعت نماز که انسان مجرد بخواند، برتر است.»

زن و مرد مکمل یکدیگرند

قرآن، زن و مرد را لباس همدیگر می داند:

«هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ اَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»(5)
«زنان لباس شما مردانند و شما مردان لباس زن هایید.»
یعنی شما زنان و مردان مکمّل، حافظ، آبروبخش و رازپوش همدیگرید و هر کدام به دیگری نیازمندید.

ازدواج، سنت رسول خداست

ازدواج، ضرورت زندگی انسان است؛ گویی مرد به تنهایی، نیمی از یک پیکر تمام است، و زن هم به تنهایی نیمی دیگر از این پیکر است و با ازدواج این دو ناتمام، تمام می شوند.
خدای متعال، مرد را نیازمند محبت، صفا و لطافتِ روح زن نموده و زن را نیز محتاج قدرت، صلابت، شجاعت و وفای مرد قرار داده است. از این رو معاشرت و مؤانست این دو با یکدیگر، موجب آرامش و آسایش جسم و جان و تعالی روح و روان آنان می گردد.
دین اسلام ـ برخلاف برخی مکاتب منحرف ـ ازدواج را فضیلتی مقدس می شمرد و آن را آیه ای از آیات خدا و سنت محبوب و لازمی از سنن رسول خدا معرفی می کند.
زنی نزد حضرت امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ آمد و گفت:
خدا شما را هماره از شایستگان بدارد، من زنی تارک دنیا هستم.
امام پرسید: منظورت از تارک دنیا چیست؟
زن گفت: می خواهم هرگز ازدواج نکنم.
امام فرمود: برای چه؟
زن گفت: این را برای خود فضیلتی می دانم.
امام فرمود: از این تصمیم بازگرد، اگر در این کار فضیلتی بود، فاطمه دختر پیامبر علیهاالسلام بر کسب آن از تو سزاوارتر بود، که هیچ کس در فضیلت ها از او برتر و پیشتر نبوده و نیست.(6)
دین مبین اسلام بر ازدواج تأکید ورزیده و پرهیز از ازدواج را ـ از بیم فقر و تهی دستی ـ بدگمانی به خدای متعال می شمرد و تا آن جا بر این سنت مقدس تأکید می کند که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بهترین آحاد امت را کسانی معرفی می کند که همسر اختیار کرده اند.
تأکید بر ازدواج، منحصراً در مورد ازدواجِ نخستین نیست؛ هر چند که ازدواج نخستین از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ازدواج، ضرورت زندگی است و باید که به این ضرورت پرداخت. احساس بی کسی و تنهایی، رنج آورترین احساس هاست و زن و مرد پیش از ازدواج هر دو از این احساس جان فرسا رنج می برند. اما خدای متعال در وجودشان جذبه و کشش نسبت به یکدیگر را قرار داده است تا با هم شوند و از این تنهایی فرساینده و این رنج سوزنده و کدورت فزاینده به درآیند و با آرامش و صفا و سلامت در کنار هم زندگی کنند.
یکدیگر را از نظر روحی و عاطفی و جسمی یاری دهند و کامل نمایند؛ فرزند بیاورند و به مشاهده گریستن و خندیدن، نشستن و برخاستن و راه رفتن و سخن گفتن او بپردازند و شگفتی قدرت خدای متعال را در خلق یک انسان ـ که پیامد وجود آن هاست ـ لمس نمایند.
معنای واقعی محبت را بیابند و با شوق و عشق به یکدیگر و به فرزند دلبند، به سعی و خدمت بپردازند و به سوی هدف بلند زندگی که وصول به کمال مطلق و لقای پروردگار متعال است، پرنشاط و شتابان حرکت کنند. باید به این ضرورت پرداخت و جوان ها را برای دستیابی به همسری شایسته و موافق یاری نمود و از تنهایی نجات داد.

ضرورت وجود خانواده

بنابراین، ضرورت وجود خانواده، عقلاً و شرعاً قابل اثبات است؛ چرا که بدون وجود خانواده حیات اجتماعی شکل نمی گیرد و معنایی نمی یابد، و یا از مسیر انسانی و شایسته خود منحرف می شود. از این رو، تلاش در از بین بردن نهاد خانواده ـ که در غرب به صورت گسترده ای صورت گرفته و می گیرد ـ سودی نداشته بلکه آفات و ضررهایی را نیز متوجه آنان کرده است.

اهداف ازدواج و تشکیل خانواده

هر چند مهم ترین هدف ازدواج، تولید نسل و بقای نوع انسانی است، اما در کنار این، اهداف فرعی دیگری را نیز می توان برای ازدواج برشمرد؛ مانند:

ـ انجام وظیفه الهی؛
ـ پاسخ به ندای فطرت؛
ـ پاسخ به دعوت سنت؛
ـ صیانت وجود از خطرات مختلف؛
ـ حفظ عفت و یافتن آرامش و سکون؛
ـ برخورداری از محبت و مودت دیگران؛
ـ تکمیل و تکامل صفات انسانی.

معیارهای انتخاب همسر

اسلام از زن و مرد خواسته است در گزینش همسر معیارهایی را مراعات کنند. این معیارها و ضوابط به ترتیب اولویت به شرح زیر است:

1ـ ایمان و اعتقاد

همسر را باید در چارچوب اعتقاد به مذهب و مکتبِ موردِ قبولِ خود جست و جو کرد؛ تا سنخیت و تجانس و امکان جلب و جذب باشد.
هم چنین توصیه این است که در انتخاب همسر برای دینداری او اصالت قایل باشیم، که در چنان صورتی مال و جمال هم نصیب انسان خواهد شد. پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می فرماید:

«عَلَیْکَ بِذَواتِ الدّین.»(7)
«با همسر دیندار ازدواج کنید.»
بی گمان کسی که به خاطر دین و ایمان زنی با او ازدواج کند، خداوند نیکی های دیگری را نیز نصیب او خواهد کرد. امور زیر را باید از آثار تدین به شمار آورد:
الف ـ عفت؛ ب ـ حجاب؛ ج ـ نجابت؛ د ـ حیا.


2ـ اخلاق نیک
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ درباره ویژگی های همسر شایسته می فرماید:

«اِذا جاءکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلْقَهُ وَ دینَهُ فَزَوِّجُوهُ. وَ اِنْ لا تَفْعَلُوا تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الاَْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ.»(8)
«با کسی که اخلاق و دینش مورد پسند شما باشد ازدواج کنید، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.»

نمونه هایی از اخلاق خوب و بد:

الف ـ خوش زبانی و بدزبانی؛
بدزبانی، زبان درازی، نیش زدن، بی ادبانه و بی پروا سخن گفتن از نمونه های برجسته «بداخلاقی» و خوش زبانی، نرم خویی در سخن و مؤدبانه سخن گفتن از نشانه های بارز «خوش اخلاقی» است. حقیقت این است که «زبان» بیانگر احوال درون است، از این رو گفته اند: از کوزه همان برون تراود که در اوست.
ب ـ بزرگواری و حسادت؛
ج ـ خوش خُلقی و کج خُلقی؛
د ـ حق پذیری و لجاجت؛
ح ـ تواضع عاقلانه و تکبر و غرور احمقانه؛
ل ـ راستگویی و دروغگویی؛
ر ـ وقار و متانت و سَبُکی و هرزگی؛
ز ـ بُردباری و کم ظرفیتی و بی تابی؛
خ ـ حُسن ظن و سوء ظن؛
پ ـ با محبت و عاطفه بودن و بی محبتی و بی عاطفگی؛
چ ـ گذشت و کینه توزی؛
ن ـ شجاعت و ترس؛
ذ ـ نرمخویی و خشونت؛
م ـ وفاداری و بی وفایی؛
س ـ سخاوت و بُخل؛
ی ـ قناعت و حرص و طمع ... .

3ـ شرافت خانوادگی
منظور از شرافت خانوادگی، شهرت، ثروت و موقعیت اجتماعی نیست. بلکه نجابت و پاکی و تدین و تقواست.
پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در این باره می فرماید:

«تَزَوَّجُوا فی الْحِجْرِ الصّالِحِ، فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ.»(9)
«از خانواده شایسته همسر اختیار کنید؛ زیرا عِرق (نطفه و ژن ها) تأثیرگذار است.»

4ـ عقل
حضرت امیرمؤمنان ـ درود خدا بر او باد ـ از ازدواج با انسان احمق به شدت نهی فرموده است:

«اِیّاکُمْ وَ تَزْویجَ الْحَمْقاءَ! فَإِنَّ صُحْبَتَها بَلاءٌ وَ وَلَدَها ضِیاعٌ.»(10)
«از ازدواج با احمق بپرهیزید؛ زیرا مصاحبت و زندگی با او رنج زا و فرزندانش تباه است.»

5ـ سلامت جسم و روح
سلامت جسمی و روحی در موفقیت زندگی و سعادت زن و مرد نقش مهمی دارد.

6ـ زیبایی
زیبایی یک امتیاز است و در شیرینی و سعادت «زندگی زناشویی» تأثیر به سزایی دارد.
«زیبایی» باید در کنار دیگر صفات و معیارها بررسی شود، نه به طور مستقل. «زیبایی» بدون تدین و عفت و اخلاق نه تنها امتیازی محسوب نمی شود، بلکه «آفتی» خطرناک است. اگر کسی دین، اخلاق، عفت، شرافت خانوادگی، عقل و صفات پسندیده دیگری داشته باشد، زیبایی نیز برایش کمال، ارزش و امتیاز به حساب می آید وگرنه بلایی است رسواگر.

7ـ علم و دانش
«علم» در سعادت انسان تأثیر بسیار دارد و طلب دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.

8ـ کُفو (همتایی)
کفوِ هم بودن، به معنای تناسب، همتایی، هماهنگی، هم شأنی، سنخیت و همطرازی است. «ازدواج» نوعی ترکیب بین دو انسان و دو خانواده است.
زندگی مشترک، یک پدیده «مرکّب» است که زن و مرد از اجزای اصلی و اساسی آن شمرده می شوند. هر قدر بین این دو عضو هماهنگی، هم فکری، تناسب و سنخیت روحی و اخلاقی و جسمی بیشتر باشد، این «ترکیب» استوارتر، پرثمرتر، شیرین تر، لذتبخش تر و جاودانه تر خواهد بود، و هر چه این تناسب و هماهنگی کمتر باشد زندگی سست تر، تلخ تر، کم ثمرتر و ناپایدارتر می شود.
البته باید بدین نکته توجه داشت که هماهنگی و تناسب صددرصد هیچ گاه بین دو انسان امکان پذیر نیست؛ زیرا هر انسانی دارای مغز، روح، اخلاق، تربیت، محیط و خانواده مخصوص به خود است و با دیگری فرق و فاصله دارد. اما باید کوشید تا آن جا که ممکن است این «فاصله» کمتر و «دو همسر» به هم نزدیک تر شوند.

عشق و مودت، محور زندگی

همان گونه که «جسم» انسان برای ادامه حیات به «روح» نیاز دارد و جسم بی روح سرد و پژمرده است، زندگی زناشویی نیز برای سعادت، شادابی و پویایی به روح نیاز دارد و روح آن «عشق و محبت» است.
«عشق» کیمیای سعادت است که به دل های افسرده و ناامید، نشاط و امید می دهد و سردی ها را به گرمی و حرارت تبدیل می کند.
از محبت خارها گل می شود     از محبت سرکه ها مُل می شود

در این باره به سخن ارزنده ای از استاد شهید مطهری توجه کنید:
«پسر و دختری که هیچ کدام آن ها در زمان تجردشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند، مگر در آن چه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همین که به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند، برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بینند. شعاع خواسته هایشان وسیع تر می شود، و چون صاحب فرزند شدند، به کلی روحشان عوض می شود. آن پسرک تنبل و سنگین، اکنون چالاک و پرتحرک شده است، و آن دخترکی که [جز] به زور از رختخواب بر نمی خاست، اکنون تا صدای کودک گهواره نشین را می شنود همچون برق می جهد. کدام نیروست که لَختی و رِخوت را بُرد و جوان را این چنین حساس ساخت؟ آن جز عشق و محبت نیست. عشق قوای خفته را بیدار و نیروهای بسته و مهار شده را آزاد می کند؛ نظیر شکافتن اتم ها و آزاد شدن نیروهای اتمی. الهام بخش است و قهرمان ساز ... . عشق، نَفْس را تکمیل و استعدادات حیرت انگیزِ باطنی را ظاهر می سازد. از نظر قوای ادراکی، الهام بخش و از نظر قوای احساسی، اراده و همت را تقویت می کند.»(11) آری، در پرتو نشاط آور «عشق و محبت» سردی ها به گرمی تبدیل می شود؛ تلخی ها به شیرینی و سختی ها به آسانی و در این فضای عطرآگین فرزندانی شاداب و شایسته پرورش می یابند.

باز سخنی از شهید مطهری:
«مودت و مهربانیِ قلبیِ مرد آن قدر برای زن ارزش دارد که ازدواج بدون آن برای زن قابل تحمل نیست. وجود زن باید از وجود مرد عطوفت و احساسات بگیرد تا بتواند فرزندان را از سرچشمه فیاض عواطف خود سیراب کند. مرد مانند کوهسار است و زن به منزله چشمه و فرزندان به منزله گُل ها و گیاهان. چشمه باید باران کوهساران را دریافت و جذب کند تا بتواند آن را به صورت آب صاف و زلال بیرون دهد و گل ها و گیاهان و سبزه ها را شاداب و خرم نماید. اگر باران به کوهساران نبارد، یا وضع کوهسار طوری باشد که چیزی جذب زمین نشود، چشمه خشک و گُل ها و گیاهان، می میرند. پس همان طوری که رُکن حیاتِ دشت و صحرا باران و بالاخص باران کوهستانی است، رکن حیات خانوادگی، احساسات و عواطف مرد نسبت به زن است. از این عواطف است که هم زندگی زن و هم زندگی فرزندان صفا و جلا و خرمی می گیرد.»(12)

عشق ها وعلاقه ها دو نوع است:
1ـ عشق های هوس آلود و شهوانی، که درباره اش گفته اند:
عشق هایی کز پیِ رنگی بود     عشق نَبْود عاقبت ننگی بُوَد


2ـ عشق های متعالی
عشق نوع اول به تنهایی مخرب و زیانبار است. اما با نوع دوم که همراه شود، حالت «منفی»، و مخرب خود را از دست داده و ارزشمند و عالی و مفید خواهد شد. در این جا نیز سخن استاد شهید مطهری راهگشاست:
«قرآن کریم رابطه میان زوجین را با کلمه "مودت و رحمت" تعبیر می کند و این نکته بسیار عالی است. اشاره به جنبه انسانی و فوق حیوانی زندگی زناشویی است. اشاره به این است که عامل شهوت تنها رابط طبیعی زندگی زناشویی نیست. رابط اصلی، صفا و صمیمیت و اتحاد دو روح است.»(13)

عشق بادوام
همان گونه که بیان شد، عشق بین زن و شوهر باید دوام داشته باشد و بعد از دوران جوانی نیز باقی بماند. زن و شوهر، در دوران میانسالی و پیری نیز به عاطفه و محبتی نیاز دارند که با وجود سرد شدن و یا از بین رفتن جاذبه های جنسی و طراوت جوانی، باز هم کانون زندگی شان را باصفا و گرم نگهدارد. سرچشمه این محبت را خداوند در وجود همسران قرار داده است:


«وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»(14)
«خداوند میان شما همسران محبت و رحمت قرار داده است.»
اگر زندگی بر مبنایی صحیح استوار شود و به طور صحیح نیز استمرار یابد، آن محبت و رحمت تا آخر عمر ادامه خواهد داشت.

عشق دو جانبه

برای زندگی سعادتمندانه، عشق و محبت «یک جانبه» کافی نیست. بلکه می باید دو همسر به هم علاقه و محبت داشته باشند. به گفته بابا طاهر:
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی     که از یک سو محبت درد سر بی
اگر مجنون دلِ شوریده ای داشت     دل لیلی از او شوریده تر بی

تشویق اسلام به ازدواج

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در تشویق جوانان به ازدواج و پا در میانی دیگران در این باره می فرماید:
«خداوند به کسی که برای ازدواج دیگران اقدام کند. برای هر قدمی که بردارد و هر کلمه ای که بگوید ثواب عبادت یک سال را ـ که روزها روزه دار باشد و شب ها نماز بخواند ـ عطا می فرماید: "کانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ خُطاها أَوْ بِکُلِّ کَلِمَةٍ تَکَلَّمَ بِها فی ذلِکَ عَمَلُ سَنَةٍ قیامُ لَیْلِها وَ صِیامُ نَهارِها".»(15)

حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«مَنْ زَوَّجَ اَعْزَباً، کانَ مِمَّنْ یَنْظُرُ اللّهُ اِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.»(16)
«کسی که انسان بدون همسری را همسر دهد، خداوند در قیامت به او نظر رحمت و لطف می فرماید.»

باز همان بزرگوار می فرماید:
«اَفْضَلُ الشَّفاعاتِ اَنْ تَشْفَعَ بَیْنَ اثْنَیْنِ فِی نِکاحٍ حَتّی یَجْمَعَ اللّهُ بَیْنَهُما.»(17)
«بهترین و شریف ترین شفاعت ها و میانجیگری ها این است که بین دو نفر برای ازدواج وساطت کنی تا خداوند ازدواجشان را عملی سازد.»


1- سوره روم (30) آیه 21.
2- سوره نحل (16) آیه 72.
3- تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات صدرا، ص 251 ـ 252.
4- وسائل الشیعه، ج 14، ص 6.
5- سوره بقره (2) آیه 187.
6- وسائل الشیعة، کتاب نکاح.
7- وسائل، ج 14، ص 31.
8- همان، ص 51.
9- کافی، ج 5، ص 354.
10- وسائل، ج 14، ص 56.
11- جاذبه و دافعه علی(ع)، ص 48 ـ 50.
12- نظام حقوق زن در اسلام، ص 317 ـ 326.
13- جاذبه و دافعه علی(ع)، ص 53.
14- سوره روم (30) آیه 21.
15- وسائل الشیعة، ج 14، ص 27.
16- همان، ص 26.
17- همان، ص 27.

پدیدآورنده: ج. ابراهیمیمنبع:فرهنگ جهاد :: بهار 1382، شماره 31